حدیث اِنّی لَاَستَغفِرُالله فی کُلُّ یَومِِ سَبعینَ مَرَّةََ

حدیث اِنّی لَاَستَغفِرُالله فی کُلُّ یَومِِ سَبعینَ مَرَّةََ | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

حدیث اِنّی لَاَستَغفِرُالله فی کُلُّ یَومِِ سَبعینَ مَرَّةََ | شرح و تفسیر

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر چهارم ابیات 3300 تا 3310

نام حکایت : حکایت فرزندان عزیر که از پدر احوال پدر را می پرسیدند

بخش : 2 از 4 ( حدیث اِنّی لَاَستَغفِرُالله فی کُلُّ یَومِِ سَبعینَ مَرَّةََ )

مثنوی معنوی مولوی

خلاصه حکایت فرزندان عزیر که از پدر احوال پدر را می پرسیدند

پسران عُزیر (ع) به دنبالِ پدرِ خود بودند و سراغِ او را از هر رهگذری می گرفتند . تا اینکه با پدرِ خود مواجه شدند . امّا او را نشناختند . زیرا او به حکمِ مشیّتِ الهی جوان مانده بود . پی به او گفتند : ای رهگذر آیا از عُزیر خبر داری ؟ عُزیر برای امتحان هوش و کیاست فرزندانِ خود ، خود را معرفی نکرد …

متن کامل ” حکایت فرزندان عزیر که از پدر احوال پدر را می پرسیدند ” را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

متن کامل ابیات حدیث اِنّی لَاَستَغفِرُالله فی کُلُّ یَومِِ سَبعینَ مَرَّةََ

ابیات 3300 الی 3310

3300) همچو پیغمبر ز گفتن وز نثار / توبه آرَم روز ، من هفتاد بار

3301) لیک ، آن مستی شود توبه شکن / مُنسی است این مستیِ تن ، جامه کن

3302) حکمتِ اظهارِ تاریخ ِ دراز / مَستیی انداخت بر دانایِ راز

3303) رازِ پنهان با چنین طبل و عَلَم / آبِ جوشان گشته از جَفَّ القَلَم

3304) رحمتِ بی حَد روانه هر زمان / خفته اید از درکِ آن ای مردمان

3305) جامۀ خُفته خورَد از جُوی ، آب / خفته اندر خواب ، جُویایِ سَراب

3306) می دَود کانجای ، بویِ آب هست  / زین تفکر راه را بر خویش بست

3307) ز آنکه آنجا گفت ، زینجا دور شد / بر خیالی از حقی مهجور شد

3308) دُوربینانند و بس خُفته روان / رحمتی آریدشان ای رهروان

3309) من ندیدم تشنگی خواب آورد / خواب آرَد تشنگیِّ بی خِرَد

3310) خود خِرَد آنست کو از حق چَرید / نه خِرَد کآنرا عُطارِد آورید

شرح و تفسیر حدیث اِنّی لَاَستَغفِرُالله فی کُلُّ یَومِِ سَبعینَ مَرَّةََ

همچو پیغمبر ز گفتن وز نثار / توبه آرَم روز ، من هفتاد بار


من نیز مانندِ پیامبر (ص) ، روزانه هفتاد مرتبه از گفتن این سخنان و از پراکندنِ این نکات توبه می کنم . [ ناظر است به این حدیث « سوگند به خدا که من روزانه هفتاد مرتبه از خداوند آمرزش می طلبم و به درگاهش توبه می آورم » ( احادیث مثنوی ، ص 138 ) . و نیز این حدیث « بر قلبم پرده ای افکنده شود که بدان سبب روزانه هفتاد مرتبه از خداوند آمرزش می طلبم » ( احادیث مثنوی ، ص 139 ) . علاوه بر این دو حدیث و احادیث مشابه ، در قرآن کریم نیز پیامبر (ص) مأمور به استغفار از گناهِ خود بوده است . از جمله در آیه 19 سورۀ محمّد و آیه 2 سورۀ فتح ، امّا این گناه به معنی گناه مصطلح نیست . زیرا مقام عصمت انبیای عِظام از هر گونه گناهی بدُور است . طبرسی در تفسیر مجمع البیان از امام صادق (ع) نقل می کند که : « پیامبر (ص) را هیچگونه گناهی نبوده است » . امّا منظور مولانا اینست که : تبلیغ پیامِ الهی و حشر و نشر کردن با خلایق به قصدِ ارشاد و دستگیری شان از طرف پیامبر و هر هادی دیگر نوعی عبادت است . امّا این حشر و نشر در وقتی که داعیِ حق در خلوتِ خود مطلقاََ در جذبۀ الهی فرو رفته نوعی تنزّل شمرده می شود . مولانا در مورد خود نیز می گوید : ایرادِ نکاتِ الهی و ذِکرِ معارف برای خلایق هر چند امری عبادی و شرعی است . لیکن چون تداوم بر آن امر مرا از جذبه ام بیرون می آورد برای من نوعی تنزّلِ مقام محسوب می شود و باید ار آن استغفار کنم . ]

لیک ، آن مستی شود توبه شکن / مُنسی است این مستیِ تن ، جامه کن


ولی مستی تن ، توبۀ مرا می شکند و مستی تن ، هم فراموشی آورنده است و هم لباسِ توبه و پرهیز را از اندامِ عقل بیرون می آورد . [ مُنسی = فراموشی آورنده ]

حکمتِ اظهارِ تاریخ ِ دراز / مَستیی انداخت بر دانایِ راز


خداوند طبقِ حکمتِ بالغۀ خود رازدانان را چنان مست می کند که اسرارِ ازل را فاش کنند . [ تاریخ دراز = کنایه از ازل است / دانای راز = منظور انسان کامل است که واقف به اسرارِ الهی است و نسخۀ اعلایِ آن حضرت رسول اکرم (ص) است . ]

رازِ پنهان با چنین طبل و عَلَم / آبِ جوشان گشته از جَفَّ القَلَم


اسرارِ پوشیدۀ الهی بر حسبِ تقدیرِ الهی مانندِ چشمه ای جوشان با چنین وضوحی آشکار گشت . [ راز پنهان = کنایه از اسرارِ الهی است / طبل و عَلَم = کنایه از ظهور و افشای اسرار است . چنانکه صدای طبل و به اهتزاز درآمدن پرچم ، شنونده و بیننده را نسبت به امری واقف می کند / جَفُّ القَلَم = منظور تقدیر الهی است و اشاره است به حدیثی که توضیح آن در شرح بیت 3851 دفتر اوّل آمده است . ]

رحمتِ بی حَد روانه هر زمان / خفته اید از درکِ آن ای مردمان


رحمتِ بیکرانِ الهی در هر لحظه جریان دارد . امّا ای مردم افسوس که شما از درکِ آن غافل اید . [ اکبرآبادی ، مراد از « رحمت بی حد » را اسرارِ پوشیده الهی می داند که عارفِ کامل در حالتِ مستی آن را فاش می سازد . ]

جامۀ خُفته خورَد از جُوی ، آب / خفته اندر خواب ، جُویایِ سَراب


برای مثال ، فرض کنید که شخصی تشنه بر لبِ جوی آبی خوابیده است . و در خواب سرابی را آب می پندارد و به تکاپو می افتد که بدان برسد و رفع عطش کند . در حالی که همان وقت لباسِ او در آب فرورفته و خیس شده است . یعنی لباسش به آب رسیده و خودش سرگشتۀ سراب شده است . [ همۀ موجودات و از جمله آدمیان بر لبِ جویِ رحمتِ الهی مقیم اند . جسم آدمیان از رحمت و نعمتِ واسعۀ او برخودار می شود و رشد می کند . امّا روحِ عدّه ای از ایشان خود را به سرابِ اوهام و حطام دنیوی مشغول می دارد و از حیثِ معنوی رشد نمی کند . ]

می دَود کانجای ، بویِ آب هست  / زین تفکر راه را بر خویش بست


آن شخصِ خفته به جانبی می دَود که نشانی از آب دیده می شود . یعنی سراب که آب نماست ، او را گول می زند و به جانبِ خود می کشد و با این خیالِ بی اساس راهِ رسیدن به آب را بر خود می بندد .

ز آنکه آنجا گفت ، زینجا دور شد / بر خیالی از حقی مهجور شد


زیرا به این خیال که آنجا آب است از اینجا که محلِ آب است دور شد و به سببِ خیالی بی اساس از حقیقت دور و مهجور ماند . [ انسانی که از خود بیگانه است دنیا را که سرابی بیش نیست آب می پندارد و عُمری را در راهِ نیل بدان تلف می کند و عاقبت نیز خاسر و زیانکار می شود . تمثیل « مرغ و سایه مرغ » که از بیت 417 دفتر اوّل آغاز شده همین معنا را تداعی می کند . ]

دُوربینانند و بس خُفته روان / رحمتی آریدشان ای رهروان


اهلِ دنیا مردمی دوربین و عاقبت اندیش اند امّا در عینِ حال روحی خفته و افسرده دارند . یعنی شیفتگانِ دنیا در مسائلِ مربوط به عیش و عشرتِ نفسانی و حظوظِ دنیوی افرادی آینده نگر و مآل اندیش و دقیق هستند . امّا شکوفایی روانی و بهجتِ روحی ندارند . ای سالکانِ طریقِ حقیقت بر این گمراهان رحم کنید یعنی آنان را از خوابِ غفلت بیدار کنید . [ سالکان طریق حق ، که گمگشتگانِ ساحل نجات را نیز به راهِ مستقیم هدایت کنند و آنان را از فرو رفتن در لذّاتِ حیوانی پرهیز دهند و مقام و مرتبت انسان را بدانان نشان دهند . ]

من ندیدم تشنگی خواب آورد / خواب آرَد تشنگیِّ بی خِرَد


من تا کنون ندیده ام که تشنگی موجبِ خواب شود . امّا تشنگی آدم های نادان خواب می آورد . [ تشنگی = در اینجا کنایه از طلب و اشتیاقِ شدید است . یعنی کسی که واقعا در طلب یافتن مقصودی باشد خواب بر او حرام می شود . چنانکه وقتی تشنگی شدّت بگیرد ، شخص ولو در خواب باشد بی اختیار از خواب می پَرد و خود را به محلِ آب می رساند و رفع تشنگی می کند . پس طلب بر دو نوع است . یکی طلب حقیقی و دیگری طلب کاذب . طلب حقیقی آنست که شخص به هیچ وجه به خوابِ غفلت و بی خبری نرود . امّا طلب کاذب آنست که شخص مطلوبی نازل داشته باشد و چون بدان رسید خفته و پژمرده شود . اهلِ دنیا ، طلبی نازل دارند زیرا به حطامِ ناچیز آن دل خوش کرده اند . ]

خود خِرَد آنست کو از حق چَرید / نه خِرَد کآنرا عُطارِد آورید


عقلِ حقیقی آنست که از فیضِ حضرتِ حق مستفیض شود . نه آنکه ناشی از تأثیراتِ ستارۀ عطارد باشد . [ قدما «عُطارد» را خدای دبیری و کتابت می دانستند و لذا ظهورِ عقل و رشدِ عقلانی را در آدمی ناشی از تأثیرِ آن تلقی می کردند . در این بیت ، عقلی که از عُطارد پدید می آید مظهرِ عقلِ معاش و دنیا طلب است . و عقلی که از فیضِ الهی مستفیض می شود مظهر عقلِ معاد و دوراندیش است . پس با عقلِ معاش نمی توان به حقایقِ هستی پی بُرد بلکه باید مشعلِ عقل معاد را قلاووزِ راهِ سلوک کرد . ]

شرح و تفسیر بخش قبل                     شرح و تفسیر بخش بعد

دکلمه حدیث اِنّی لَاَستَغفِرُالله فی کُلُّ یَومِِ سَبعینَ مَرَّةََ

خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر چهارم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟