حکایت مژده دادن ابویزید از زادن خرقانی پیش از سال ها

حکایت مژده دادن ابویزید از زادن خرقانی پیش از سال ها در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

حکایت مژده دادن ابویزید از زادن خرقانی پیش از سال ها

بایزید بسطامی با اینکه سال ها پیش از تولّدِ شیخ ابوالحسنِ خرقانی وفات کرده بود . با اینحال از ولادت و شخصیتِ ظاهری و باطنی ابوالحسن خبر داد . زیرا در یکی از روزها بایزید همراه با عدّه ای از مریدانش در حالِ سفر بود که به حومۀ شهر ری رسیدند و ناگهان بایزید به مریدانش گفت : بوی دلاویزی از ناحیه خرقان به مشامم می رسد . این رایحۀ دلنشین حاکی از آن است که در سالیانِ بعد عارفی کامل به نامِ شیخ ابوالحسن خرقانی ظهور خواهد کرد و با انوارِ روحیِ خود طالبان را اررشاد می کند و مرید من شود و هر بامداد بر مزارِ من آید . ده ها سال بعد از وفاتِ بایزید ، شیخ ابوالحسنِ خرقانی با همان اوصاف زاده شد و چون ماجرای پیشگویی بازیزید را از مردم شنید و شخصیتِ او را شناخت . مرید او شد و هر بامداد تا ظهر بر مزارِ او حاضر می شد و به مراقبه می پرداخت و گاه نیز مشگلاتِ خود را در آنجا مطرح می کرد و صورتِ مثالی بایزید در برابرِ چشمانش مجسّم می شد و مشکلاتِ او را رفع می کرد تا اینکه در یک بامدادِ برفی ، شیخ ابوالحسن به مزارِ بایزید رفت و دید چادری سفید از برف ، مزارِ او را پوشانده است . شیخ ابوالحسن از دیدنِ این منظره غمین شد . امّا در همین لحظه آوایی از گور برامد که : ای ابوالحسن ، من تو را به سوی خود می خوانم . اگر چه دنیا سراسر برف شود . ابوالحسن با شنیدن این ندا حالی خوش و مسرور پیدا کرد .

مأخذِ این حکایت روایتی است که در تذکرة اولیاء ، ج 2 ، ص 201 ، آمده است ( مأخذ قصص و تمثیلات مثنوی ، ص 140 ) : نقل است که شیخ بایزید هر سال یک نوبت به زیارتِ دهستان شدی به سرریگ که آنجا قبور شهداست . چون بر خرقان گذر کردی بِاستادی و نَفَس برکشیدی . مریدان از وی سؤال کردند که شیخا : ما هیچ بوی نمی شنویم . گفت : آری که از این دیه دزدانه بوی مردی می شنوم . مردی بُوَد نامِ او علی و کُنیتِ او ابوالحسن ، به سه درجه از من بیش بُوَد . بارِ عیال کشد و کشت کند و درخت نشاند . نقل است که شیخ در ابتدا ، دوازده سال در خرقان ، نمازِ خفتن به جماعت بکردی و روی به خاکِ بایزید نهادی و به بسطام آمدی و بِاستادی و گفتی : بار خدایا از آن خلعت که بایزید را داده ای ، ابوالحسن را بویی دِه و آنگاه بازگشتی . وقتِ صبح را به خرقان بازآمدی .

نامِ شیخ ابوالحسن خرقانی ، علی بود و از صوفیان سدۀ پنجم هجری . خرقانی هر چند ظاهراََ شاگردِ شیخ محمّدِ قصّابِ آملی بود . امّا در واقع از روحانیتِ بایزیدِ بسطامی کسبِ فیض می کرد . وفات او در سال 425 اتفاق افتاد . نوشته اند روزی در باغِ خود بیل می زد که ناگهان نقره ای پیدا شد و بارِ دیگر طلا و بارِ دیگر مروارید . شیخ ابوالحسن گفت : خداوندا ابوالحسن به خاطر دنیا از تو باز نمی گردد . از او پرسیدند صوفی کیست ؟ گفت : صوفی به مرقّع و سجاده نیست . صوفی به رسم و عادت نیست . بلکه صوفی آن بُوَد که نَبُوَد . گویند : همسر وی سخت مخالف او بوده است . چنانکه وقتی بوعلی سینا آوازۀ او شنید ، عزمِ دیدارِ او کرد . به خانۀ او رفت امّا در خانه نبود . بوعلی سراغِ او را گرفت . همسرش گفت : با آن زندیقِ کذّاب چه کار داری ؟ بوعلی به صحرا رفت تا او را ببیند . ناگهان از دور دید که ابوالحسن باری از هیزم بر گُردۀ شیر نهاده و می آید . بوعلی که از این وضع حیرت کرده بود به ابوالحسن گفت : این دیگر چه طرفه کاری است ؟ ابوالحسن گفت : تا ما بارِ آن گرگ ( همسر خود ) را نکشیم . این شیر بارِ ما نکشد ( تذکرة الاولیاء ، ج 2 ، ص 169 ) .

***


شرح و تفسیر اشعار ” حکایت مژده دادن ابویزید از زادن خرقانی پیش از سال ها ” در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدار جان مطالعه نمائید .

شرح و تفسیر سفر ابویزید به شهر ری و مژده ولاذت خرقانی

شرح و تفسیر نقصانِ اجرای جان و دل صوفی از طعام الله

شرح و تفسیر آشفتن آن غلام از نا رسیدن جواب نامه از شاه

شرح و تفسیر کژ وزیدن باد بر سلیمان به سببِ زَلَّتِ او

شرح و تفسیر شنیدن ابوالحسن از خبر دادن ابویزید از احوالِ او

شرح و تفسیر نامه دیگر نوشتن آن غلام برای شاه

شرح و تفسیر قصه آنکه کسی به کسی مشورت می کرد

شرح و تفسیر امیر کردن رسول جوانِ هُذَیلی را به فرماندهی سپاه

شرح و تفسیر اعتراض کردن بر رسول به امیر کردن آن هُذَیلی

شرح و تفسیر جواب گفتن مصطفی (ص) به اعتراض کننده

شرح و تفسیر قصه سبحانی ما اَعظَمَ شأنی گفتن ابویزید

شرح و تفسیر سببِ فصاحت و بسیار گویی آن فضول به خدمت رسول

شرح و تفسیر بیان رسول سببِ اختیار کردن جوان هُذَیلی به امیری

شرح و تفسیر علامت عاقلِ تمام و نیم عقل و مَردِ تمام و نیم مَرد

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟