شرح و تفسیر به سخن آمدن طفل در میان آتش

شرح و تفسیر به سخن آمدن طفل در میان آتش در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر به سخن آمدن طفل در میان آتش

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر اول ابیات 783 تا 811

نام حکایت : پادشاه جهود دیگر که در هلاک دین عیسی سعی نمود

بخش : 3 از 7

مثنوی معنوی مولوی
داستان و حکایت

یکی دیگر از شاهان جهود در صدد برآمد تا مسیحیت و مسیحیان را بطور کامل نابود کند از اینرو آتشی عظیم فراهم ساخت و در کنار آن ، بتی برنهاد و فرمان داد تا همگان بر آن بت سجده آرند . هر کس که فرمان او را اطاعت می کرد از کام آتش می جست و الا در آتش می خست . ماموران شاه بیدادگر ، زنی عیسوی را همراه طفل خردسالش آوردند . زن از سجده بر آن بت سر باز زد و آنها برای آنکه مادر را به این امر تسلیم سازند طفل را به کام آتش فرستادند . نزدیک بود که آن مادر برای نجات جگرگوشه اش …

متن کامل حکایت پادشاه جهود دیگر که در هلاک دین عیسی سعی نمود را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

متن کامل ابیات 783 الی 811

783) یک زنی با طفل آورد آن جهود / پیش آن بت ، و آتش اندر شعله بود

784) طفل از او بستد در آتش درفکند / زن بترسید و دل از ایمان بکند

785) خواست تا او سجده آرد پیش بت / بانگ زد آن طفل کانی لم امت

786) اندر آ ای مادر ! اینحا من خوشم / گر چه درصورت ، میان آتشم

787) چشم بند است آتش از بهر حجاب / رحمت است این سر برآورده ز جیب

788) اندر آ مادر ببین برهان حق / تا ببینی عشرت خاصان حق

789) اندر آ و آب بین آتش مثال / از جهانی کاتش است آبش مثال

790) اندر آ اسرار ابراهیم بین / کو در آتش یافت سرو و یاسمین

791) مرگ می دیدم گه زادن ز تو / سخت خوفم بود افتادن ز تو

792) چون بزادم رستم از زندان تنگ / در جهانی خوش هوای خوب رنگ

793) من جهان را چون رحم دیدم کنون / چون در این آتش بدیدم این سکون

794) اندرین آتش بدیدم عالمی / ذره ذره اندر او عیسی دمی

795) نک ، جهان نیست شکل هست ذات / و آن جهان هست شکل بی ثبات

796) اندر آ مادر به حق مادری / بین که این آذر ندارد آذری

797) اندر آ مادر ، که اقبال آمده ست / امدر آ مادر مده دولت ز دست

798) قدرت آن سگ بدیدی ، اندر آ / تا ببینی قدرت لطف خدا

799) من ز رحمت می کشانم پای تو / کز طرب خود نیستم پروای تو

800) اندر آ و دیگران را هم بخوان / کاندر آتش شاه بنهاده ست خوان

801) اندر آئید ای مسلمانان همه / غیر این عذبی عذاب است آن همه

802) اندر آیید ای همه ! پروانه وار / اندرین بهره که دارد صد بهار

803) بانگ می زد در میان آن گروه / پر همی شد جان خلقان از شکوه

804) خلق ، خود را بعد از آن بی خویشتن / می فکندند اندر آتش مرد و زن

805) بی موکل ، بی کشش از عشق دوست / زآنکه شیرین کردن هر تلخ ازوست

806) تا چنان شد آن عوانان خلق را / منع می کردند کاتش در میا

807) آن یهودی شد سیه رو و خجل / شد پشیمان ، زین سبب بیمار دل

808) کاندر ایمان ، خلق عاشق تر شدند / در فنای جسم ، صادق تر شدند

809) مکر شیطان هم در او پیچید ، شکر / دیو خود را سیه رو دید ، شکر

810) آنچه می مالید در روی کسان / جمع شد در چهره آن ناکس ، آن

811) آنکه می درید جامه خلق ، چست / شد دریده آن او ، ایشان درست

شرح و تفسیر به سخن آمدن طفل در میان آتش

یک زنی با طفل آورد آن جهود / پیش آن بت ، و آتش اندر شعله بود


آن شاه جهود زنی را همراه بچه اش کنار آن بت آورد در حالی که آتش زبانه می کشید .

طفل از او بستد در آتش فکند / زن بترسید و دل از ایمان بکند


شاه جهود بچه را از آن زن گرفت و در میان آتش افکند . آن زن از شراره های انبوه آتش ترسید و نزدیک بود که دست از ایمان بردارد .

خواست تا او سجده آرد پیش بت / بانگ زد آن طفل کانی لم امت


همینکه زن خواست که بر آن بت سجده آورد . کودک فریاد زد براستی که من نمرده ام . [ عاطفه مادری بسیار نیرومند است و این جاذبه در طبیعت زنان ، سرشته شده است تا بدانجا که مادر برای نجات فرزند خود به هر امری دست می زنند . ]

اندر آ مادر ! اینجا من خوشم / گر چه در صورت ، میان آتشم


کودک گفت : ای مادر به میان آتش درآی که من اینجا حالی خوش دارم هر چند که به ظاهر در میان آتش هستم . [ در اینجا هم مولانا از ظاهر حکایت مفهوم استعاری آن را القا می کند و مقام فنای عارفانه را به اذهان متبادر می سازد و پس آتش در اینجا آتش ریاضت و فنای فی الله نیز می تواند باشد . ]

چشم بند است آتش از بهر حجاب / رحمت است این سر برآورده ز جیب


آنان که در حجاب غفلت و نادانی پوشیده شده اند رحمت خدا را آتش می بینند و این آتش در واقع رحمتی است که سر از گریبان غیب برآورده و نمایان شده است

اندر آ مادر ببین برهان حق / تا ببینی عشرت خاصان حق


ای مادر به میان آتش بیا و برهان و آیت حضرت حق را تماشا کن تا بتوانی عیش و عشرت معنوی دوستداران خاص حق را ببینی .

اندر آ آب بین آتش مثال / از جهانی کاتش است آبش مثال


ای مادر در میان آتش بیا تا مشاهده کنی که این آتش ظاهرا آتش است اما باطنا آبی است زلال . یعنی از جهانی که به ظاهر مثل آب است و به باطن ، اتش است به جهانی درآ که صورتا آتش است و سیرتا آب . [ دنیای شهوات به ظاهر آب گواراست و به باطن آکنده از عذاب ، ولی ریاضت ظاهرا آتش است و باطنا آب حیات .

اندر آ اسرار ابراهیم بین / کو در آتش یافت سرو و یاسمین


ای مادر بیا و اسرار ابراهیم (ع) را مشاهده کن که چگونه در میان آتش گل و یاسمن پیدا کرد یعنی آتش بر او سرد و سازگار شد .

مرگ می دیدم گه زادن ز تو / سخت خوفم بود افتادن ز تو


ای مادر در آن هنگام که از تو زاده می شدم و از رحم تو بیرون می آمدم بسیار بیمناک بودم زیرا خیال می کردم که جهانی فراخ تر از رحم یافت نمی شود .

چون بزادم ، رستم از زندان تنگ / در جهانی خوش هوای خوبرنگ


همینکه از رحم تو زاده شدم ، از زندان تنگ خلاصی یافتم و به دنیایی زیبا درآمدم با هوایی بس دل انگیز .

من جهان را چون رحم دیدم کنون / چون در این آتش بدیدم این سکون


ای مادر ، من این جهان طبیعت را هم اکنون مانند همان رحم می بینم که برای من تنگ و تاریک بود زیرا که در میان این آتش به آرامش و سکون حقیقی رسیده ام .

اندرین آتش بدیدم عالمی / ذره ذره اندر او عیسی دمی


در میان این آتش جهانی دیدم که هر جزء آن دمی مسیحایی دارد یعنی باعث حیات و زندگی می شود . [ مولانا در چهار بیت اخیر ، مرگ را که زادن در جهانی دیگر است با زاده شدن از رحم مادر مقایسه می کند . زیرا انسان نیز به گاه مرگ از رحم تنگ و تاریک جهان محسوس می رهد و به فراخنای جهان غیب که هیچ حد و حصری ندارد وارد می شود . ( شرح مثنوی شریف ، ج 1 ، ص 313 ) . عیسی دَم = صفت مرکب است . یعنی کسی که مانند حضرت عیس (ع) دَمی و نَفسی پاک و معجزه گر دارد و مُردگان یا مُرده سیرتان را به حیاتِ طیّبه زنده می گرداند ]

نک ، جهان نیست شکل هست ذات / و آن جهان هست شکل بی ثبات


اینک این جهان پر آتش که من درون آن هستم ظاهرا نیست (زیرا شکل و خواص ماده را ندارد) ولی در واقع وجود دارد و این جهان طبیعت ظاهرا هست (زیرا حواس ظاهره ما آن را احساس می کند) ولی در واقع وجود ندارد زیرا در معرض تغییر و زوال است و صورتهای آن دوامی ندارد .

اندر آ مادر به حق مادری / بین که این آذر ندارد آذری


ای مادر تو را به حق مقام مادری قسم می دهم به میان آتش بیا و ببین که این آتش ، اصلا خاصیت آتش را ندارد .

اندر آ مادر ، که اقبال آمده ست / اندر آ مادر ، مده دولت ز دست


ای مادر درون آتش بیا که بخت به تو روی آورده است . ای مادر به آتش درآی و دولت و حشمت معنوی را از دست مده .

قدرت آن سگ بدیدی ، اندر آ / تا ببینی قدرت لطف خدا


تو قدرت آن شاه سگ سیرت را دیدی . اینک به درون آتش درآی تا قدرت لطف حضرت پروردگار را ببینی .

من ز رحمت ، می کشانم پای تو / کز طرب خود نیستم پروای تو


من از روی مهربانی پای تو را به سوی آتش می کشانم ولی به قدری در خوشی و شادی این آتش مستغرق شده ام که به سوی تو توجهی ندارم .

اندر آ و دیگران را هم بخوان / کاندر آتش شاه بنهاده ست خوان


ای مادر به درون آتش بیا و دیگران را هم به سوی آن فرا بخوان زیرا شاه جهان هستی در درون آتش ریاضت و فنای فی الله ، سفره کرم و احسانش را گسترده است . [ آنکه در میان آتش این نعمت را قرار داده در حقیقت خداوند است و نسبت دادن آن به شاه جهود ، نسبتی مجازی است . ]

اندر آیید ای مسلمانان همه / غیر این عذبی عذاب است آن همه


ای اهل ایمان جملگی به درون این آتش درآئید که به جز لذت معنوی که گوارا است ، جمله لذات حقیقتا عذابی است بس بزرگ . [ عذب به معنی شیرین و گوارا است . لذات و خوشی های معنوی پایدار است در حالی که لذات حیوانی ، فانی و رنج آور است . ضمنا در این بیت لفظ مسلمان معنی عام دارد نه خاص یعنی به پیرو دین اسلام منحصر نمی شود بلکه به معنی کسی است که قائل به توحید باشد و بر امر حق گردن نهد . چنانکه در آیات قران کریم به کرات “اسلام” به معنی مطلق اعتقاد به خداوند و انقیاد به حکم اوست . مثلا آیه 67 سوره آل عمران ، آیه 101 سوره یوسف ، آیه 132 سوره بقره و آیه 52 سوره آل عمران . ]

اندر آیید ای همه ، پروانه وار / اندرین بهره که دارد صد بهار


ای مسلمانان همگی مانند پروانه به درون آتش بروید و بیایید به سوی این بهره و نصیب که بهاران فراوانی دارد . [ عدد صد و امثال آن در اینگونه موارد علامت کثرت است نه شماره ای معین . ]

بانگ می زد در میان آن گروه / پر همی شد جان خلقان از شکوه


آن طفل صغیر در میان آن جماعت ندا در می داد چندانکه از هیبت و عظمت آن ندا جانهای مردم پر از شکوه یقین شد .

خلق ، خود را بعد از آن بی خویشتن / می فکندند اندر آتش مرد و زن


مردم از مرد و زن پس از شنیدن آن ندا بی اختیار خود را به میان آتش می افکندند .

بی موکل ، بی کشش از عشق دوست / زآنکه شیرین کردن هر تلخ ازوست


مردم بدون آنکه کسی آنان را وادار کند و یا به سوی آتش بکشاند از روی عشق حق تعالی خود را به آتش می افکندند . زیرا شیرین کردن هر امر تلخی به دست او انجام می شود .

تا چنان شد کان عوانان خلق را / منع می کردند کاتش در میا


مردم به قدری خود را بی محابا به درون آتش در می افکندند که ماموران شاه آنان را از درآمدن به آتش باز می داشتند . [ عوان به معنی سرهنگ دیوان و مامور اجرای دیوان قضا است . به احتمال قوی مخفف اعوان به معنی یاران است که اصطلاحا به مامور اجرای حکم دیوان اطلاق می شده است . ]

آن یهودی ، شد سیه رو و خجل / شد پشیمان ، زین سبب بیمار دل


سرانجام آن شاه ستمگر سرشکسته و شرمنده شد و بدین جهت پشیمان و دلتنگ شد .

کاندر ایمان ، خلق عاشق تر شدند / در فنای جسم ، صادق تر شدند


زیرا که مردم نسبت به ایمان خود علاقمندتر و گرم تر شدند و در فنای جسم و ریاضت نفس ، صداقت و خلوص بیشتری پیدا کردند .

مکر شیطان هم در او پیچید ، شکر / دیو هم خود را سیه رو دید ، شکر


خدا را شکر که مکر شیطان دامنگیر او شد یعنی حیله و خدعه اش به خود او بازگشت و خدا را شکر که شیطان هم سرشکسته و بی آبرو شد .

آنچه می مالید در روی کسان / جمع شد در چهره آن ناکس ، آن


هرچه که شاه ستمگر به روی آن یکتا پرستان عیسوی می مالید یعنی هر چه در صدد حقارت آنها می کوشید . همه آن حقارتها در چهره آن فرومایه جمع میشد .

آنکه می درید جامه خلق ، چست / شد دریده آن او ، ایشان درست


آن کسی که لباس آبروی مردم را بی درنگ از هم پاره می کرد . جامه آبرویش از هم دریده شد . [ مولانا برای بسط این مطلب حکایت  ” کژ ماندن دهان آن مرد که نام محمد (ص) به تسخر خواند ” را آورده است . ]

دکلمه به سخن آمدن طفل در میان آتش

دکلمه به سخن آمدن طفل در میان آتش

زنگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر اول – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟