غزل شماره 83 دیوان خواجه حافظ شیرازی | شرح و تفسیر

غزل شماره 83 دیوان خواجه حافظ شیرازی | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

غزل شماره 83 دیوان خواجه حافظ شیرازی | شرح و تفسیر

شاعر : شمس الدین محمد حافظ شیرازی

کتاب : دیوان اشعار

قالب شعر : غزل

آدرس شعر : غزل شماره 83 دیوان خواجه حافظ شیرازی

دیوان حافظ شیرازی

متن کامل ابیات غزل شماره 83 دیوان خواجه حافظ شیرازی

ابیات 1 الی 7

1) گر ز دستِ زلفِ مشکینت خطایی رفت رفت / ور ز هندویِ شما بر ما جفایی رفت رفت

2) برقِ عشق از خرمنِ پشمینه پوشی سوخت سوخت / جورِ شاهِ کامران گر بر گدایی رفت رفت

3) در طریقت رنجش خاطر نباشد مِی بیار / هر کدورت را که بینی چون صفایی رفت رفت

4) عشقبازی را تحمل باید ای دل پای دار / گر ملالی بود بود و گر خطایی رفت رفت

5) گر دلی از غمزۀ دلدار باری بُرد بُرد / ور میانِ جان و جانان ماجرایی رفت رفت

6) از سخن چینان ملالتها پدید آمد ولی / گر میانِ همنشینان ناسزایی رفت رفت

7) عیب حافظ گو مکُن واعظ که رفت از خانقاه / پایِ آزادی چه بندی گر بجایی رفت رفت

شرح و تفسیر غزل شماره 83 دیوان خواجه حافظ شیرازی

گر ز دستِ زلفِ مشکینت خطایی رفت رفت / ور ز هندویِ شما بر ما جفایی رفت رفت


اگر از دست زلف مشکین تو خطایی سر زد مهم نیست و ما از آن رنجیده خاطر نمی شویم یعنی ، هر ستمی که از خودت و یا از اسباب حُسنت به ما می رسد ، تو معذوری و ما آن را با کمال میل می پذیریم و رد نمی کنیم .

برقِ عشق از خرمنِ پشمینه پوشی سوخت سوخت / جورِ شاهِ کامران گر بر گدایی رفت رفت


اگر برق عشق ، خرمن وجودِ یک پشمینه پوش را بسوزاند مهم نیست . یعنی اگر وجودِ عاشق گدا را آتش عشق بسوزاند ، هیچ مهم نیست و ما شکایت از آن نمی کنیم . زیرا مرام و شأنِ عاشق ، سوختن در آتش عشق است . و اگر جور و ستم پادشاهِ کامران بر گدایی رسید مهم نیست . یعنی عشق یک پادشاهِ قهّار است که هر کار کند موردِ سؤال قرار نمی گیرد . [ پشمینه پوش = کنایه از عاشق گدا ]

در طریقت رنجش خاطر نباشد مِی بیار / هر کدورت را که بینی چون صفایی رفت رفت


در طریقِ عشاق رنجانیدن خاطر و رنجیده شدن وجود ندارد . یعنی جایز نیست . پس حالا هر کدورتی که دیدی ، حالا وقتِ صلح و صفا است و آن کدورت گذشت و دیگر به خاطرها نمی آید . [ رنجش = آزردگی / کدورت = رنجش و دل آزردگی ]

عشقبازی را تحمل باید ای دل پای دار / گر ملالی بود بود و گر خطایی رفت رفت


ای دل ، در عاشقی تحمل لازم است . ثابت قدم باش . یعنی در طریق عشق باید عاشق در برابر هر بلا و جفا صابر باشد ، یعنی در طریق عشق هر چه پیش آید باید عاشق آن را تحمل کند و ترک قیل و قال نماید . [ پایدار = ثابت قدم ]

گر دلی از غمزۀ دلدار باری بُرد بُرد / ور میانِ جان و جانان ماجرایی رفت رفت


اگر خاطر یک عاشق از غمزۀ دلدار باری بُرد ، یعنی اگر عاشقی از معشوق رنجش یا کدورتی پیدا کرد . دیگر آن فراموش می شود و هرگز تکرار نمی گردد . [ اگر مابین جان و جانان ، ماجرایی رخ داده است آن هم گذشت و بار دیگر آن را به خاطر نمی آورند ]

از سخن چینان ملالتها پدید آمد ولی / گر میانِ همنشینان ناسزایی رفت رفت


از غمّازان هزار جور آواز شنیده و ملالتها دیده می شود . یعنی غمّازان از سرزنش عشاق فارغ نیستند . امّا اگر مابین یاران و دوستان یک ناسزا و یا یک امرِ نامعقولی واقع گردد فوری عفو می شود و از خاطرها محو می گردد . خلاصه آنچه از غمّاز ظاهر می شود ، در هر زمانی جور و جفا و آزار است امّا مابین عشاق هر ماجرای مهمی هم که اتفاق افتد مستور می ماند و دیگر به خاطر نمی آید . [ سخن چین = غمّاز / پدید = آشکار / همنشینان = مصاحبان / ناسزا = آنچه لایق نباشد ]

عیب حافظ گو مکُن واعظ که رفت از خانقاه / پایِ آزادی چه بندی گر بجایی رفت رفت


ای واعظ ، اگر حافظ از خانقاه رفت عیبش مگیر . زیرا پای شخصِ آزاد را برای چه می بندی . پس اگر به جایی رفت ، رفت . یعنی اگر حافظ خانقاه را ترک نمود و رفت ، ای واعظ مانعِ او مباش زیرا او یک شخصِ آزاد است و یک آدم بی قید است . زیرا کسانی که لاقیدند آن جا هستند که دوست دارند .

شرح و تفسیر غزل 82                     شرح و تفسیر غزل 84

بخش خالی. برای افزودن محتوا صفحه را ویرایش کنید.

دکلمه غزل شماره 83 دیوان خواجه حافظ شیرازی

خلاصه زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی

به اتفاق تذکره نویسان لقب اصلی او شمس الدین است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست برمی آید :

به سوی جنت اعلی روان شد / فرید عهد ، شمس الدین محمد

نویسنده مقدمۀ دیوان حافظ او را «شمس الملة و الدین» یاد کرده و یکی از دیوانهای چاپی حافظ «شمس الدین والدنیا» نوشته ، بدیهی است که لقب او همان شمس الدین بوده و «ملت» و «دنیا» زائد است .

پس از وفات او اهلِ ذوق و عرفان وی را با القاب ذیل خوانده و ستوده اند .

بلبل شیراز ، لسان الغیب ، خواجۀ عرفان ، خواجه شیراز ، ترجمان الحقیقت ، کاشف الحقایق ، ترجمان الاسرار ، مجذوب سالک ، ترجمان السان و غیره . نام وی به اتفاق همه صاحبان تذکره ، محمد است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست ، تایید می شود .

یگانه سعدی ثانی ، محمدِ حافظ / از این سراچه فانی به دارِ راحت رفت

تخلص خواجه ، حافظ است . و …

متن کامل زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

خلاصه معرفی کتاب دیوان اشعار شمس الدین محمد حافظ شیرازی

متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح سودی بر حافظ – جلد اول – ترجمۀ عصمت ستارزاده – انتشارات نگاه

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟