غزل شماره 110 دیوان سعدی شیرازی

شرح و تفسیر غزل شماره 110 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر غزل شماره 110 دیوان سعدی شیرازی

شاعر : ابو محمد مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی

کتاب : دیوان اشعار

قالب شعر : غزل

آدرس شعر : غزل شماره 110 دیوان سعدی شیرازی

غزلیات سعدی
متن کامل ابیات 1 الی 10

1) هر چه در روی تو گویند به زیبایی ، هست / و آنچه در چشم تو از شوخی و رعنایی هست

2) سروها دیدم در باغ و تأمّل کردم / قامتی نیست که چون تو به دلآرایی هست

3) ای که مانند تو بلبل به سخندانی نیست / نتَوان گفت که طوطی به شکرخایی هست

4) نه تو را از من مسکین ، نه گل خندان را / خبر از مشغلۀ بلبلِ سَودایی هست

5) راست گفتی که فَرَج یابی اگر صبر کنی / صبر نیک است کسی را که توانایی هست

6) هرگز از دوست شنیدی که کسی بشکیبد ؟ / دوستی نیست در آن دل که شکیبایی هست

7) خبر از عشق نبوده ست و نباشد همه عمر / هر که او را خبر شُنعت و رسوایی هست

8) آن نه تنهاست که با یاد تو اُنسی دارد / تا نگویی که مرا طاقت تنهایی هست

9) همه را دیده به رویت نگران است ، ولیک / همه کس را نتَوان گفت که بینایی هست

10) گفته بودی همه زَرقند و فریبند و فسوس / سعدی آن نیست ، ولیکن چو تو فرمایی هست

شرح و تفسیر غزل شماره 110 دیوان سعدی شیرازی

هر چه در روی تو گویند به زیبایی ، هست / و آنچه در چشم تو از شوخی و رعنایی هست


هر آنچه از ملاحت و زیبایی در باب چهرۀ تو بگویند و نیز آنچه از شنگی و دلربایی چشمانت بر زبان آرند ، همۀ اینها در روی و چشم تو وجود دارد . [ شوخی = بی باکی و جسارت در عشق ورزیدن / رعنایی = زیبایی حُسن و جمال و دلربایی ]

سروها دیدم در باغ و تأمّل کردم / قامتی نیست که چون تو به دلآرایی هست


در باغ به سروها نگریستم و در مورد راستی و بلندی آنها تأمل کردم ، امّا سرانجام دریافتم که هیچ قامتی به دلآرایی بالای تو یافت نمی شود . [ دلآرا = زیبا و شادی آفرین ]

ای که مانند تو بلبل به سخندانی نیست / نتَوان گفت که طوطی به شکرخایی هست


ای کسی که بلبل مانند تو قادر به سخندانی و نغمه سرایی نیست ، حتّی نمی توان طوطی را هم در برابر تو شکرشکن دانست . [ شکرخا = شیرین زبان ، کسی که شکر بخورد یا بجَوَد . در اینجا صفت طوطی است که شیرین سخن است ]

نه تو را از من مسکین ، نه گل خندان را / خبر از مشغلۀ بلبلِ سَودایی هست


ای محبوب من ، نه تو از حال زار من خبری داری ، نه گل خندان از شور و غوغای بلبل عاشق . [ مسکین = درویش و آن که هیچ ندارد ، حقیر و ضعیف / مشغله = هیاهو ، شور و غوغا ، کار و بار و هر چیزی که شخص را به خود مشغول کند / سودایی = سودا زده و گرفتار / سودا = یکی از اخلاط اربعه که غلبۀ آن موجب عشق و هوس و خیال ( مالیخولیا ) می شود ]

راست گفتی که فَرَج یابی اگر صبر کنی / صبر نیک است کسی را که توانایی هست


اینکه گفتی اگر شکیبایی پیشه کنی ، گشایشی در کارت حاصل می شود ، سخن درستی است . امّا برای کسی که تاب شکیبایی دارد . [ فرج یافتن = گشایش و رهایی یافتن / صبر = شکیبایی ، داروی تلخ زرد رنگی که از ریشۀ گیاهی به همین نام (صبر) گرفته می شود ]

هرگز از دوست شنیدی که کسی بشکیبد ؟ / دوستی نیست در آن دل که شکیبایی هست


آیا تا کنون شنیده ای که کسی بتواند دوری دوست را تحمّل کند ؟ به راستی در قلبی که شکیبایی وجود داشته باشد ، دوستی و عشق وجود ندارد . [ شکیبیدن = صبر و بردباری پیش گرفتن / دوستی = عشق و محبّت ]

خبر از عشق نبوده ست و نباشد همه عمر / هر که او را خبر شُنعت و رسوایی هست


هر کسی که از سرزنش و رسوایی آگاهی دارد و بدآن می اندیشد و از آن می هراسد ، هرگز از عشق خبری نداشته و ندارد . [ شُنعت = سرزنش و ملامت ]

آن نه تنهاست که با یاد تو اُنسی دارد / تا نگویی که مرا طاقت تنهایی هست


کسی که با یاد و خاطرۀ تو انس و الفتی دارد ، تنها نیست . پس مپندارید که من طاقت تنهایی دارم ، بلکه یاد تو نمی گذارد جدایی مرا از پای درآورد . [ انس = الفت و دوستی ]

همه را دیده به رویت نگران است ، ولیک / همه کس را نتَوان گفت که بینایی هست


چشم همه به تو می نگرد ، امّا نمی توان گفت هر چشمی بصیرت دارد و تو را آنچنانکه هستی می بیند . [ نگران = نگرنده و ناظر / ولیک = امّا ، ولی / بینایی = بصیرت ]

گفته بودی همه زَرقند و فریبند و فسوس / سعدی آن نیست ، ولیکن چو تو فرمایی هست


ای دوست ، گفته بودی که مردم روزگار ، همه اهل ریا و فریب و تمسخرند . سعدی از این گونه نیست ، ولی چنانچه تو این اوصاف مذموم را به وی نسبت دهی می پذیرم . [ زرق = ریا و نفاق / فسوس = حیله ، آزار و جفا ، سرزنش ]

شرح و تفسیر غزل 109                     شرح و تفسیر غزل 111

بخش خالی. برای افزودن محتوا صفحه را ویرایش کنید.

دکلمه غزل شماره 110 دیوان سعدی شیرازی

زندگینامه سعدی شیرازی

افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …

متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی

در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .

این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …

متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح غزلهای سعدی – جلد اول و دوم – نوشته دکتر محمدرضا برزگر خالقی و دکتر تورج عقدایی – انتشارات زوّار

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟