حکایت شخصی که خواب دید آدرس گنجی را در فلان محله مصر

حکایت شخصی که خواب دید آدرس گنجی را در فلان محله مصر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

حکایت شخصی که خواب دید آدرس گنجی را در فلان محله مصر

مردی که وارث ثروتی هنگفت شده بود . همه را به هدر داد و به خاک سیاه فقر و زاری درنشست . فقر و حرمان چنان دلِ او را بشکست که خالصانه رو به درگاه الهی آورد و از سرِ سوز و گداز دست به نیایش و زاری افراشت . تا آنکه شبی در خواب بشنید که هاتفی بدو می گوید : هر چه زودتر از موطنت یعنی بغداد رهسپار مصر شو که در آن سرزمین حاجتت روا شود . مرد با دلی سرشار از امید آهنگ سفر کرد و راهی مصر شد . وقتی قدم در خاک مصر بنهاد هیچ خرجی برای او نمانده بود زیرا هر آنچه داشت در اثنای سفر هزینه کرده بود . پس از ساعتی فکر کردن چاره ای جز گدایی و دریوزگی ندید . امّا او واقعاََ گدا نبود و رویِ گدایی هم نداشت . بالاخره تصمیم گرفت که در تاریکی شب به گدایی رود تا چهره اش دیده نشود . از قضا در آن ایّام محلّه های مصر از دست دزدان و حرامیان ناامن شده بود . و به حکم مُرِّ خلیفۀ وقت ، داروغۀ شهر و مأموران شبگرد موظف بودند که عابران را در شب دستگیر کنند و به سیاست رسانند . مرد غریب در تاریکی شب به کوچه ای درآمد و هنوز مردّد بود که بانگِ تکدّی سر دهد یا نه . داروغه او را دید و بلافاصله گریبانش بگرفت و بی محابا با مشت و چوب بر سر و روی او کوفتن آغازید و مدام می گفت : بگو ببینم رفقایت کجا هستند ؟ قرار است امشب به کجا دستبرد زنید ؟ بگو بگو … مرد عریب نیز ضربات را می خورد و ناله کنان امان می خواست .

نعره و فریاد از آن درویش خاست / که مزن ، تا من بگویم حال ، راست

داروغه لختی از ضرب و شتم بازایستاد و نَفَسی تازه کرد و مرد غریب سوگند یاد کرد که والله بِالله من دزد نیستم و ماجرایم چنین و چنان است و آنگاه حکایت خواب برای داروغه به شرح بازگفت . داروغه که از لحن گفتار او به صِدق او آگاه شده بود یقین کرد که با مردی گول و ساده لوح طرف شده است . که به صِرفِ دیدن یک رویا و به خیال یافتن گنجی عظیم از بغداد به مصر آمده است . داروغه با لحنی دلسوزانه و اندکی تمسخرآمیز بدو گفت : آخر عمو جان ، چطور حاضر شده ای به خاطر آن رویا این همه راه طی کنی ؟ مردک عقلت کجاست ؟ خودِ من بارها و بارها خواب دیده ام که در بغداد و در فلان محلّه و فلان کوچه و فلان خانه گنجی نهفته است . با این حال بدین خواب ها وقعی ننهاده ام و از جایم تکان نخورده ام . آن وقت تو با دیدن یک رویا ترک موطن کرده ای ؟ طُرفه آنکه همۀ نشانی هایی که داروغه از گنج رویایی خود می داد درست با نشانی های آن مرد غریب منطبق بود . در اینجا بود که مرد غریب دریافت که گنجی که به دنبالش برآمده در شهر خود و خانۀ خود قرار دارد . منتهی یافتن آن گنج موقوفِ بدان بوده که رنجِ سفر به مصر و تعذیب های داروغه را تحمّل کند . همینکه از دست داروغه برهید به سوی بغداد بازگشت و گنج را در همانجا که داروغه گفته بود بیافت و زندگانیش به سامان شد .

استاد فروزانفر حکایتی از عجایب نامه (قرن ششم) را مأخذ این حکایت دانسته است . گویند مردی را زنی درویش بود . خانه ای داشت . نام او زهمن . به خواب دید که گنجی یابد به دمشق . این مرد اعتماد نکرد تا چند بار به خواب دید . به حکم آنکه درویش بود به دمشق آمد . و در میان شهر می گردید . درماند . مردی گفت : از کجایی ؟ گفت : از ری . گفت : به چه کار آمده ای ؟ گفت : از حماقت و ادبار به خواب دیدم که به دمشق گنجی بیابم . این مرد بخندید و گفت : چندین سال است که من به خواب می بینم که در ری خانه ای است که آن را زهمن خوانند و در آن خانه گنجی است . بر خواب اعتماد نکردم . تو مردی سلیم دلی . رازی چون این بشنید بازگردید و به خانۀ خود درآمد و زمین را می کند تا هاونی زرّین بیافت . سی من . و از آن توانگر شد ( مأخذ و قصص تمثیلات مثنوی ، ص 220 ) .

چون در ابیات بخش قبل از زبان شاهزادۀ بزرگین این مطلب آمد که به هر حال باید سعی و حرکت کرد که یا با سعی به مطلوب خواهیم رسید و یا از طریقی دیگر . این حکایت در بسط همین مطلب آمده است . بنده موظف به تلاش است و در هیچ حالی نباید از سعی و مکسب خود دست کشد . استنتاجی که مولانا از این حکایت صورت داده مشابه استنتاج حکایت فقیر گنج طلب در دفتر ششم است .

گنج حقیقت در اندرون بشر است . امّا او سال ها آوارۀ این کوی و آن کوی است . و اگر توفیق ربّانی رفیق طریق شود آدمی به گنج مقصود برسد . در این حکایت افادات و انتقالات مولانا بسیار است و بخصوص در دعا و سبب تأخیر اجابتِ آن کلماتی نغز گفته است .

***


شرح و تفسیر مردی که میراث خود را به هدر داد و به فقر و زاری نشست

شرح و تفسیر رجوع به قصۀ آن شخص که به او گنج نشان دادند

شرح و تفسیر رسیدن آن شخص به مصر و شب بیرون آمدن

شرح و تفسیر بیان این خبر که اَلکِذبُ رَیبَةُ و الصِّدقُ طُمَأَنینَةُ

شرح و تفسیر بازگشتن آن شخص شادمان و خدای را شُکر گویان

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟