شرح و تفسیر غزل شماره 12 دیوان حافظ شیرازی

شرح و تفسیر غزل شماره 12 دیوان حافظ شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر غزل شماره 12 دیوان حافظ شیرازی

شاعر : شمس الدین محمد حافظ شیرازی

کتاب : دیوان اشعار

قالب شعر : غزل

آدرس شعر : شرح و تفسیر غزل شماره 12 دیوان حافظ شیرازی

دیوان حافظ شیرازی
متن کامل ابیات 1 الی 12

1) ای فروغِ ماه حُسن از رویِ رخشانِ شما / آبِ رویِ خوبی از چاهِ زنخدانِ شما

2) عزمِ دیدارِ تو دارد جانِ بر لب آمده / باز گردد یا برآید چیست فرمانِ شما

3) کس بدورِ نرگست طرفی نبست از عافیت / بِه که نفروشد مستُوریِ بستان شما

4) بختِ خواب آلود ما بیدار خواهد شد مگر / زانکه زد بر دیده آبی رویِ رخشانِ شما

5) با صبا همراه بفرست از رخت گُلدستۀ / بو که بوئی بشنویم از خاکِ بستانِ شما

6) عُمرتان باد و مراد ای ساقیانِ بزمِ جم / گرچه جامِ ما نشد پُر می به دورانِ شما

7) دل خرابی می کند دلدار را آگه کنید / زینهار ای دوستان جانِ من و جانِ شما

8) کی دهد دست این غرض یا رب که همدستان شوند / خاطرِ مجموعِ ما ، زلفِ پریشانِ شما ؟

9) دور دار از خاک و خون دامن چو بر ما بگذری / کاندرین ره کشته بسیارند قربانِ شما

10) می کند حافظ دعایی بشنو آمینی بگو / روزی ما باد لعلِ شکرافشانِ شما

11) ای صبا با ساکنان شهرِ یزد از ما بگو / کای سرِ حق ناشناسان کُویِ چوگانِ شما

12) گرچه دوریم از بساطِ قرب همت دور نیست / بندۀ شاهِ شائیم و ثنا خوانِ شما

13) ای شهنشاه بلند اختر خدا را همتی / تا ببوسم همچو اختر خاکِ ایوانِ شما

شرح و تفسیر غزل شماره 12 دیوان حافظ شیرازی

ای فروغِ ماهِ حُسن از رویِ رخشانِ شما / آبِ رویِ خوبی از چاهِ زنخدانِ شما


ای جانان ، ضیاء ماه زیبایی از روی درخشان شماست . یعنی همانطور که فلکِ ماه از خورشید کسب نور می کند . ماه زیبایی هم از صورت تو کسب نور و ضیاء می نماید . [ ای جانان آبِ روی زیبایی از چاهِ زنخدان شما است یعنی تمام حُسن و لطافت به زنخدان شما محصور است و هر زیبا ، حُسن خود را از آن کسب می کند همانطور که ماه از خورشید کسب نور می کند . ] ( چاه زنخدان = منظور گودی چانه است )

عزمِ دیدار تو دارد جانِ بر لب آمده / بازگردد یا برآید چیست فرمانِ شما


جانِ بر لب آمده قصدِِ ملاقات ترا دارد . برگردد یا برآید . فرمان چیست ؟ یعنی جان عزیز را به تو تسلیم نمایم یا خود به جایش برگردد . فرمان تان چیست . [ عزم = نیت . دیدار = ملاقات . جان = روح حیوانی است ]

کس بدورِ نرگست طرفی نبست از عافیت / بِه که نفروشد مستُوری به بُستانِ شما


در دوران چشمانت کسی از پرهیزکاری فایده نبرد . یعنی مستفیذ نشد زیرا هر کس که ترا دید مستِ عشقت گشت . حاصل اینکه تمام عالم را اسیر و دیوانه کردی پس بهتر است که به چشمان شما پرهیزکاری و مستوری نفروشند . [ به دور = دوران و زمان . نرگس = نام گلی است که شعرا به طریق کنایه چشم را به آن تشبیه می کنند ]

بختِ خواب آلود ما بیدار خواهد شد مگر / زانکه زد بر دیده آبی رویِ رخشان شما


طالع خواب آلود و خوابناک ما دارد بیدار می شود زیرا روی درخشان تو به چشم بخت من آب پاشید یعنی دیدن روی درخشان تو باعث شد که طالع ما بیدار شود . زیرا مشهور است کسی که طالعش خواب باشد . خودش هم در رنج و الم به سر می برد اما اگر بخت بیدار باشد خود شخص هم در راحت است . [ آب بر دیده زدن = کنایه از اینکه از دیدن روی تو چشمانم روشن گشت و این دیدار محبوب را دلیل بر خوشبختی و نیک طالعی می داند ]

با صبا همراه بفرست با رخت گلدسته ای / بو که بوئی بشنویم از خاکِ بستانِ شما


ای جانان از گلشن رخت به همراه بادِ صبا دسته گلی بفرست . شاید از خاک بوستانی که تو در آن قدم نهاده ای بوی عطری بشنویم . یعنی خاک بوستانی که تو در آن قدم نهادی بوی گل می دهد . پس استشمام بوی گلِ رخسارت همان بوییدن خاکِ پایت است . [ همراه = رفیق و به اتفاق . رخ = گونه است ولی در اینجا مراد صورت است . گلدسته ای = دسته گلی . بوکه = شاید که ]

عُمرتان باد و مراد ای ساقیانِ بزمِ جم / گرچه جامِ ما نشد پُر می به دورانِ شما


عمرتان زیا و مرادتا برآورده گردد ای ساقیان مجلس پادشاه گرچه در دوران شما قدح ما پر از مِی نشد .

دل خرابی می کند دلدار را آگه کنید / زینهار ای دوستان جانِ من و جانِ شما


دل خرابی می کند یعنی اسرار را فاش می سازد . ای دوستان ، دلدار را آگاه کنید البته زیرا جان من همان جان شما است یا خود جان من با جان شما است و هر چه که به جان من برسد به جان شما همان می رسد . حاصل سخن اینکه دل بی قرار شده و با آه آتشین خود جهان را می سوزاند و نابود می کند در حالی که شما و دلدار هم در جهان هستید . پس دلدار را آگاه کنید از این موضوع تا مرحمتی به جان من بکند .

کی دهد دست این غرض یا رب که همدستان شوند / خاطرِ مجموعِ ما ، زلفِ پریشانِ شما ؟


این مقصود چه زمانی حاصل خواهد شد که دل آسوده به عشق ما با گیسوی آشفتۀ شما همراز و هم صحبت شود ؟ [ همدستان = مخففِ همداستان به معنی همراز و هم صحبت ]

دور دار از خاک و خون دامن چو بر ما بگذری / کاندرین ره کشته بسیارند قربانِ شما


وقتی که از نزدیک ما می گذری ، دامنت را جمع کن که آلوده خاک و خون نشود . یعنی در حالیکه دامنت را جمع می کنی با کمال عظمت رد شو زیرا در این راه که ما افتاده ایم . خیلی اشخاص چون ما قربانی شما شده اند . یعنی عشاق فراوان فدای راه عشق شده و از بین رفته اند . مراد جلب توجه جانان است که بدین وسیله شفقت و مرحمت او را طلب می کند .

می کند حافظ دعایی بشنو آمینی بگو / روزیِ ما باد لعلِ شکرافشانِ شما


حافظ دعا می کند . ای جانان بشنو و آمین بگو و آن دعا این است . نصیب ما باشد آن لب شکرافشان شما .

ای صبا با ساکنان شهرِ یزد از ما بگو / کای سرِ حق ناشناسان کُوی چوگانِ شما


ای صبا به پادشاهی که در یزد ساکن است و به اعیان دولت آنجا بگو : که ای اربابان دولت ، سرِ حق ناشناسان ، گوی چوگان شما باشد .

گرچه دوریم از بساطِ قرب همت دور نیست / بندۀ شاهِ شمائیم و ثنا خوان شما


ای ساکنان شهر یزد ، اگر چه وجودمان و تن مان از شما دور است اما همت مان دور نیست . یعنی هرگز از خاطرمان محو نمی شویم بلکه همیشه بنده شاه و دعا گوی شماییم . [ قرب = نزدیکی . همت = اراده ]

ای شهنشاه بلند اختر خدا را همتی / تا ببوسم همچو اختر خاکِ ایوانِ شما


ای شاهنشاه بلند اختر به حق خدا یا به خاطر خدا همتی کن تا خاکِ ایوان چون گردونِ بلندت را ببوسم . یعنی ایوانی که مشابه گردون است یا همانطور که گردون را می بوسند ایوانت را ببوسم .

دکلمه غزل شماره 12 دیوان حافظ شیرازی

دکلمه غزل شماره 12 دیوان حافظ شیرازی

زنگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی

به اتفاق تذکره نویسان لقب اصلی او شمس الدین است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست برمی آید :

به سوی جنت اعلی روان شد / فرید عهد ، شمس الدین محمد

نویسنده مقدمۀ دیوان حافظ او را «شمس الملة و الدین» یاد کرده و یکی از دیوانهای چاپی حافظ «شمس الدین والدنیا» نوشته ، بدیهی است که لقب او همان شمس الدین بوده و «ملت» و «دنیا» زائد است .

پس از وفات او اهلِ ذوق و عرفان وی را با القاب ذیل خوانده و ستوده اند .

بلبل شیراز ، لسان الغیب ، خواجۀ عرفان ، خواجه شیراز ، ترجمان الحقیقت ، کاشف الحقایق ، ترجمان الاسرار ، مجذوب سالک ، ترجمان السان و غیره . نام وی به اتفاق همه صاحبان تذکره ، محمد است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست ، تایید می شود .

یگانه سعدی ثانی ، محمدِ حافظ / از این سراچه فانی به دارِ راحت رفت

تخلص خواجه ، حافظ است . و …

متن کامل زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی

ا

متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح سودی بر حافظ – جلد اول – ترجمۀ عصمت ستارزاده – انتشارات نگاه

Tags:
3s یادداشت ها
  1. فاطمه 4 سال پیش

    صفحه تون فوق العاده ست ، من هر روز بهش سر میزنم و از خوندن اشعار زیبای مولوی و حافظ با معنی جان میگیرم ، باید از شما بسیار سپاسگزار بود و قدرتون رو دانست ، فقط نمیدونم چرا بعضی وقت ها بدون فیلترشکن صفحه به این خوبی باز نمیشه ، واقعا در تعجبم!!!!

  2. مبینا سلگی 3 سال پیش

    سلام، ممنون از سایت خوبتون،
    در این غزل یک بیت رو جا انداختید،
    بیت شماره ۸ که هست:
    کی دهد دست این غرض یا رب که همدستان شوند
    خاطر مجموع ما زلف پریشان شما

    • نویسنده
      فقیه 3 سال پیش

      سلام . از اطلاع رسانی شما متشکرم . بیت جا افتاده ، اضافه شد .

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟