آبگیر و سه ماهی عاقل و نیم عاقل و مغرور

آبگیر و سه ماهی عاقل و نیم عاقل و مغرور | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

آبگیر و سه ماهی عاقل و نیم عاقل و مغرور | شرح و تفسیر

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر چهارم ابیات 2202 تا 2212

نام حکایت : حکایت آن آبگیر و صیادان و سه ماهی عاقل و نیم عاقل و مغرور

بخش : 1 از 11 ( آبگیر و سه ماهی عاقل و نیم عاقل و مغرور )

مثنوی معنوی مولوی

خلاصه حکایت آن آبگیر و صیادان و سه ماهی عاقل و نیم عاقل و مغرور

سه ماهی در آبگیری می زیستند . روزی سه ماهیگیر از آن ناحیه می گذشتند که چشمشان به آن سه ماهی افتاد و بلافاصله رفتند که دام های خود را فراهم کنند . یکی از ماهیان که عاقل بود از این حرکت دریافت که خطری در کمین است و عزمِ ترکِ آن آبگیر کرد . ابتدا خواست که با آن دو رفیق خود در این باره مشورت کند امّا دید که آن دو به قدری از قضیّه دور و بیگانه اند که نه تنها با او هم رأی و همراه نمی شوند بلکه او را در این تصمیم سُست و منفعل می سازند از اینرو یکه و تنها راهِ دریا را پیش گرفت و …

متن کامل ” حکایت آن آبگیر و صیادان و سه ماهی عاقل و نیم عاقل و مغرور ” را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

متن کامل ابیات آبگیر و سه ماهی عاقل و نیم عاقل و مغرور

ابیات 2202 الی 2212

2202) قصۀ آن آبگیر است ای عَنود / که درو سه ماهیِ اِشگرف بود

2203) در کلیله خوانده باشی ، لیک آن / قشرِ قصه باشد و ، این مغزِ جان

2204) چند صیّادی سویِ آن آبگیر / بر گذشتند و ، بدیدند آن ضمیر

2205) پس شتابیدند تا دام آورند / ماهیان واقف شدند و هوشمند

2206) آنکه عاقل بود عزمِ راه کرد / عزمِ راهِ مشکلِ ناخواه کرد

2207) گفت : با اینها ندارم مشورت / که یقین سُستم کُنند از مَقدِرت

2208) مِهرِ زاد و بود بر جانشان تَنَد / کاهلی و جهلشان بر من زند

2209) مشورت را زنده ای باید نکو / که تو را زنده کند ، و آن زنده کو ؟

2210) ای مسافر با مسافر رأی زن / ز آنکه پایت لنگ دارد رأیِ زن

2211) از دَمِ حُبُّ الوَطَن بگذر مَایست / که وطن آن سوست ، جان این سوی نیست

2212) گر وطن خواهی ، گذر زآن سویِ شَط / این حدیثِ راست را کم خوان غلط

شرح و تفسیر آبگیر و سه ماهی عاقل و نیم عاقل و مغرور

قصۀ آن آبگیر است ای عَنود / که درو سه ماهیِ اِشگرف بود


ای حق ستیز ، مطلبی که در ابیاتِ پیشین طرح کردم . حکایت آن برکه ای است که در آن سه ماهی خوب و بزرگ به سر می بردند . [ عَنود = ستیزه گر ، معاند / آبگیر = برکه ، استخر / اِشگرف = شِگرف ، خوب ، نیکو ، بزرگ ]

در کلیله خوانده باشی ، لیک آن / قشرِ قصه باشد و ، این مغزِ جان


شاید تو این حکایت را در کتابِ کلیله و دمنه خوانده باشی ولی آنچه در آن کتاب خوانده ای پوستِ حکایت است . و مطالبی که اینک آغاز می کنیم مغز و حقیقتِ اسرارِ آن .

چند صیّادی سویِ آن آبگیر / بر گذشتند و ، بدیدند آن ضمیر


چند ماهیگیر از کنارِ یک آبگیر می گذشتند که آن سه ماهی را درونِ آب دیدند . [ اکبرآبادی در توضیح «آن ضمیر» گوید : ضمیر به معنی اندرون و اندیشه و هر چیز پوشیده است . و چون آن آبگیر در رهگذر نبود و از چشم مردم پوشیده مانده بود دیدند و یا آن ماهیان را که در آن آبگیر ، پوشیده بودند دیدند ( شرح مثنوی ولی محمد اکبرآبادی ، دفتر چهادرم ، ص 101 ) ]

پس شتابیدند تا دام آورند / ماهیان واقف شدند و هوشمند


ماهیگیران با شتاب رفتند که دام فراهم کنند امّا هر یک از آن ماهی ها به اندازۀ هوش و استعدادِ خود خطر آنان را احساس کردند .

آنکه عاقل بود عزمِ راه کرد / عزمِ راهِ مشکلِ ناخواه کرد


آن ماهی که عاقل بود بیدرنگ عزمِ حرکت کرد و آهنگِ راهی دشوار کرد که خود میل نداشت بدان زاه گام نهد . ( ناخواه = ناخواسته ، طلب نکرده ، نامطلوب ) [ سالکانِ طریقِ کمال ، راهی را طی می کنند که انصافاََ دشوار است و از هر کسی برنمی آید . زیرا ترکِ نفسانیّات و تعلّقاتِ شخصی ، کار هر کسی نیست . ]

گفت : با اینها ندارم مشورت / که یقین سُستم کُنند از مَقدِرت


آن ماهی عاقل پیشِ خود گفت : نباید با این دو ماهی مشورت کنم که قطعاََ مرا در عزمِ راسخ و قدرت تصمیم گیری خود ، سُست خواهند کرد . [ مَقدِرَت = قدرت و توانایی ]

مِهرِ زاد و بود بر جانشان تَنَد / کاهلی و جهلشان بر من زند


زیرا علاقه به زادگاه و مسکن ، روح و جانشان را فرا گرفته است . پس تنبلی و غفلتِ آنان در من نیز تأثیر می گذارد .

مشورت را زنده ای باید نکو / که تو را زنده کند ، و آن زنده کو ؟


برای مشورت کردن باید کسی را انتخاب کنی که خود زنده دل بلشد تا تو را نیز سرزنده و با نشاط کند . امّ چنین مُستشارِ زنده ای کجاست ؟ یعنی چنین شخصی کم پیدا می شود .

ای مسافر با مسافر رأی زن / ز آنکه پایت لنگ دارد رأیِ زن


ای مسافر با مسافر مشورت کن . زیرا مشورت با زن پای تو را لنگ می کند . [ ای سالکی که آبگیرِ دنیا را جای امن نمی دانی و می خواهی در عوالمِ برین سلوک کنی . اگر می خواهی در چون و چند سلوک مشورت کنی ، با کسی مشورت کن که او نیز سالک باشد و اِلّا شروع می کند به منفی بافی و سُست کردن عزمِ تو . منظور از «زن» در این بیت جنس ماده نیست بلکه آن کسی است که مقیّد به ظواهرِ زندگی و هوای نفسانی است . چه مرد باشد و چه زن . ]

از دَمِ حُبُّ الوَطَن بگذر مَایست / که وطن آن سوست ، جان این سوی نیست


اینقدر از حدیثِ حُبُّ الوَطَنِ مِن الایمان دم مزن و از این مرتبه گذر کن . زیرا ای جان ، وطنِ حقیقی انسان ، آن سویِ عالمِ هستی است نه این سو . [ مولانا از این حدیث برداشتی عمیق و خاصِ مکتبِ ذوقی و فکری خود به دست می دهد . و آن اینکه وطنِ اصلی ما جهانِ برینِ غیب و کمال است . پس بکوش تا به وطنِ خود واصل شوی . ]

گر وطن خواهی ، گذر زآن سویِ شَط / این حدیثِ راست را کم خوان غلط


اگر خواهانِ وطنِ حقیقی خود هستی باید از این کرانۀ رود گذر کنی . این حدیثِ صحیح را غلط نخوان . [ شَط = کنارۀ رود و دریا ، و در اینجا منظور عالمِ فانی و ناپایدار است و منظور از « آن سوی شط » ، عالمِ وحدت و جهانِ برین الهی است . پس سالک باید دنیا را پشتِ سر نهد و رودخانه و دریای ریاضت و عبادت را درنوردد تا به کرانۀ وحدت الهی برسد . مولانا بخش بعد را در تبین دو بیت اخیر می آورد . زیرا او گفت که برخی از مردم ، وطن را در آن حدیثِ معروف حمل بر وطنِ مادّی و دنیایی کرده اند . در حالیکه منظور اصلی از آن ، عالمِ روحانی است . مولانا برای نقدِ بیشتر این غلط ، حکایتی کوتاه در بخشِ بعد می آورد که شخصی دعای استنشاق را به هنگامِ استنجا خواند . ]

شرح و تفسیر بخش قبل                    شرح و تفسیر بخش بعد

دکلمه آبگیر و سه ماهی عاقل و نیم عاقل و مغرور

خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر چهارم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
یک دیدگاه 
  1. حبيب اللله 5 سال پیش

    برايم خيلى دلچسپ بود

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟