در بیان فضیلت گرسنگی و پرهیز کر دن

در بیان فضیلت گرسنگی و پرهیز کر دن | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

در بیان فضیلت گرسنگی و پرهیز کر دن | شرح و تفسیر

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر پنجم ابیات 2832 تا 2840

نام حکایت : حکایت شیخ محمد سررزی غزنوی که هفت سال روزه داشت

بخش : 10 از 19 ( غالب شدن مکرِ روباه بر خویشتن داری خر )

مثنوی معنوی مولوی

خلاصه حکایت شیخ محمد سررزی غزنوی که هفت سال روزه داشت

در شهر غزنین شیخ زاهدی مقیم بود با نام محمّد و لقب سَررَزی . وی هفت سال متوالی روزه داشت و هر روز با برگ های درخت رز افطار می کرد . او در این دورانِ پُر ریاضت ، عجایب شگرفی از حضرت حق دید . ولی بدین امر قانع نبود و دوست داشت که جمالِ الهی را شهود کند . او در اثنای ریاضاتِ خود از بقای مادّی خویش ملول و دل سیر شد . پس بر ستیغِ کوهی رفت و گفت : خداوندا ، یا جمالِ بی مثالت را بر من بنما . یا خود را از بالای این کوه به زمین خواهم افکند . از حضرت حق بدو الهام شد که هنوز هنگامِ دیدارِ من نرسیده است . و اگر خود را به زمین افکنی نخواهی مُرد . شیخ از فرطِ عشق و …

متن کامل ” حکایت شیخ محمد سررزی غزنوی که هفت سال روزه داشت را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

متن کامل ابیات غالب شدن مکرِ روباه بر خویشتن داری خر

ابیات 2832 الی 2840

2832) جوع ، خود سلطانِ داروهاست هین / جوع در جان نِه ، چنین خوارش مَبین

2833) جمله ناخوش از مَجاعت خوش شده ست / جمله خوش ها بی مَجاعت ها رد است

2834) آن یکی می خورد نانِ فَخفَره / گفت سایل : چون بدین اَستت شَرَه ؟

2835) گفت : جوع از صبر چون دو تا شود / نانِ جو در پیشِ من حلوا شود

2836) پس توانم که همه حلوا خورم / چون کنم صبری ، صبورم لاجَرَم

2837) خود نباشد جوع ، هر کس را زبون / کین علف زاریست ز اندازه برون

2838) جوع ، مر خاصانِ حق را داده اند / تا شوند از جوع ، شیرِ زورمند

2839) جوع ، هر جِلفِ گدا را کی دهند ؟ / چون علف کم نیست ، پیشِ او نهند

2840) که بخور ، که هم بدین ارزانی / تو نه یی مرغاب ، مرغ نانیی

شرح و تفسیر در بیان فضیلت گرسنگی و پرهیز کر دن

جوع ، خود سلطانِ داروهاست هین / جوع در جان نِه ، چنین خوارش مَبین


بهوش باش که گرسنگی شاهِ داروهاست . گرسنگی را با جان و دل بپذیر و اینگونه حقیرش نگاه مکن . [ جوع = گرسنگی ، شرح بیت 3034 دفتر سوم ]

جمله ناخوش از مَجاعت خوش شده ست / جمله خوش ها بی مَجاعت ها رد است


هر طعام ناگوار به سببِ گرسنگی گوارا شود . و هر طعام لذیذ در غیر موقعِ گرسنگی ناگوار به نظر می رسد .

مَثَل


آن یکی می خورد نانِ فَخفَره / گفت سایل : چون بدین اَستت شَرَه ؟


شخصی نانِ نامطلوبی را با اشتهای تمام می خورد . کسی از او سؤال کرد : چرا این نان را با این همه میل و اشتها می خوری ؟ [ نان فَخفَره = نان سبوس دار ، نان کپک زده ، نانی که همراه با نخاله های گندم و جو پخته شده باشد ، در اینجا مراد نان نامطلوب / شَرَه = حرص و آز ]

گفت : جوع از صبر چون دو تا شود / نانِ جو در پیشِ من حلوا شود


آن شخص جواب داد : وقتی گرسنگی بر اثر صبر دو برابر شود . نانِ جو در ذائقۀ من مانند حلوا شیرین و گوارا می آید .

پس توانم که همه حلوا خورم / چون کنم صبری ، صبورم لاجَرَم


پس وقتی صبر کنم می توانم همیشه حلوا بخورم . بدین سبب ناچار همیشه صبر می کنم . [ زیرا نتیجۀ صبر شیرین است . ]

خود نباشد جوع ، هر کس را زبون / کین علف زاریست ز اندازه برون


گرسنگی رامِ هر کس نمی شود . یعنی هر آدمی نمی تواند بر گرسنگی صبر کند . زیرا دنیا مانند چمنزاری بیکران است .

جوع ، مر خاصانِ حق را داده اند / تا شوند از جوع ، شیرِ زورمند


گرسنگی عطیه ای است مخصوص یارانِ خاص خدا . تا بر اثر گرسنگی به شیری نیرومند مبدّل شوند .

جوع ، هر جِلفِ گدا را کی دهند ؟ / چون علف کم نیست ، پیشِ او نهند


کی ممکن است که گرسنگی را به هر گدای عاری از کمال بدهند ؟ یعنی گرسنگی عارفانه نصیب آنانی که از حیث فضل و کمال روحی فقیر و بی چیزند نمی شود . زیرا علف کم نیست . پس علف را پیش او می گذارند . یعنی لذّات و تمتّعات دنیوی چون فراوان است بی دریغ نصیبِ اهلش می شود . [ جِلف = احمق ، خمرۀ بزرگ و خالی ]

که بخور ، که هم بدین ارزانی / تو نه یی مرغاب ، مرغ نانیی


با زبان حال بدو گویند : ای آدم حیوان صفت بخور که به همین مقدار ارزش داری . یعنی ارزش وجودی تو همین است که بخوری و ساعنی بعد به سویِ مستراح شتابان بدوی . تو مرغ آبی نیستی بلکه مرغ نانخواری . [ مراد از «مرغ آبی» ، عارفان بِالله است که در بحر بیکران حقیقت شناورند و مراد از «مرغ نانی» ، آدمیان حیوان سیرن . ]

شرح و تفسیر بخش قبل                     شرح و تفسیر بخش بعد

دکلمه در بیان فضیلت گرسنگی و پرهیز کر دن

خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر پنجم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟