شرح و تفسیر غزل شماره 147 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شرح و تفسیر غزل شماره 147 دیوان سعدی شیرازی
شاعر : ابو محمد مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی
کتاب : دیوان اشعار
قالب شعر : غزل
آدرس شعر : غزل شماره 147 دیوان سعدی شیرازی
1) جان و تنم ای دوست فدای تن و جانت / مویی نفُروشم به همه مُلک جهانت
2) شیرین تر از این لب نشِنیدم که سخن گفت / تو خود شِکری یا عسل آب دهانت ؟
3) یک روز عنایت کن و تیری به من انداز / باشد که تفرّج بکنم دست و کمانت
4) گر راه بگردانی و گر روی بپوشی / من می نگرم گوشۀ چشم نگرانت
5) بر سرو نباشد رُخِ چون ماهِ منیرت / بر ماه نباشد قدِ چون سروِ روانت
6) آخر چه بلایی تو که در وصف نیایی ؟ / بسیار بگفتیم و نکردیم بیانت
7) هر کس که ملامت کند از عشق تو ما را / معذور بدارند چو بینند عیانت
8) حیف است چنین روی نگارین که بپوشی / سودی به مساکین رسد آخر چه زیانت ؟
9) بازآی که در دیده بمانده ست خیالت / بنشین که به خاطر بگِرفته ست نشانت
10) بسیار نباشد دلی از دست بدادن / از جان رمقی دارم و هم برخیِ جانت
11) دشنامِ کرَم کردی و گفتیّ و شنیدم / خرّم تن سعدی که برآمد به زبانت
جان و تنم ای دوست فدای تن و جانت / مویی نفُروشم به همه مُلک جهانت
ای دوست ، جسم و روحم فدای تن و جانت باد ، تمام سلطنت جهان را با با مویی از تو مبادله نمی کنم . [ مُلک = مملکت و ولایت ، پادشاهی ]
شیرین تر از این لب نشِنیدم که سخن گفت / تو خود شِکری یا عسل آب دهانت ؟
نشنیدم که هیچ لبی از لب تو شیرین تر سخن گفته باشد ، آیا وجودت شکر است یا آب دهانت شهد .
یک روز عنایت کن و تیری به من انداز / باشد که تفرّج بکنم دست و کمانت
روزی عنایتی فرما و تیری به جانبم رها کن . شاید که در این صورت بتوانم دست و کمان تو را تماشا کنم . [ عنایت = توجّه و احسان / تفرّج کردن = سیر و تماشا کردن ]
گر راه بگردانی و گر روی بپوشی / من می نگرم گوشۀ چشم نگرانت
اگر مسیر خود را تغییر دهی و چهره بپوشانی ، من به گوشۀ چشمانت که میلی به جانب من دارند ، نگاه می کنم . [ راه گرداندن = تغییر مسیر دادن / نگران = بیننده و نگرنده ]
بر سرو نباشد رُخِ چون ماهِ منیرت / بر ماه نباشد قدِ چون سروِ روانت
چهرۀ چون ماهت بر قامت سرو وجود ندارد و ماه هم با تمام زیبایی قامتی موزون و متناسب چون قامت تو ندارد .
آخر چه بلایی تو که در وصف نیایی ؟ / بسیار بگفتیم و نکردیم بیانت
ای یار ، تو چه فتنه و آشوبی هستی که در وصف نمی گنجی ؟ زیرا ما در بارۀ تو بسیار سخن گفتیم ، ولی نتوانستیم تو را آنچنان که هستی بیان کنیم . [ بیان کردن = شرح و توضیح دادن ، واضح و آشکار نمودن ]
هر کس که ملامت کند از عشق تو ما را / معذور بدارند چو بینند عیانت
تمام کسانی که ما را از عشق تو سرزنش می کردند ، وقتی تو را آشکارا ببینند ، عذر عاشقی ما را خواهند پذیرفت . [ ملامت = عتاب و سرزنش / معذور داشتن = عذر کسی را پذیرفتن ، معاف داشتن / عیان = ظاهر و آشکار ]
حیف است چنین روی نگارین که بپوشی / سودی به مساکین رسد آخر چه زیانت ؟
موجب دریغ است که چهرۀ زیبایت را پنهان سازی ، اگر دوستداران مشتاقت آن را ببینند ، به تو چه زیانی می رسد ؟ [ حیف = در تداول عامه کلمه ای است برای نشان دان تحسّر و تأسف ، دریغا ، افسوس . و به فتح اول ( حَیف ) به معنی ظلم و ستم / نگارین = آراسته و زیبا / مساکین = جمعِ مسکین ، درویشان و کسانی که هیچ ندارند ، حقیران و ضعیفان ]
بازآی که در دیده بمانده ست خیالت / بنشین که به خاطر بگِرفته ست نشانت
بازگرد و بنشین ، زیرا تصویر خیالی تو در آیینۀ چشمانم باقی مانده و اثر و نشانت در ذهنم نقش بسته است . [ خیال = تصوّر چیزی در ذهن هنگامی که در پیش چشم نباشد ، تصویر معشوق / خاطر = فکر و اندیشه ، دل / نشان = نقش و اثر ]
بسیار نباشد دلی از دست بدادن / از جان رمقی دارم و هم برخیِ جانت
دل از کف دادن و عاشق شدن مسئلۀ مهمی نیست . نیمه جانی دارم آن را هم فدای جانت خواهم کرد . [ رمق = باقی جان ، بقیّه حیات ، تاب و توان / برخی = قربانی و فدایی ]
دشنامِ کرَم کردی و گفتیّ و شنیدم / خرّم تن سعدی که برآمد به زبانت
کرامت کردی که به من دشنام دادی ، شنیدم ، خوشا به حال شخص سعدی که نامش را بر زبان جاری ساختی .
افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …
متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .
این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
- شرح غزلهای سعدی – جلد اول و دوم – نوشته دکتر محمدرضا برزگر خالقی و دکتر تورج عقدایی – انتشارات زوّار