لخ
بیان این سخن که چندین گاه گفت و گو را آزمودیم | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
بیان این سخن که چندین گاه گفت و گو را آزمودیم | شرح و تفسیر
شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی
کتاب : مثنوی معنوی
قالب شعر : مثنوی
آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر پنجم ابیات 2150 تا 2162
نام حکایت : حکایت ایاز و حجره داشتن او به جهت چارق و پوستین اش
بخش : 13 از 14 ( بیان این سخن که چندین گاه گفت و گو را آزمودیم )
خلاصه حکایت ایاز و حجره داشتن او به جهت چارق و پوستین اش
ایاز ، غلامِ محبوب سلطان محمود غزنوی چون در دستگاه او به مقام و منصب رسید به حکم نمک شناسی و بر خلافِ روش محتشمان و خودشیفتگان نوکیسه ، چارق و پوستینِ دورانِ شبانی خود را به دیوار اتاقش آویخته بود و هر روز ابتدا بدانجا می رفت و به آنها می نگریست و ایامِ پیشینِ خود را به یاد می آورد . و سپس بر سر منصب و مقام دولتی خود حاضر می شد . او برای اینکه کسی بدین کار واقف نشود . قفلی گران بر درِ اتاقش بسته بود …
متن کامل ” حکایت ایاز و حجره داشتن او به جهت چارق و پوستین اش “ را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
متن کامل ابیات بیان این سخن که چندین گاه گفت و گو را آزمودیم
ابیات 2150 الی 2162
2150) چند پختی تلخ و تیز و شُورگَز / این یکی بار امتحان ، شیرین بپز
2151) آن یکی را در قیامت ز انتباه / در کف آید نامۀ عِصیان سیاه
2152) سَر سیه چون نامه های تعزیه / پُر معاصی متنِ نامه و حاشیه
2153) جمله فِسق و معصیت بُد یکسری / همچو دارُالحَرب پُر از کافری
2154) آنچنان نامۀ پلید و پُر وَبال / در یَمین ناید ، درآید در شِمال
2155) خود همینجا نامۀ خود را ببین / دستِ چپ را شاید آن ، یا در یَمین
2156) موزۀ چپ ، کفشِ چپ ، هم در دکان / آنِ چپ دانیش ، پیش از امتحان
2157) چون نباشی راست ، می دان که چپی / هست پیدا نعرۀ شیر و کپی
2158) آنکه گُل را شاهد و خوشبو کند / هر چپی را راست فضلِ او کند
2159) هر شِمالی را یَمینی او دهد / بَحر را ماهِ مَعینی او دهد
2160) گر چپی ، با حضرتِ او راست باش / تا ببینی دستبردِ لطف هاش
2161) تو روا داری که این نامۀ مَهین / بگذرد از چپ ، درآید در یَمین ؟
2162) این چنین نامه که پُر ظلم و جفاست / کی بُوَد خود در خور اندر دستِ راست ؟
شرح و تفسیر بیان این سخن که چندین گاه گفت و گو را آزمودیم
چند پختی تلخ و تیز و شُورگَز / این یکی بار امتحان ، شیرین بپز
مدّتی غذاهای تلخ و تند و گَس پختی . یک بار هم محضِ امتحان غذایی شیرین طبخ کن . [ شُورگَز = نوعی درخت گز است . به میوۀ آن «گزمارک» گویند . ریشه و شاخه و برگِ آن را می پَزند و با سرکه می خورند . مقوّیِ کبد است ( الابنیة عن حقایق الادویة ، ص 221 ) ، در اینجا مراد از «شُورگز» طعام هایی است با طعم گَس . منظور از طعام های تلخ و تند و گس ، شهوات حیوانی و لذّات دنیوی ، و مراد از طعام شیرین ، اذواق و مواجید روحانی است . ]
آن یکی را در قیامت ز انتباه / در کف آید نامۀ عِصیان سیاه
در روز قیامت محضِ آگاه کردن خلایق ، نامۀ سیاه اعمالِ شخص را به دستش می دهند . ( انتباه = بیداری ، آگاهی ) [ تا وقتی که شخصِ عاصی در دنیا می زید از حقایق پشت پرده غافل است و چون بمیرد و پرده ها از مقابلِ چشمانِ دلش واپس رود و چون نامۀ اعمالش را دریافت به آگاهی کامی برسد . ]
سَر سیه چون نامه های تعزیه / پُر معاصی متنِ نامه و حاشیه
نامۀ اعمال شخصِ عاصی همچون سوگنامه ها سَرش سیاه است . و متن و حواشی آن نامه آکنده از گناهان مختلف است . ( تعزیه = سوگواری ) [ در دوران گذشته رسم این بود که سرِ نامه های سوگواری را سیاه می کردند . حاج امدادالله می گوید : دستور است که نامۀ تعزیت را سر سیاه کنند تا مکتوبُ اِلیه بداند که این نامۀ رنج و غم است نه نامۀ راحت و سُرور ( مثنوی مولوی معنوی ، دفتر پنجم ، ص 187 ) ]
جمله فِسق و معصیت بُد یکسری / همچو دارُالحَرب پُر از کافری
نامۀ شخصِ عاصی سراسر آکنده از تباهکاری و عصیان است . درست مانند سرزمینکافران که پُر از کفر است . [ دارالحَرب = جایی که باید جنگ کرد ، در اصطلاح فقهی به به سرزمین کفّاری گویند که به اطاعت مسلمین درنیایند . پس همانطور که کافرستان پُر از کفر است . نامۀ اعمال تباهکاران نیز آکنده از زشتی ها و پلشتی هاست . ]
آنچنان نامۀ پلید و پُر وَبال / در یَمین ناید ، درآید در شِمال
آنگونه نامۀ ناپاک و آکنده از گزند و بدی را به دستِ راست نمی دهند بلکه به دست چپ می دهند . ( یمین = راست ، دست راست / شِمال = چپ ، دست چپ ) [ اشاره دارد به آیات 19 و 25 سورۀ حاقه « اما کسی که نامۀ اعمالش به دستِ راستش داده شود . (از خوشحالی) گوید : بیایید نامه ام را بگیرید و بخوانید » و « و کسی که نامۀ اعمالش را به دستِ چپش دهند گوید : ای کاش نامه ام را به من نداده بودند » ]
خود همینجا نامۀ خود را ببین / دستِ چپ را شاید آن ، یا در یَمین
حال که وضع بدین منوال است . ای آدم عاقل در همین دنیا به نامۀ اعمالت نگاه کن و ببین که آیا آن نامه در خورِ دستِ چپ است یا راست ؟
موزۀ چپ ، کفشِ چپ ، هم در دکان / آنِ چپ دانیش ، پیش از امتحان
برای مثال ، در مغازه کفّاشی ، هم لنگۀ چکمه چپ وجود دارد و هم لنگۀ کفش چپ . اما تو پیش از آنکه آن را بپوشی و امتحان کنی می دانی که هر دو مخصوص پای چپ است . [ اگر به کتاب روحت نیک بنگری در همین دنیا در خواهی یافت که آیا از اصحاب الیمینی یا از اصحاب الشّمال . ]
چون نباشی راست ، می دان که چپی / هست پیدا نعرۀ شیر و کپی
اگر تو راست نباشی ، قهراََ چپی . زیرا مثلاََ غرّشِ شیر از سر و صدای میمون قابلِ تشخیص است . ( کپی = بوزینه ، میمون ) [ اصحاب یمین همچون غرّشِ شیران اند و اصحاب شمال مانند سر و صدای میمون . یعنی تشخیص این دو گروه مانند بازشناختن غرّش شیر و صدای میمون سهل التمیز است . ]
آنکه گُل را شاهد و خوشبو کند / هر چپی را راست فضلِ او کند
آن خدایی که گُل را محبوب و دوست داشتنی می کند . فضل و احسان او قادر است که هر آدم چپی را راست کند . [ حضرت حق که به اقتضای اسم لطیف در گُل تجلّی کرده و آن را از دلِ بوتۀ خار بیرون آورده می تواند به برکت جذبۀ خود اشقیا را به راه راست هدایت فرماید . ]
هر شِمالی را یَمینی او دهد / بَحر را ماهِ مَعینی او دهد
حضرت حق به هر چپی ، راستی عطا می فرماید . همینطور به دریا آب روان و گوارا می دهد . ( ماء مَعین = آب روان و گوارا ) [ حق تعالی به دریای تلخ و شور ، آب شیرین عطا فرماید . ]
گر چپی ، با حضرتِ او راست باش / تا ببینی دستبردِ لطف هاش
اگر تو چپی با حضرت حق راست باش . یعنی اگر کارهایت با موازین شرعی ناسازگار است با عجز و انکسار به آستانۀ حضرت حق روی کن . تا قدرتِ الطافِ او را مشاهده کنی . ( دَستبرد = قدرت ، تصرف ، چابک دستی ) [ قهراََ مشمول لطف حق قرار می گیری و سالک طریق حق می شوی . ]
تو روا داری که این نامۀ مَهین / بگذرد از چپ ، درآید در یَمین ؟
آیا تو روا می دانی که نامۀ خوار و حقیر اعمالت از دست چپت بگذرد و به دستِ راست آید ؟
این چنین نامه که پُر ظلم و جفاست / کی بُوَد خود در خور اندر دستِ راست ؟
چنین نامه ای که آکنده از ستم و جفاکاری است . کی ممکن است که لایقِ دستِ راست باشد ؟ [ بخش بعدی ، حکایتی است در بسطِ موضوعِ ابیات این بخش . ]
دکلمه بیان این سخن که چندین گاه گفت و گو را آزمودیم
خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
- شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر پنجم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات