شرح و تفسیر غزل شماره 55 دیوان حافظ شیرازی

شرح و تفسیر غزل شماره 55 دیوان حافظ شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر غزل شماره 55 دیوان حافظ شیرازی

شاعر : شمس الدین محمد حافظ شیرازی

کتاب : دیوان اشعار

قالب شعر : غزل

آدرس شعر : شرح و تفسیر غزل شماره 55 دیوان حافظ شیرازی

دیوان حافظ شیرازی
متن کامل ابیات 1 الی 7

1) خمِ زلفِ تو دامِ کفر و دین است / ز کارستانِ او یک شمه این است

۲) جمالت معجزِ حُسن است لیکن / حدیثِ غمزه ات سِحرِ مبین است

۳) ز چشمِ شوخِ تو جان کی توان بُرد / که دایم با کمان اندر کمین است

4) بر آن چشمِ سیه صد آفرین باد / که در عاشق کُشی سِحر آفرین است

۵) عجب علمی است علمِ هیأتِ عشق / که چرخِ هشتمش هفتم زمین است

۶) تو پنداری که بَدگو رفت و جان بُرد / حسابش با کِرام الکاتبین است

۷) مشو حافظ ز کیدِ زلفش ایمن / که دل بُرد و کنون در بندِ دین است

شرح و تفسیر غزل شماره 55 دیوان حافظ شیرازی

خمِ زلفِ تو دامِ کفر و دین است / ز کارستانِ او یک شمه این است


ای جانان ، خم زلفت دام اهل کفر و اهل اسلام است . یعنی زلفت ، قلابی است برای صید کردن و جذب نمودن این ها ، و این کار شمه ای است از کارستانِ زلفت . یعنی صید و شکار کردن اهل کفر و اهل دین با دامِ زلف ، کمترین پیشه تو است . [ دام کفر و دین = یعنی چه کافر و چه مسلمان فرق نمی کند هر دو را شکار می کند / کارستان = محلی که در آنجا کارِ زیاد انجام داده شود مثل کارخانه / شمه = بوی خفیف و کم ، قلت هر چیزی ]

جمالت معجزِ حُسن است لیکن / حدیثِ غمزه ات سِحرِ مبین است


ای جانان ، جمالت معجز زیبایی است یعنی غایت حُسن به جمال تو منحصر است و حدیثِ غمزۀ چشمت سِحرِ آشکاره است . [ جمالت معجز حُسن است = در زیبایی به تمام زیبایان سَری و در تمام دنیا نظیر تو زیبایی وجود ندارد ]

ز چشمِ شوخِ تو جان کی توان بُرد / که دایم با کمان اندر کمین است


از چشم موزون و از نگاه مطبوع تو ای جانان چگونه می شود جان به در برد . که دائم با کمانِ ابرو در کمین است . یعنی باد و ابروی کمانی دائماََ در صدد شکار جان است . پس جان چگونه از آن خلاص شود . [ شوخ = در این قبیل موارد یعنی خونگرم . و یا کسی که حرکاتش مطبوع و موزون است ]

بر آن چشمِ سیه صد آفرین باد / که در عاشق کُشی سِحر آفرین است


بر آن چشم سیاه جانان صد آفرین باد . زیرا که در عاشق کشی سحار ممتاز و بی نظیر است . [ عاشق کشی = کشنده عاشق / سِحر آفرین = خلق کننده سِحر ، سحار ]

عجب علمی است علمِ هیأتِ عشق / که چرخِ هشتمش هفتم زمین است


علم هیأت عجب علمی است که از اشکال و قواعد عشق سخن می گوید که چرخ هشتم در برابر او مانند زمین هفتم است . [ هیأت = علمی است که از احوال ستارگان و وضع آنها نسبت به یکدیگر بحت می کند / چرخ هشتم = کنایه از فلک ثوابت است است . یعنی فلکی که کواکب ثابت در آن قرار دارند و مراد چرخ بلند و مقام و مرتبۀ عالی است . و هفتم زمین ، مقصود پایین ترین طبقۀ زمین ، اسفل السافلین ، و کنایه از پستی مقام است . چرخ هشتم به عنوان مقامی عالی به زمین هفتم به مثابۀ مقامی پست مقایسه شده . می گوید : چرخ هشتم در علم هیأت آنقدر ناچیز است که با پایین ترین طبقۀ زمین برابر است .

حاصل معنی : تصورات و قراردادهای نجومی در باب افلاک نزد عارفان که از طریق عشق به عوالم بالا سیر می کنند ارزشی ندارد . چنانکه در نظر عارف چرخ هشتم که در نجوم آخرین مرحلۀ علم منجمان است با زمین هفتم که مقام پستی است برابر است . آخرین حد درک عقل و علم آغاز مرحلۀ عشق است .

تو پنداری که بَدگو رفت و جان بُرد / حسابش با کِرام الکاتبین است


گمان مبری که بدگو یعنی ذمام و غیبت گو مُرد و جان خود را خلاص کرد یعنی با مردن جان خود را تخلیص کرد . زیرا حسابش هنوز با کرام الکاتبین تسویه نشده یعنی هنوز باقی است . مراد این است که اگر در این دنیا نتیجۀ عمل خود را ندیده ، در آخرت عذاب خدا باقی است ، و هر کس نتیجۀ عمل خود را خواهد دید .

مشو حافظ ز کیدِ زلفش ایمن / که دل بُرد و کنون در بندِ دین است


ای حافظ از مکرِ زلفِ او ایمن مباش زیرا دل را گرفت و بُرد و حالا به فکرِ بردن دین است و اسناد این کار به زلف مجازی است . زیرا آن که دل را گرفت و برد جانان است .

دکلمه غزل شماره 55 دیوان حافظ شیرازی

دکلمه غزل شماره 55 دیوان حافظ شیرازی

زنگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی

به اتفاق تذکره نویسان لقب اصلی او شمس الدین است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست برمی آید :

به سوی جنت اعلی روان شد / فرید عهد ، شمس الدین محمد

نویسنده مقدمۀ دیوان حافظ او را «شمس الملة و الدین» یاد کرده و یکی از دیوانهای چاپی حافظ «شمس الدین والدنیا» نوشته ، بدیهی است که لقب او همان شمس الدین بوده و «ملت» و «دنیا» زائد است .

پس از وفات او اهلِ ذوق و عرفان وی را با القاب ذیل خوانده و ستوده اند .

بلبل شیراز ، لسان الغیب ، خواجۀ عرفان ، خواجه شیراز ، ترجمان الحقیقت ، کاشف الحقایق ، ترجمان الاسرار ، مجذوب سالک ، ترجمان السان و غیره . نام وی به اتفاق همه صاحبان تذکره ، محمد است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست ، تایید می شود .

یگانه سعدی ثانی ، محمدِ حافظ / از این سراچه فانی به دارِ راحت رفت

تخلص خواجه ، حافظ است . و …

متن کامل زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی

ا

متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح سودی بر حافظ – جلد اول – ترجمۀ عصمت ستارزاده – انتشارات نگاه

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟