غزل شماره 103 دیوان سعدی شیرازی

شرح و تفسیر غزل شماره 103 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر غزل شماره 103 دیوان سعدی شیرازی

شاعر : ابو محمد مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی

کتاب : دیوان اشعار

قالب شعر : غزل

آدرس شعر : غزل شماره 103 دیوان سعدی شیرازی

غزلیات سعدی
متن کامل ابیات 1 الی 11

1) ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست / بیا بیا که غلام توام ، بیا ای دوست

2) اگر جهان همه دشمن شود ز من دامن / به تیغ مرگ شود دست من رها ای دوست

3) سرم فدای قفای ملامت است ، چه باک / گَرَم بُوَد سخن دشمن از قفا ای دوست

4) به ناز اگر بخرامی ، جهان خراب کنی / به خون خسته اگر تشنه ای هلا ای دوست

5) چنان به داغ تو باشم که گر اجل برسد / به شرعم از تو ستانند خون بها ای دوست

6) وفای عهد نگه دار و از جفا بگذر / به حقّ آنکه نی ام یار بی وفا ای دوست

7) هزار سال پس از مرگ من چو بازآیی / ز خاک نعره برآرم که مرحبا ای دوست

8) غم تو دست برآورد و خون چشمم ریخت / مکن که دست برآرم به ربّنا ای دوست

9) اگر به خوردن خون آمدی ، هلا برخیز / وگر به بردن دل آمدی ، بیا ای دوست

10) بساز با من رنجور ناتوان ای یار / ببخش بر من مسکین بی نوا ای دوست

11) حدیث سعدی اگر نشنوی ، چه جاره کند / به دشمنان نتَوان گفت ماجرا ای دوست

شرح و تفسیر غزل شماره 103 دیوان سعدی شیرازی

ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست / بیا بیا که غلام توام ، بیا ای دوست


ای دوست ، جدایی میان من و تو از حد گذشت . ای دوست ، بیا بیا که حلقۀ غلامی ات به گوش کنم .

اگر جهان همه دشمن شود ز من دامن / به تیغ مرگ شود دست من رها ای دوست


اگر تمام مردم گیتی دشمن من شوند ، دست من از دامن تو فقط با مرگ که تیغی برنده است ، جدا می شود . به سخن دیگر ، تا زنده هستم دست از تو نمی کشم . [ دست از دامن کسی رها شدن = کنایه از ترک کردن او ]

سرم فدای قفای ملامت است ، چه باک / گَرَم بُوَد سخن دشمن از قفا ای دوست


ای دوست ، سرم قربانی سیلی سرزنش است . دیگر بیمی ندارم از اینکه حرف های دشمن پشت سرم باشد . [ قفا = سیلی ]

به ناز اگر بخرامی ، جهان خراب کنی / به خون خسته اگر تشنه ای هلا ای دوست


اگر با ناز و عشوه خرامیدن آغاز کنی ، جهانی را به ویرانی می کشد . ای دوست ، اگر به خون عشّاق مجروح تشنه ای ، بشتاب . [ خرامیدن = با ناز و تکبّر و تبختر راه رفتن / خسته = آزرده و مجروح / هلا = ندا است برای آگاه کردن و تنبیه کردن و طعنه زدن (لغت نامه) ]

چنان به داغ تو باشم که گر اجل برسد / به شرعم از تو ستانند خون بها ای دوست


ای دوست ، آنچنان داغ و نشانِ عشق تو را بر خود دارم که اگر بمیرم ، در آیین شریعت خون بهای تو را از من خواهند گرفت . یعنی آشکار است که من در راه عشق تو جان باخته ام . [ اجل = مرگ / داغ = سوزش و حرارت ، مجازاََ درد و رنج عشق ]

وفای عهد نگه دار و از جفا بگذر / به حقّ آنکه نی ام یار بی وفا ای دوست


ای دوست ، به پاس اینکه پیمان شکن و بی وفا نیستم  ، به پیمانی که بسته ای پای بند باش و دست از ستم بردار . [ وفا = مقابل جفا به معنی وعده به جا آوردن و به سر بردن دوستی و عهد و پیمان ، ثبات در قول و سخن و دوستی / عهد = پیمان ]

هزار سال پس از مرگ من چو بازآیی / ز خاک نعره برآرم که مرحبا ای دوست


آنچنان شیفته و عاشقم که اگر پس از هزار سال بر سر خاکم آیی ، می شنوی که از گورم نعره می کشم که ای دوست ، آفرین بر تو باد . [ مرحبا = در زبان فارسی کلمه تحسین است به معنی آفرین ، در زبان عرب برای تعظیم مهمان گویند به معنی خوش آمدی ، خیر مقدم ، بفرما ]

غم تو دست برآورد و خون چشمم ریخت / مکن که دست برآرم به ربّنا ای دوست


غم عشقت بر من سلطه یافت و خون چشم مرا جاری ساخت . کاری مکن که دست به آسمان بلند کنم و برای استغاثه به درگاه خداوند ربّنا بگویم . [ ربّنا = خداوندا ، ای پروردگار ما ، در اینجا برای درخواست و زاری به کار رفته است / دست برآوردن = کنایه از غلبه کردن و چیره شدن ]

اگر به خوردن خون آمدی ، هلا برخیز / وگر به بردن دل آمدی ، بیا ای دوست


ای دوست اگر برای خوردن خون و کشتنم آمده ای ، بشتاب . و چنانچه می خواهی دل از من ربایی و مرا عاشق سازی ، بگیر ، دل از آنِ تو . [ خون کسی را خوردن = غلبه کردن و چیره شدن ]

بساز با من رنجور ناتوان ای یار / ببخش بر من مسکین بی نوا ای دوست


ای یار ، با من رنج کشیده و ناتوان مدارا کن . ای دوست ، به من که فقیر و بی زاد و برگم ، چیزی عنایت کن یا مرا عفو کن . [ رنجور = دردمند و درمانده / بی نوا = بیچاره و بی ساز و برگ ]

حدیث سعدی اگر نشنوی ، چه جاره کند / به دشمنان نتَوان گفت ماجرا ای دوست


ای دوست ، اگر به سخنان سعدی گوش فرا ندهی ، او چاره ای جز سکوت ندارد . زیرا سرگذشت خویش را نمی توان برای دشمنان بازگو کرد . [ حدیث = سخن ، قصّه و حکایت ]

شرح و تفسیر غزل 102                     شرح و تفسیر غزل 104

بخش خالی. برای افزودن محتوا صفحه را ویرایش کنید.

دکلمه غزل شماره 103 دیوان سعدی شیرازی

زندگینامه سعدی شیرازی

افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …

متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی

در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .

این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …

متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح غزلهای سعدی – جلد اول و دوم – نوشته دکتر محمدرضا برزگر خالقی و دکتر تورج عقدایی – انتشارات زوّار

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟