رفتن مأموران فرعون به مداین در طلب ساحران | شرح و تفسیر

رفتن مأموران فرعون به مداین در طلب ساحران | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

رفتن مأموران فرعون به مداین در طلب ساحران | شرح و تفسیر

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر سوم ابیات 1157 تا 1173

نام حکایت : خواب دیدن فرعون آمدن موسی را و تدارک اندیشیدن

بخش : 13 از 17 ( رفتن مأموران فرعون به مداین در طلب ساحران )

مثنوی معنوی مولوی

خلاصه حکایت خواب دیدن فرعون آمدن موسی را و تدارک اندیشیدن

هر چند ماجرای ولادت حضرت موسی (ع) در تفاسیر قرآن کریم و تواریخ به صورت های مختلف نقل شده . ولی این مطلب موردِ اتفاق است که نجات یافتن موسی از دستِ قهر و ستمِ فرعونی با مشیّتِ الهی و عنایتِ ربّانی بوده است . تورات در نقلِ این ماجرا به اجمال و اختصار سخن گفته و از تفصیلِ آن اجتناب ورزیده است . پس از آنکه منجّمان و خواب گزاران ، فرعون را از ولادت موسی می آگاهانند . به دستور فرعون ، فرزندانِ ذکورِ بنی اسرائیل قتل عام می شوند و …

متن کامل « حکایت خواب دیدن فرعون آمدن موسی را و تدارک اندیشیدن » را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .

متن کامل اشعار رفتن مأموران فرعون به مداین در طلب ساحران

ابیات 1157 الی 1173

1157) چونکه موسی بازگشت و او بماند / اهلِ رأی و مشورت را پیش خواند

1158) آن چنان دیدند کز اطرافِ مصر / جمع آرَدشان شه و صرّافِ مصر

1159) او بسی مردم فرستاد آن زمان / هر نواحی بهرِ جمعِ جادوان

1160) هر طرف که ساحری بُد نامدار / کرد پَرّان سوی او دَه پیکِ کار

1161) دو جوان بودند ساحر ، مُشتَهِر / سِحرِ ایشان در دلِ مَه مُستَمِر

1162) شیر دوشیده ز مَه ، فاش  آشکار / در سفرها رفته بر خُمّی سوار

1163) شکلِ کرباسی نموده ماهتاب / آن بپیموده ، فروشیده شتاب

1164) سیم بُرده ، مشتری آگه شده / دست از حسرت به رُخ ها بر زده

1165) صد هزاران همچنین در جادوی / بوده مُنشیّ و ، نبوده چون رَوی

1166) چون بدیشان آمد آن پیغامِ شاه / کز شما شاهست ، اکنون چاره خواه

1167) از پیِ آنکه دو درویش آمدند / بر شه و بر قصرِ او مَوکب زدند

1168) نیست با ایشان به غیرِ یک عصا / که همی گردد به امرش اژدها

1169) شاه و لشکر جمله بیچاره شدند / زین دو کس ، جمله به افغان آمدند

1170) چاره یی می باید اندر ساحری / تا بُوَد که زین دو ساحر جان بَری

1171) آن دو ساحر را چو این پیغام داد / ترس و مِهری در دلِ هر دو فتاد

1172) عِرقِ جنسیّت چو جنبیدن گرفت / سر به زانو برنهادند از شگفت

1173) چون دبیرستان صوفی زانو است / حلِ مُشکل را دو زانو ، جادُو است 

شرح و تفسیر رفتن مأموران فرعون به مداین در طلب ساحران

چونکه موسی بازگشت و او بماند / اهلِ رأی و مشورت را پیش خواند


وقتی که حضرت موسی (ع) از نزدِ فرعون بازگشت . فرعون تنها ماند و صاحب نظران و مشاوران خود را فرا خواند . [ در سورۀ اعراف آیات 109 و 110 در باره این مشورت سخن به میان آمده است . در مطلع این بیت ، به کلمه «مداین» جمع مدینه اشاره دارد . در آیه 111 سورۀ اعراف آمده است « مشاوران فرعون بدو گفتند : جریان کار او (موسی) و برادرش (هارون) را به تأخیر افکن و شُرطیان را به همۀ شهرها گسیل دار » .

منظور از «مداین» شهرهای حومه مصر بوده است (تفسیر شریف لاهیجی ، ج 2 ، ص 74 و 75 ) مفسران قرآن کریم گفته اند : که جادوگران فرعونی هفتاد و دو تن بوده اند ( مجمع البیان ، ج 4 ، ص460 ) فرعون هفتاد تن از بنی اسراییل و دو تن از قبطیان را به روستای « عرما» فرستاد تا سِحر آموزند ( تفسیر گازر ، ج 3 ، ص 224 ) تعداد جادوگران را دوازده هزار ، سی و اند هزار ، هفتاد هزار و هشتاد هزار هم نوشته اند ( کشف الاسرار ، ج 3 ، ص 698 ) ]

آن چنان دیدند کز اطرافِ مصر / جمع آرَدشان شه و صرّافِ مصر


مشاوران و صاحب نظران در بارۀ فرعون چنین صلاح دیدند که فرعون ، شاه و حکمران مصر ، همۀ جادوگران اطرافِ مصر را در یک جا گرد آورد . ( صرّاف = کسی که پول را تبدیل می کند ، کسی که به ارزش پول ها واقف است / صرّاف مصر = حکمران و حاکمِ مصر ) [ وجه دیگر مصراع دوم : فرعون ، همۀ ساحرانِ مصر را که حاکم و همه کارۀ سرزمین مصر به شمار می روند . در یک جا جمع کند ( شرح کبیر انقروی ، جزو اوّل ، دفتر سوم ، ص 437 ) ]

او بسی مردم فرستاد آن زمان / هر نواحی بهرِ جمعِ جادوان


فرعون در همان وقت ، تعداد زیادی از مأمورانِ خود را برای گرد آوری جادوگران به نواحی مختلفِ مصر گُسیل داشت .

هر طرف که ساحری بُد نامدار / کرد پَرّان سوی او دَه پیکِ کار


در هر جایی که جادوگری پُرآوازه وجود داشت . دَه پیکِ کارآمد و با تجربه به سوی او فرستاد . [ پیکِ کار = قاصد کارآزموده ، قاصد فعّال و کاری ( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی ، ج 2 ، ص 378 ) ]

دو جوان بودند ساحر ، مُشتَهِر / سِحرِ ایشان در دلِ مَه مُستَمِر


در این میان دو جوانِ جادوگر بودند که در کارِ سِحر ، آوازه ای به هم رسانده بودند . به طوری که سِحرِ آن دو ، حتّی در ماه نیز اثر می گذاشت . [ مُشتَهِر = پُآوازه ، مشهور / سِحرِ مُستَمِر = جادوی قوی و نیرومند ، روان ( مجمع البیان ، ج 9 ، ص 186 )  سِحر = شرح بیت 277 دفتر اوّل ، شرح بیت 841 دفتر سوم / مصراع دوم جنبۀ مبالغه دارد . ]

شیر دوشیده ز مَه ، فاش  آشکار / در سفرها رفته بر خُمّی سوار


این دو ساحر ماهر ، آشکارا از ماه شیر می دوشیدند . و در سفرها بر خُمره ای سوار می شدند و به راه می افتادند و خلاصه کارهای عجیب فراوان انجان می دادند .

شکلِ کرباسی نموده ماهتاب / آن بپیموده ، فروشیده شتاب


یا مثلاََ نورِ ماه را بصورت کرباسی نشان می دادند و آن را متر می کردند و با عجله و سرعت آن را به مشتریان می فروختند . [ کرباس = پارچه پنبه ای سفید و ارزان قیمت ]

سیم بُرده ، مشتری آگه شده / دست از حسرت به رُخ ها بر زده


و سپس پولِ مشتریان را گرفتند و می رفتند . وقتی که مشتریان از این کار ، آگاه می شدند از شدّتِ تأسف و ناراحتی بر چهرۀ خود سیلی می زدند . [ زیرا تازه متوجه می شدند که توسطِ آن دو ساحر ، مسحور شده اند و کالایی در میان نیست . ]

صد هزاران همچنین در جادوی / بوده مُنشیّ و ، نبوده چون رَوی


این دو ساحر ماهر ، صدها هزار نوع از این سِحرها بکار می بستند و در این کار ، مبتکر بودند نه مقلّد . [ مُنشی = مُبدع ، نو پدید آورنده ، مبتکر / رَوی = می تواند به معنی راوی ( = روایت کننده باشد ) و نیز می تواند به معنی سیراب کننده ، خردمند و تندرست ، ساقی و نیز آخرین حرفِ اصلی قافیه باشد ]

چون بدیشان آمد آن پیغامِ شاه / کز شما شاهست ، اکنون چاره خواه


همینکه پیام فرعون به آن دو رسید ، با این مضمون ، اینک فرعون از شما می خواهد که چاره ای اندیشه کنید و به او یاری رسانید .

از پیِ آنکه دو درویش آمدند / بر شه و بر قصرِ او مَوکب زدند


زیرا دو فقیر ( موسی و هارون ) به شهر مصر آمده و در برابر شاه ( فرعون ) و قصر او خروج کرده اند و راهِ مخالفت و ستیز پیشه خود ساخته اند . [ مَوکِب = دسته ، گروه ، پیادگان یا سواران که دسته جمعی حرکت کنند . سبزواری گوید : مقصود آن است که موجبِ ازدحام شدند ( شرح اسرار ، ص 205 ) ]

نیست با ایشان به غیرِ یک عصا / که همی گردد به امرش اژدها


آن دو فقیر ، چیزی جز یک عصا با خود ندارند و آن عصا به امر موسی به اژدها تبدیل می شود .

شاه و لشکر جمله بیچاره شدند / زین دو کس ، جمله به افغان آمدند


فرعون و سپاهِ او جملگی از دستِ این دو نفر ، درمانده و عاجز شده و به فغان آمده اند .

چاره یی می باید اندر ساحری / تا بُوَد که زین دو ساحر جان بَری


برای آنکه از گزندِ این دو ساحر ( موسی و هارون ) نجات یابیم . باید در امرِ جادوگری ، ابتکاری زنید و چاره ای اندیشه کنید . [ جان بری = به معنی نجات یابیم است که به دلیل رعایت قافیه به صورت فعلِ مفرد آمده زیرا آن دو جوان از ناحیه موسی و هارون ، خطری احساس نمی کردند . بلکه این فرعون و فرعونیان بودند که از آن دو بیمناک شده بودند ( شرح مثنوی ولی محمد اکبرآبادی ، دفتر سوم ، ص 48 ) ]

آن دو ساحر را چو این پیغام داد / ترس و مِهری در دلِ هر دو فتاد


وقتی که پیکِ فرعون ، این پیام را به آن دو جوانِ ساحر رسانید . در دلِ ایشان ، ترسی همراه با محبّت نسبت به موسی و هارون پدید آمد .

منظور بیت : همینکه آن دو ساحر از معجزات و خوارق عادت موسی و هارون ، آگاه شدند . به خود لرزیدند و چون شمّه ای از صفات و خصالِ پسندیده آن دو را شنیدند نسبت به موسی و هارون محبّتی پیدا کردند ( جواهرالاسرار ، دفتر سوم ، ص 522 ) و نیز گفته اند : چون موسی و هارون را نیز مانند خود جادوگر پنداشتند از رویِ حسِ همکاری و هم صنفی نسبت به آن دو محبّت پیدا کردند ( مثنوی استعلامی ، ج 3 ، ص 271 ) ]

عِرقِ جنسیّت چو جنبیدن گرفت / سر به زانو برنهادند از شگفت


همینکه رگِ همکاری در آن دو جوانِ ساخر ، به جنبش درآمد . از شگفتی سر به زانو نهادند و در اندیشه فرو رفتند . [ عِرق = رگ ، جمع آن عروق است ]

چون دبیرستان صوفی زانو است / حلِ مُشکل را دو زانو ، جادُو است 


از آنجا که مکتب خانۀ صوفیانِ صافی ، زانوی آنان است . دو زانوی صوفی ، در حلِ مشکلات اثری جادویی دارد . [ صوفیان و صاحب دلان هر گاه در بارۀ امری ، دچار حیرت و سرگشتگی می شوند سر به زانوی مراقبه می نهند و به ذکر و فکر مشغول می شوند و از قلبشان راهنمایی می جویند . پس هر چه به قلب آنان وارد شود بدان عمل می کنند . [ دبیرستان = مکتب خانه / صوفی و مراقبه = شرح بیت 158 و 159 دفتر دوم ]

شرح و تفسیر بخش قبل                     شرح و تفسیر بخش بعد

دکلمه رفتن مأموران فرعون به مداین در طلب ساحران

خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر سوم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟