شرح و تفسیر گفتن شیخی به ابایزید که کعبه منم در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شرح و تفسیر گفتن شیخی به ابایزید که کعبه منم
شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی
کتاب : مثنوی معنوی
قالب شعر : مثنوی
آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر دوم ابیات 2218 تا 2226
نام حکایت : رفتن مصطفی (ص) به عیادت صحابی رنجور
بخش : 5 از 14
یکی از صحابه بیمار شده بود . پیامبر (ص) به عیادت او رفت تا از وی دلجویی کند . همینکه بیمار نگاهش به رسول الله (ص) افتاد . درد و رنجوریش بهبود یافت و خدا را سپاس گفت و بیماری و کسالت خود را موهبتی ربّانی دانست . چه به واسطۀ این بیماری ، پیامبر (ص) را در منزل خود زیارت می کرد . پیامبر ضمن احوالپرسی ، از او سؤال کرد تو در حالت غلبۀ نَفسِ امّاره چه دعایی به زبان خود کرده ای ؟ آن بیمار ابتدا به خاطرش نیامد که چه دعایی کرده ، ولی با مدد از همّت و …
متن کامل « حکایت رفتن مصطفی (ص) به عیادت صحابی رنجور » را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .
2218) سویِ مکّه شیخِ امّت ، بایزید / از برایِ حجّ و عُمره می دَوید
2219) او به هر شهری که رفتی از نُخُست / مر عزیزان را بکردی باز جُست
2220) گِرد می گشتی که اندر شهر کی است / کو بر ارکانِ بصیرت متّکی است ؟
2221) گفت حق : اندر سفر هر جا روی / باید اوّل طالبِ مردی شوی
2222) قصدِ گنجی کُن که این سود و زیان / در تَبَع آید تو آن را فرع دان
2223) هر که کارَد ، قصدِ گندم باشدش / کاه خود اندر تَبَع می آیدش
2224) که بکاری بر نیآید گندمی / مَرد می جو ، مَرد می جو ، مردمی
2225) قصدِ کعبه کُن چو وقتِ حَج بُوَد / چون که رفتی ، مکّه هم دیده شود
2226) قصد ، در معراج ، دیدِ دوست بود / در تَبَع ، عرش و ملایک هم نمود
سویِ مکّه شیخِ امّت ، بایزید / از برایِ حجّ و عُمره می دَوید
بایزید بسطامی ، شیخِ امّتِ صوفیان و مقتدای جمعِ عارفان برای انجام مناسکِ حج و عُمره با شتاب سوی مکّه می رفت . [ حَج در لغت به معنی قصد و آهنگ است و در عُرفِ شرع به معنی قصدِ زیارت بیت الله است . زیارتی که موجبِ جَستن از آتش هوی شود نه خَستن در آن ، رفتن باشد نه ماندن . حج نه شتافتن به سرای اوست که درآمدن به صفای اوست . زیرا که کعبه قبله گاه اهلِ مشاهده است نه منزلگاهِ اهلِ معامله . حج نه دیدن در و دیوار است که مشاهدۀ جلوۀ انوار است . بنابراین حج ، اسرار و نکاتِ ژرفی دارد . خوشا به آن دلی که اگر به همۀ اسرارِ آن نرسد دست کم به بخشی از آن برسد . ولی عُمره یکی از ارکانِ حج را گویند . آنرا حجّ اصغر نیز نامند و آن را چهار عمل است . احرام ، طواف ، سعی بین صفا و مروه و تراشیدن مو . ( لغتنامه دهخدا ، ج 35 ، ص 349 ) . بایزید = شرح بیت 2275 دفتر اوّل و شرح بیت 927 همین دفتر ]
او به هر شهری که رفتی از نُخُست / مر عزیزان را بکردی باز جُست
ابایزید بسطامی عادت داشت به هر شهری که درمی آمد ، نخست به سراغ فرزانگان و صاحب دلان آن شهر برود . [ بایزید بسطامی از آن دسته صوفیان بود که چندان به سفر و سیر و سیاحت در آفاق رغبتی نشان نمی داد . ( صوفیان در مورد سفر و سیر و سیاحت نظرات متفاوتی دارند که در بیت شماره 156 همین دفتر شرح داده شده است . ) با این حال چند بار به حج رفت و یکبار به شیخ احمد خضرویه که بسیار سفر می کرد گفت : چند سیاحت کنی ؟ گفت : آب در یکجا باشد می گندد . بایزید گفت : دریا باش تا نگندی . ( جستجو در تصوّفِ ایران ، ص 40 )
گِرد می گشتی که اندر شهر کی است / کو بر ارکانِ بصیرت متّکی است ؟
بایزید بسطامی اطراف شهر را دور می زد و می گفت : در این شهر کیست که بر پایه های بینایی و بصیرت تکیه داده باشد ؟
گفت حق : اندر سفر هر جا روی / باید اوّل طالبِ مردی شوی
حق تعالی فرموده است : در سیر و سیاحت به هر جا که می روی باید اوّل خواهانِ مردی ربّانی شوی . [ چنانکه حضرت موسی (ع) نیز از همراهی و ارشاد چنین انسانی بی نیاز نبود . ( آیه 60 سوره کهف ) . این بیت و ابیات بعدی بر لزوم یافتن پیرِ راهنماست . ]
قصدِ گنجی کُن که این سود و زیان / در تَبَع آید تو آن را فرع دان
تو باید در جستجوی گنجی حقیقی باشی . زیرا سود و زیان فرع بر آن است و به دنبال آن می آید .
هر که کارَد ، قصدِ گندم باشدش / کاه خود اندر تَبَع می آیدش
برای مثال ، هر کس که زراعت کند . مسلماََ مقصودش این است که گندم درو کند ولی کاه خود به خود همراه گندم حاصل می شود .
که بکاری بر نیآید گندمی / مَرد می جو ، مَرد می جو ، مردمی
مثال دیگر ، اگر کاه بکاری ، مسلماََ گندم بدست نخواهی آورد . پس خواهان یافتن مردِ حق باش . مرد حق ، مردِ حق را بطلب . [ در سه بیت اخیر بحث بر این است که آدمی باید جوهرِ هر چیز را بدست آرد و طالب عَرَض نباشد . زیرا وقتی جوهر حاصل شد . عَرَض نیز خود به خود حاصل است ولی عکس آن مصداق ندارد . ( شرح کفافی ، ج 2 ، ص 513 ) ]
قصدِ کعبه کُن چو وقتِ حَج بُوَد / چون که رفتی ، مکّه هم دیده شود
وقتی که موسمِ حج می رسد . تو قصدِ زیارت کعبه کن . وقتی که تو به قصدِ زیارت کعبه بروی . خود به خود مکّه را نیز می بینی . [ در اینجا «کعبه» کنایه از «جوهر» است و «مکّه» کنایه از «عَرَض» ]
قصد ، در معراج ، دیدِ دوست بود / در تَبَع ، عرش و ملایک هم نمود
برای مثال ، مقصودِ اصلی پیامبر (ص) در معراج مشاهدۀ جمال حق بود . ولی به دنبال آن عرش و فرشتگان نیز به او نشان داده شدند . [ بحث معراج در شرح بیت 2226 دفتر اوّل آمده است . ]
دکلمه گفتن شیخی به ابایزید که کعبه منم
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
- شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر دوم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات