غزل شماره 64 دیوان سعدی شیرازی

شرح و تفسیر غزل شماره 64 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر غزل شماره 64 دیوان سعدی شیرازی

شاعر : ابو محمد مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی

کتاب : دیوان اشعار

قالب شعر : غزل

آدرس شعر : غزل شماره 64 دیوان سعدی شیرازی

غزلیات سعدی
متن کامل ابیات 1 الی 13

1) این بوی روح پرور از آن خوی دلبر است / وِاین آب زندگانی از آن حوض کوثر است

2) ای باد بوستان مگرت نافه در میان ؟ / وِای مرغ آشنا مگرت نامه در پر است ؟

3) بوی بهشت می گذرد یا نسیم دوست ؟ / یا کاروانِ صبح که گیتی منوّر است ؟

4) این قاصد از کدام زمین است مشک بوی ؟ / وِاین نامه در چه داشت که عنوان معطّر است ؟

5) بر راه باد عود بر آتش نهاده اند ؟ / یا خود در آن زمین که تویی خاک عنبر است ؟

6) بازآ و حلقه بر در رندان شوق زن / کاصحاب را دو دیده چو مِسمار بر در است

7) بازآ که در فراق تو چشم امیدوار / چون گوش روزه دار بر الله اکبر است

8) دانی که چون همی گذرانیم روزگار ؟ / روزی که بی تو می گذرد ، روز محشر است

9) گفتیم عشق را به صبوری دوا کنیم / هر روز عشق بیشتر و صبر کمتر است

10) صورت ز چشم غایب و ، اخلاق در نظر / دیدار در حجاب و ، معانی برابر است

11) در نامه نیز چند بگنجد حدیث عشق ؟ / کوته کنم که قصۀ ما کار دفتر است

12) همچون درخت بادیه سعدی به برق شوق / سوزان و ، میوۀ سخنش همچنان تر است

13) آری ، خوش است وقت حریفان به بوی عود / وز سوز غافلند که در جانِ مِجمر است

شرح و تفسیر غزل شماره 64 دیوان سعدی شیرازی

این بوی روح پرور از آن خوی دلبر است / وِاین آب زندگانی از آن حوض کوثر است


این روح خوش که روح را صیقل می دهد ، از خصایل آن معشوق برخاسته و این آب حیات از سرچشمۀ جاودانی او جاری گشته است . [ آب زندگانی = آب حیوان ، چشمۀ حیات ، آب خضر ، در غزلیان سعدی همۀ این ترکیبات بکار رفته است . به عقدۀ قدما آبی بوده است در ظلمات که در انتهای دنیای مسکون جای دارد و هر کس از آن چشمه بنوشد عمر جاودانی خواهد یافت . ]

_ کوثر = نام حوض یا چشمه یا نهری است در بهشت که اهل تفسیر را در باب آن گفتگوهاست . بر اساس روایات سرچشمۀ آن سدرة المنتهی است و پایه هایش در زیر عرش قرار دارد . سنگ ریزه های آن مروارید و پهنای آن میان مغرب و مشرق است . بر طبق روایات شیعه ، ساقی آن علی بن ابی طالب (ع) است که دوستان را از آن سیراب کند و دشمنان را تشنه به جهنم فرستد . به عدد ستارگان آسمان قدح هایی بر کنار آن نهاده اند از مروارید سرخ که هر کس از آن قدح ها بخورد ، تشنه نشود و هر کس از آن وضو سازد هرگز ژولیده موی و خاک آلود نگردد . پیامبر اسلام (ص) گفته است : کوثر نهری است که به حوض من می ریزد و حوض من بین صنعا و اردن است که درازی آن را سواری تندرو در یک ماه بپیماید . از شیر سفیدتر است و از عسل شیرین تر و از کف نرم تر . قدح های آن از نقره است . هر کس شربتی از آن بخورد ، هیچگاه تشنه نشود .

ای باد بوستان مگرت نافه در میان ؟ / وِای مرغ آشنا مگرت نامه در پر است ؟


ای نسیم بوستانی ، مگر نافه ای به کمر بسته ای که چنین خوشبویی ؟ و ای مرغ آشنا ، آیا نامه ای از معشوق به پرت بسته شده است ؟ [ نافه = مشک ، ماده ای است سیاه رنگ که در زیرِ شکم جنس نرِ آهوی خُتن قرار دارد و بسیار خوشبو و معطر است / میان = کمر / مرغ آشنا = مرغ دست آموز ]

بوی بهشت می گذرد یا نسیم دوست ؟ / یا کاروانِ صبح که گیتی منوّر است ؟


آیا این دوست است که در گذرگاه خود بوی خوش بهشت می پراکند ؟ و آیا این روشنایی دوست است یا قافلۀ سپیده دمان که جهان را بدین سان روشن کرده است ؟

این قاصد از کدام زمین است مشک بوی ؟ / وِاین نامه در چه داشت که عنوان معطّر است ؟


این پیک از کدام سرزمین خوش بوی آمده است ؟ و این نامه که عنوانش چنین معطّر است . در خود چه خبر خوش بویی دارد ؟ آیا در چه چیز خوش بویی پیچیده شده است ؟ [ قاصد = پیک / مُشک بوی = معطّر و خوش بوی ]

بر راه باد عود بر آتش نهاده اند ؟ / یا خود در آن زمین که تویی خاک عنبر است ؟


آیا در مسیر حرکت باد عود بر آتش نهاده ااند ؟ یا در آن سرزمین که تو هستی ، به تأثیرپذیری از تو خاک هم عنبر می شود ؟ [ عود = به چوب هر درخت گفته می شود ، چوب سیاه رنگی است که چون بر آتش قرار دهند ، دودش بوی خوش می دهد / عنبر = ماده ای چرب و خوشبو و سیاه رنگ که از رودۀ نوعی وال یا ماهی عنبر (کاشالو) می گیرند ]

بازآ و حلقه بر در رندان شوق زن / کاصحاب را دو دیده چو مِسمار بر در است


باز آی و در رندان مشتاق را بکوب . زیرا که دو چشم دوستان مثل میخ که بر روی در کوبیده شده ، بر در مانده و انتظار ورود تو را می کشند . [ رِندان = جمع رند به معنای زیرک ، لاابالی ، بی قید به آداب و رسوم عمومی و اجتماعی است . کسی که بی توجه به جَوّ و محیط حداکثر بهره را از حیاتِ گذرا برگیرد . کسی که ظاهرش در ملامت و باطنش در سلامت باشد ، مقابل عارف . / رندان شوق = رندان عاشق و مشتاق / مسمار = میخ / حلقه بر در کسی زدن = کنایه از کمک و یاری از کسی خواستن / دیده بر در بودن = کنایه از منتظر و چشم به راه بودن ]

بازآ که در فراق تو چشم امیدوار / چون گوش روزه دار بر الله اکبر است


بازگرد که در دوری از تو چشم امیدوار ما مثل گوش روزه دار بر الله اکبر است . یعنی دیدن تو برای چشم امیدوار ما مثل شنیدن اذان است برای روزه داران که آنان را از ریاضت گرسنگی می رهاند و ما را از مرارت فراق .

دانی که چون همی گذرانیم روزگار ؟ / روزی که بی تو می گذرد ، روز محشر است


می دانی که ما روزگار را چگونه سپری می کنیم ؟ آن روزی که بدون تو می گذرد ، برای ما مثل روز محشر طولانی و سخت و عذاب آور است . [ روز محشر = روز قیامت ]

گفتیم عشق را به صبوری دوا کنیم / هر روز عشق بیشتر و صبر کمتر است


در این اندیشه بودیم که بیماری عشق خود را با شکیبایی مداوا کنیم . امّا چه سود که هر روز عشق افزون می گردد و شکیبایی کم .

صورت ز چشم غایب و ، اخلاق در نظر / دیدار در حجاب و ، معانی برابر است


چهرۀ تو از برابر چشمان ما غایب ، ولی خُلق و خوی خوشت در نظر ما مجسّم است . همچنانکه دیدار و ظاهر امری در حجاب و معانی باطن آن آشکار باشد . [ دیدار = چهره / معانی = جمع معنا ، حقایق ]

در نامه نیز چند بگنجد حدیث عشق ؟ / کوته کنم که قصۀ ما کار دفتر است


در فضای محدود نامۀ عشق چه مقدار می توان داستان عشق را گنجاند ؟ پس سخن کوتاه می کنم ، زیرا بیان عشق ما کار نامه نیست بلکه کار دفتری است با مجالی فراخ .

همچون درخت بادیه سعدی به برق شوق / سوزان و ، میوۀ سخنش همچنان تر است


سعدی مثل درختی در بیابان که آذرخش آن را می سوزاند ، امّا باز هم میوه ای بر آن دیده می شود ، از شوق می سوزد . ولی میوۀ درخت سخنش همچنان تر و تازه است . [ بادیه = صحرا و بیابان / تر بودن سخن = دلنشین و نغز بودن شعر ]

آری ، خوش است وقت حریفان به بوی عود / وز سوز غافلند که در جانِ مِجمر است


آری ، لحظه های اهل بزم از بوی خوش عود از لذّت سرشار است . امّا آنان از آتشی که در درون مِجمر وجود دارد و عود را می سوزاند ، آگاهی ندارند . [ عود = به چوب هر درخت گفته می شود ، چوب سیاه رنگی است که چون بر آتش قرار دهند ، دودش بوی خوش می دهد / دمیدن = پراکنده شدن بوی خوش (فرهنگ لغت) / مِجمر = منقل و آتشدان ]

شرح و تفسیر غزل 63                     شرح و تفسیر غزل 65

بخش خالی. برای افزودن محتوا صفحه را ویرایش کنید.

دکلمه غزل شماره 64 دیوان سعدی شیرازی

زنگینامه سعدی شیرازی

افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …

متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی

در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .

این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …

متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح غزلهای سعدی – جلد اول و دوم – نوشته دکتر محمدرضا برزگر خالقی و دکتر تورج عقدایی – انتشارات زوّار

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟