شرح و تفسیر غزل شماره 27 دیوان حافظ شیرازی

شرح و تفسیر غزل شماره 27 دیوان حافظ شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر غزل شماره 27 دیوان حافظ شیرازی

شاعر : شمس الدین محمد حافظ شیرازی

کتاب : دیوان اشعار

قالب شعر : غزل

آدرس شعر : شرح و تفسیر غزل شماره 27 دیوان حافظ شیرازی

دیوان حافظ شیرازی
متن کامل ابیات 1 الی 6

1) در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست / مست از می و میخواران از نرگسِ مستش مست

2) در نعل سمند او شکل مه نو پیدا / وز قد بلند او بالای صنوبر پست

3) آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست / وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست

4) شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست / وافغان ز نظر بازان برخاست چو او بنشست

5) گر غالیه خوشبو شد در گیسوی او پیچید / ور وسمه کمانش گشت در ابروی او پیوست

6) باز آی که باز آید عمرِ شده حافظ / هرچند که ناید باز تیری که بشد از شست

شرح و تفسیر غزل شماره 27 دیوان حافظ شیرازی

در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست / مست از می و میخواران از نرگسِ مستش مست


یارم به کلیسای مغان آمد در حالیکه مست بود و قدحی باده در دست داشت و باده پرستان از چشم مست او مست گشتند . یعنی جانان یک قدح باده به دست گرفته و مستانه آمد و مصاحبان باده نوشش از چشم مستانۀ او مست گشتند . [ یار = مجازاََ به جانان اطلاق می شود . نرگس = چشم است به طریق تشبیه ]

در نعل سمند او شکل مه نو پیدا / وز قد بلند او بالای صنوبر پست


در نعل سمند جانان شکل ماه نو ظاهر و باهر است و نسبت به قد بلند او قامت صنوبر پست و کوتاه است . [ سمند = اسب کبود کم رنگ . شکل مه نو = تشبیه نعل اسب جانان به ماه نو ]

آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست / وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست


به چه سبب و به چه وجه می توانم بگویم که از خود خبر دارم وقتی که از خود بی خبرم . یعنی چگونه می توانم ادعای «من عرف نفسه» بکنم در حالیکه فاقد آن هستم . همچنین چگونه می توانم بگویم که به او نظر ندارم در حالیکه نظرم با اوست . یعنی نمی توانم بگویم که نظری به جانان ندارم در جایی که چشم و دلم ناظر او است . [ به چه گویم = به چه سبب و به چه وجه . من عرف نفسه = اشاره است به حدیث «من عرف نفسه فقد عرف ربه » یعنی هر کس نفسش را بشناسد . خدا را هم خواهد شناخت ]

شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست / وافغان ز نظر بازان برخاست چو او بنشست


شمع دل مصاحبان خاموش شد همین که جانان خواست بلند شود و از مجلس برود . یعنی مادام که جانان در مجلس قرار داشت هر یک از عشاق از روی جانان در دل خود یک شمع روشن احساس می کردند . مسلم است که با رفتن جانان خاموشی این شمع ضروری است . زیرا وجود این شمع از عکس روی جانان بود . وقتی روی جانان غایب شد عکس هم به تبعیت آن غایب می شود . اما به محض اینکه جانان در مجلس نشست و قرار گرفت . عشاق عاشق پیشه از شوق ذوق روی او دوست دوست گفته ، فریاد و افغان را شروع کردند . حاصل این که : همین که جانان آمد و نشست . شوق وصال در درونشان پیدا شد و شروع کردند به هو هو گفتن . [ دمساز = مصاحب و موافق . نشست = در اینجا به معنی خاموش شد . نظرباز = هر که را بیند دوستش بدارد . برخاست = اینجا به معنی پیدا و ظاهر شد ]

گر غالیه خوشبو شد در گیسوی او پیچید / ور وسمه کمانش گشت در ابروی او پیوست


اگر غالیه خوشبو و معطر شده به واسطه پیچیدن به گیسوی او است و یا خوشبویی و عطر غالیه به واسطه تعلقی است که به گیسوی جانان دارد . یعنی در نتیجه تعلق ، این عطر را کسب کرده است . وسمه هم شکل کمانی را از اتصاب به ابروی جانان پیدا کرده است . خلاصه اینکه : تا وسمه به ابرو کشیده نشود شکل کمانی پیدا نمی کند . [ وسمه = نوعی گیاه است که برای رنگ کردن موی سر و ریش از آن استفاده می کنند . در ابرو پیوست = به ابرو کشیده شد ]

باز آی که باز آید عمرِ شده حافظ / هرچند که ناید باز تیری که بشد از شست


برگرد تا عمر رفتۀ حافظ برگردد . یعنی با برگشت تو ، حافظ عمر تازه کسب کند و جوان گردد . هر چند تیری که از شست در رفت بر نمی گردد یعنی محال است عمر گذشته دوباره برگردد . اما با مراجعت تو ، حافظ حیات تازه می یابد . [ باز آی = برگرد . شد = رفت . ناید باز = برنمی گردد . شست = در اینجا به معنای ، جایی است که هنگام تیراندازی انگشت بزرگ ، تیر و زه کمان را هم نگه می دارد ]

دکلمه غزل شماره 27 دیوان حافظ شیرازی

دکلمه غزل شماره 27 دیوان حافظ شیرازی

زنگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی

به اتفاق تذکره نویسان لقب اصلی او شمس الدین است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست برمی آید :

به سوی جنت اعلی روان شد / فرید عهد ، شمس الدین محمد

نویسنده مقدمۀ دیوان حافظ او را «شمس الملة و الدین» یاد کرده و یکی از دیوانهای چاپی حافظ «شمس الدین والدنیا» نوشته ، بدیهی است که لقب او همان شمس الدین بوده و «ملت» و «دنیا» زائد است .

پس از وفات او اهلِ ذوق و عرفان وی را با القاب ذیل خوانده و ستوده اند .

بلبل شیراز ، لسان الغیب ، خواجۀ عرفان ، خواجه شیراز ، ترجمان الحقیقت ، کاشف الحقایق ، ترجمان الاسرار ، مجذوب سالک ، ترجمان السان و غیره . نام وی به اتفاق همه صاحبان تذکره ، محمد است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست ، تایید می شود .

یگانه سعدی ثانی ، محمدِ حافظ / از این سراچه فانی به دارِ راحت رفت

تخلص خواجه ، حافظ است . و …

متن کامل زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی

ا

متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح سودی بر حافظ – جلد اول – ترجمۀ عصمت ستارزاده – انتشارات نگاه

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟