غالب شدن مکرِ روباه بر خویشتن داری خر | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
غالب شدن مکرِ روباه بر خویشتن داری خر | شرح و تفسیر
شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی
کتاب : مثنوی معنوی
قالب شعر : مثنوی
آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر پنجم ابیات 2817 تا 2831
نام حکایت : حکایت شیخ محمد سررزی غزنوی که هفت سال روزه داشت
بخش : 9 از 19 ( غالب شدن مکرِ روباه بر خویشتن داری خر )
خلاصه حکایت شیخ محمد سررزی غزنوی که هفت سال روزه داشت
در شهر غزنین شیخ زاهدی مقیم بود با نام محمّد و لقب سَررَزی . وی هفت سال متوالی روزه داشت و هر روز با برگ های درخت رز افطار می کرد . او در این دورانِ پُر ریاضت ، عجایب شگرفی از حضرت حق دید . ولی بدین امر قانع نبود و دوست داشت که جمالِ الهی را شهود کند . او در اثنای ریاضاتِ خود از بقای مادّی خویش ملول و دل سیر شد . پس بر ستیغِ کوهی رفت و گفت : خداوندا ، یا جمالِ بی مثالت را بر من بنما . یا خود را از بالای این کوه به زمین خواهم افکند . از حضرت حق بدو الهام شد که هنوز هنگامِ دیدارِ من نرسیده است . و اگر خود را به زمین افکنی نخواهی مُرد . شیخ از فرطِ عشق و …
متن کامل ” حکایت شیخ محمد سررزی غزنوی که هفت سال روزه داشت “ را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
متن کامل ابیات غالب شدن مکرِ روباه بر خویشتن داری خر
ابیات 2817 الی 2831
2817) خر بسی کوشید و او را دفع گفت / لیک جوعُ الکلب با خر بود جُفت
2818) غالب آمد حِرص و ، صبرش بُد ضعیف / بس گلوها که بُرَّد عشقِ رَغیف
2819) زآن رسولی کِش حقایق داد دست / کادَ فَقرُ اَن یَکوُن کُفر آمده ست
2820) گشته بود آن خر مَجاعت را اسیر / گفت : اگر مکرست ، یک ره مُرده گیر
2821) زین عذابِ جُوع باری وارَهَم / گر حیات این ست ، من مُرده بِه ام
2822) گر خر اوّل توبه و سوگند خَورد / عاقبت هم از خری خَبطی بکرد
2823) حرص ، کور و احمق و نادان کند / مرگ را بر احمقان آسان کند
2824) نیست آسان مرگ بر جانِ خران / که ندارند آبِ جانِ جاودان
2825) چون ندارد جانِ جاوید ، او شقی ست / جرأتِ او بر اجل از احمقی ست
2826) جهد کن تا جان مُخَلَّد گرددت / تا به روزِ مرگ برگی باشدت
2827) اعتمادش نیز بر رازق نبود / که برافشاند بر او از غیب جُود
2828) تا کنونش فضلِ بی روزی نداشت / گرچه گه گه بر تنش جُوعی گماشت
2829) گر نباشد جوع ، صد رنجِ دگر / از پیِ هَیضَه برآرد از تو سر
2830) رنجِ جوع اَولا بُوَد خود زآن علل / هم به لطف و ، هم به خفّت ، هم عمل
2831) رنجِ جُوع از رنج ها پاکیزه تر / خاصه در جُوعست صد نفع و هنر
شرح و تفسیر غالب شدن مکرِ روباه بر خویشتن داری خر
خر بسی کوشید و او را دفع گفت / لیک جوعُ الکلب با خر بود جُفت
خر بسیار تلاش کرد و روباه را از خود راند . ولی گرسنگی سختی با خر همراه بود . [ دَفع گفتن = راندن ، طرد کردن ]
غالب آمد حِرص و ، صبرش بُد ضعیف / بس گلوها که بُرَّد عشقِ رَغیف
حرص و آز بر خر غلبه کرد زیرا صبرش کم بود . بسیاری از گلوها به واسطۀ حُبِّ نان بُریده می شود . یعنی وابستگی به شکم باعث هلاک بسیاری می شود . [ رَغیف = قرص نان ]
زآن رسولی کِش حقایق داد دست / کادَ فَقرُ اَن یَکوُن کُفر آمده ست
آن رسولی که حقایق بر او آشکار می شد . یعنی محمّد رسول الله (ص) می فرماید : نزدیک است که فقر به کفر انجامد .
گشته بود آن خر مَجاعت را اسیر / گفت : اگر مکرست ، یک ره مُرده گیر
آن خر اسیر گرسنگی شده بود . پس با خود گفت : فرضاََ ، اگر نیرنگی در میان باشد . یکباره مُردن بهتر است . یعنیِ دفعی از مرگِ تدریجی بهتر است . [ مَجاعت = گرسنگی ]
زین عذابِ جُوع باری وارَهَم / گر حیات این ست ، من مُرده بِه ام
خلاصه از این عذابِ گرسنگی نجات پیدا می کنم . اگر زندگی اینست . برای من مرگ بهتر است .
گر خر اوّل توبه و سوگند خَورد / عاقبت هم از خری خَبطی بکرد
اگر چه خر در وهلۀ اوّل توبه کرد و قسم خورد . یعنی اگر چه خر بارِ اوّل از پذیرفتن پیشنهاد روباه پشیمان و نادم شد . زیرا دید توطئه ای در کار است . ولی بالاخره به سببِ حماقت دوباره دچار اشتباه گردید . یعنی باز توسّطِ وسوسه های روباه خام شد .
حرص ، کور و احمق و نادان کند / مرگ را بر احمقان آسان کند
حرص و آز آدمی را کوردل و احمق و نادان می کند . و مرگ را بر ابلهان آسان جلوه می دهد . [ بسا آدمیانِ حریصی که به واسطۀ حرص به کامِ مرگ رفته اند . ]
نیست آسان مرگ بر جانِ خران / که ندارند آبِ جانِ جاودان
البته مرگ برای جانِ خران آسان نیست . زیرا آنان صفای روحِ جاودانه ندارند . [ آدمیان شقی به محضِ آنکه بمیرند عذابی ناگوار گریبانگیر آنان شود . پس اگر آنان در این دنیا بمانند بهتر است . زیرا ممکن است راهِ درست را پیدا کنند . پس جرأت و جسارت گمراهان بر مرگ از حماقت است چون با عُروض مرگ دیگر فرصت جبران مافات ندارند . ]
چون ندارد جانِ جاوید ، او شقی ست / جرأتِ او بر اجل از احمقی ست
هر کس از روحِ جاودانه بی بهره باشد بدبخت است . و طبعاََ جسارت او بر مرگ ناشی از حماقت است . [ درست است که رسول خدا فرموده است « مرگ به منزلۀ یک دسته سبزی و گُلِ خوشبو برای مؤمن است » و نیز فرموده « مرگ ِ غنیمتی است » ( میزان الحکمة ، ج 4 ، ص 2961 و 2962 ) . ولی مرگ برای هر کس موجبِ راحتی و سعادت نشود . بلکه آمادگی و توشه اندوزی شرطِ مطلوبیّت مرگ است . و اِلّا اگر کسی فاقدِ اعمالِ صالحه باشد . مرگ برای او پسندیده نیست . ]
جهد کن تا جان مُخَلَّد گرددت / تا به روزِ مرگ برگی باشدت
بکوش تا روحت جاودانه گردد . یعنی بکوش تا به مرتبۀ نیکبختان برسی . و برای روزِ مرگ توشه ای از اعمالِ صالحه ذخیره کنی . ( مُخَلّد = جاودان ) [ آدم احمق همواره تحتِ سیطرۀ روح حیوانی است و هرگز به مرتبۀ روحِ انسانی ارتقاء نمی یابد . ]
اعتمادش نیز بر رازق نبود / که برافشاند بر او از غیب جُود
آن خر به خدای روزی دهنده این اعتماد را نداشت که آن رزّاق از عالمِ غیب بر او رزق و روزی نثار فرماید .
تا کنونش فضلِ بی روزی نداشت / گرچه گه گه بر تنش جُوعی گماشت
گرچه حق تعالی گهگاهی بر جسمِ آن خر گرسنگی را چیره کرده بود . ولی احسان خدا هیچگاه او را بدون رزق و روزی ننهاده بود .
گر نباشد جوع ، صد رنجِ دگر / از پیِ هَیضَه برآرد از تو سر
اگر گرسنگی در کار نباشد صد نوع رنج و بیماری بر اثر پُر شدن معده از طعام بر تو عارض می شود . [ هَیضه = تُخَمه ، انباشته شدن غذا در معده به صورت نامطلوب . شرح بیت 1747 دفتر پنجم ]
منظور دو بیت اخیر : آن خر این فکر را نکرد که تا کنون به فضلِ الهی بی روزی نمانده است . هر چند که گاهی گرسنه مانده است . اما گرسنگی نیز اگر به موقع باشد امر مطلوبی است . زیرا بسیاری از بیماری ها ناشی از پُرخُوری و عدم ترتیب در خوردنِ غذاست .
رنجِ جوع اَولا بُوَد خود زآن علل / هم به لطف و ، هم به خفّت ، هم عمل
رنجِ گرسنگی هم از نظر ملایمت ، و هم از نظر سبکی و هم از حیث فعل و انفعال ، از آن بیماری هایی که از امتلای معده عرض می شود بهتر است . [ جوع = گرسنگی ]
رنجِ جُوع از رنج ها پاکیزه تر / خاصه در جُوعست صد نفع و هنر
رنج گرسنگی از سایرِ رنج ها پاکیزه تر و مطلوب تر است . بخصوص در گرسنگی فواید و فضائلِ بسیاری نهفته است . [ بخش بعدی در بیان فضیلتِ پرهیز و گرسنگی است . ]
دکلمه غالب شدن مکرِ روباه بر خویشتن داری خر
خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
- شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر پنجم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات