شرح و تفسیر غزل شماره 102 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شرح و تفسیر غزل شماره 102 دیوان سعدی شیرازی
شاعر : ابو محمد مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی
کتاب : دیوان اشعار
قالب شعر : غزل
آدرس شعر : غزل شماره 102 دیوان سعدی شیرازی
1) تا دست ها کمر نکنی بر میان ای دوست / بوسی به کام دل ندهی بر دهان دوست
2) دانی حیات کُشتۀ شمشیر عشق چیست ؟ / سیبی گَزیدن از رخِ چون بوستان دوست
3) بر ماجرای خسرو و شیرین قلم کشید / شوری که در میان من است و میان دوست
4) خصمی که تیر کافرش اندر غزا نکشت / خونش بریخت ابروی همچون کمان دوست
5) دل رفت و دیده خون شد و جان ضعیف ماند / وآن هم برای آن که کنم جان فشان دوست
6) روزی به پای مَرکب تازی درافتمش / گر کِبر و ناز بازنپیچد عنان دوست
7) هیهات ، کام من که برآید در این طلب / این پس که نام من برود بر زبان دوست
8) چون جان سپردنی است به هر صورتی که هست / در کوی عشق خوشتر و بر آستان دوست
9) با خویشتن همی برم این شوق تا به خاک / وز خاک سر برآرم و پرسم نشان دوست
10) فریاد مردمان همه از دست دشمن است / فریاد سعدی از دل نامهربان دوست
تا دست ها کمر نکنی بر میان ای دوست / بوسی به کام دل ندهی بر دهان دوست
تا دستان خود را به دور کمر دوست حلقه نکنی و او را در آغوش نگیری ، نمی توانی آنجنانکه می خواهی بر دهان دوست بوسه زنی . [ کمر = کمربند / میان = کمر ، عضوی از بدن / کام = مراد و آرزو ]
دانی حیات کُشتۀ شمشیر عشق چیست ؟ / سیبی گَزیدن از رخِ چون بوستان دوست
می دانی زندگی کسی که با شمشیر عشق از پای درآید چیست ؟ آنکه بوسه ای از چهره مانند بوستان معشوق برگیرد . [ حیات = زندگی / سیب از رخ دوست گزیدن = کنایه از بوسیدن ]
بر ماجرای خسرو و شیرین قلم کشید / شوری که در میان من است و میان دوست
شور و اشتیاقی که بین من و دوست وجود دارد ، تأثیر ماجرای خسرو و شیرین را از ذهن مردم زدود و آن را محو ساخت . [ شور = وجد و هیجان ، غوغای عشق / قلم کشیدن = کنایه از محو و نابود کردن / شیرین = شاهزادۀ ارمنی و معشوقۀ خسرو چرویز است / خسرو = شاهنشاه ایران از سلسلۀ ساسانیان ، پسر و جانشین هرمز چهارم است . او ایران را به چنان شکوه و جلالی رساند که تا آن زمان در دورۀ ساسانی به خود ندیده بود . داستان عشق او با شیرین ، زبانزدِ شاعران و نویسندگان است . ]
خصمی که تیر کافرش اندر غزا نکشت / خونش بریخت ابروی همچون کمان دوست
دشمنی که با تیر بی رحمانه و ظالمانه اش در جنگ نتوانست عاشق (سعدی) را بکُشد ، ابروی کمانی دوست خونش را ریخت . [ کافر = بی رحم و ظالم / غزا = جنگ با دشمن دین ]
دل رفت و دیده خون شد و جان ضعیف ماند / وآن هم برای آن که کنم جان فشان دوست
دل از کفم به در رفت و شیفته و عاشق شدم . چشمانم در اثر گریه بسیار خونین شد ، ولی جان ناتوانم باقی ماند ، آن هم برای اینکه در جان فشانی برای دوست به کار رود . [ جان فشاندن = جان را نثار کردن / دل رفتن = کنایه از شیفته و با شوق گشتن / دیده خون شدن = کنایه از اشک خونین ریختن ، رنجور گشتن ]
روزی به پای مَرکب تازی درافتمش / گر کِبر و ناز بازنپیچد عنان دوست
اگر غرور و عشوه گری دوباره موجب روی گرداندن دوست نگردد ، روزی خود را به پای اسب تندرو و تازندۀ او خواهم افکند . [ عنان پیچیدن = کنایه از روی برگرداندن ]
هیهات ، کام من که برآید در این طلب / این پس که نام من برود بر زبان دوست
بعید است که من در این طلب به خواست و آرزوی خود نائل آیم ، امّا همین کافی است که دوست نام مرا بر زبان جاری سازد . [ هیهات = چه دور است ، در زبان فارسی به معنی افسوس به کار می رود / کام = مراد و آرزو / طلب = خواستن ، جستجو کردن ]
چون جان سپردنی است به هر صورتی که هست / در کوی عشق خوشتر و بر آستان دوست
از آنجا که آدمی به هر روی باید جان بسپارد ، پس بهتر است که این جان سپاری در کوی عشق و بر درگاه معشوق باشد .
با خویشتن همی برم این شوق تا به خاک / وز خاک سر برآرم و پرسم نشان دوست
این اشتیاق را با خود تا به گور خواهم برد و به یاری آن از خاک سر بر می آورم و نشان دوست می پرسم . [ خاک = مجازاََ به معنی گور ]
فریاد مردمان همه از دست دشمن است / فریاد سعدی از دل نامهربان دوست
همه مردم از دست دشمن به فریاد آمده اند ، امّا فریاد و شکوۀ سعدی از دل سخت و نامهربان دوست است .
افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …
متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .
این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
- شرح غزلهای سعدی – جلد اول و دوم – نوشته دکتر محمدرضا برزگر خالقی و دکتر تورج عقدایی – انتشارات زوّار