حکایت در جواب جبری و اثبات اختیار و صحتِ امر و نهی

حکایت در جواب جبری و اثبات اختیار و صحتِ امر و نهی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

حکایت در جواب جبری و اثبات اختیار و صحتِ امر و نهی

شخصی بالای درختی رفت و شاخه های آن را محکم می تکاند و میوه ها را می خورد و بر زمین می ریخت . صاحب باغ آمد و گفت : خجالت بکش ، داری چه کار می کنی ؟ آن شخص با گستاخی تمام گفت : بنده ای از بندگان خدا می خواهد میوه ای از باغ خدا بخورد . این کار چه ایرادی دارد ؟ صاحب باغ دید بحث و مجادله با او فایده ای ندارد . پس غلام تُرک خود را صدا زد و گفت : آن چوب و طناب را بیاور تا جواب مناسبی به این دزد بدهم . دست و پای دزد را بستند و صاحب باغ محکم با چوب او را مضروب کرد . دزد می گفت آخر از خدا حیا کن چرا منِ بی گناه را می زنی ؟ صاحب باغ جواب داد : من که کاره ای نیستم . بندۀ خدایی دارد با چوب خدا بر تن بندۀ دیگر خدا می زند . دزد که نمی توانست شدّت ضرب و شتم صاحب باغ را تحمل کند گفت : از بهانه تراشی های جبریانه توبه کردم و اعتراف می کنم که در کارهای آدمیان « اختیار است ، اختیار است ، اختیار . »

***

مولانا این حکایت را در نقدِ اهلِ جبر آورده است . او در این حکایت تفهیم می کند که مسئلۀ جبر و اختیار را نمی توان از طریق مناقشات کلامی به انجام رساند زیرا از این مناقشات کلامی هیچ نتیجه ای حاصل نمی آید . از اینرو مولانا در شرح این مطلب بر نهجِ متکلّمان و مناقشه کنندگان حرفه ای حرکت نکرده است . کلام او در این باب اینست که ارادۀ مطلقۀ الهی ، نافی ارادۀ انسانی نیست . پس هر کس مسئول اعمال خویش است و تمسّک به بهانه های جبریانه مسموع نیست . او می گوید انتظار هر تکلیفی متناسب با مقدورات ، امری کاملاََ معقول و مقبول است بطوریکه حتّی از حیوان نیز توقّع داریم که درحدِّ مقدورات خود امور محوله را به انجام رساند تا چه رسد به انسان . چنانکه خر و استر اگر طبق انتظار صاحب خود حرکت نکنند سیخونک می خورند . پس وای به حال کسی که به بهانۀ جبر خود را از مسئولیت معاف می کند .

***


شرح و تفسیر اشعار ” حکایت در جواب جبری و اثبات اختیار و صحتِ امر و نهی ” در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدار جان مطالعه نمائید .

شرح و تفسیر رفتن آن شخص بالای درخت و خوردن میوه ها

شرح و تفسیر بیان آنکه خواست خواستِ او و رضا رضای او

شرح و تفسیر به تحقیق که طاعت و عصیان برابر نیست

شرح و تفسیر قصه درویش که در هرات غلامان عمید را دید

شرح و تفسیر جواب گفتن کافر جبری به سنّی دعوت کننده

شرح و تفسیر پرسیدن پادشاه از ایاز که عشق به چارق و پوستین برای چیست

شرح و تفسیر گفتن خویشان مجنون که از لیلی نغزتر بسیار است

شرح و تفسیر فرمودن شاه به ایاز که شرح چادر و پوستین را بگو

شرح و تفسیر کافری که در عهد ابایزید به او گفتند مسلمان شو

شرح و تفسیر قصه مؤذن زشت آواز که در کافرستان بانگ نماز داد

شرح و تفسیرقصه آن زن که به شوهرش گفت گوشت را گربه خورد

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟