شرح و تفسیر غزل شماره 11 دیوان سعدی شیرازی

شرح و تفسیر غزل شماره 11 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر غزل شماره 11 دیوان سعدی شیرازی

شاعر : ابو محمد مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی

کتاب : دیوان اشعار

قالب شعر : غزل

آدرس شعر : شرح و تفسیر غزل شماره 11 دیوان سعدی شیرازی

غزلیات سعدی
متن کامل ابیات 1 الی 9

1) وقت طَرَب خوش یافتم آن دلبرِ طنّاز را / ساقی بیار آن جامِ می ، مطرب بزن آن ساز را

2) امشب که بزمِ عارفان از شمعِ رویت روشن است / آهسته تا نَبوَد خبر رندان شاهد باز را

3) دوش ای پسر ، مِی خورده ای ، چشمت گواهی می دهد / باری ، حریفی جو که او مستور دارد راز را

4) روی خوش و آوازِ خوش دارند هر یک لذّتی / بنگر که لذّت چون بُوَد محبوب خوش آواز را

5) چشمان تُرک و ابروان ، جان را به ناوک می زنند / یارب ، که داده ست این کمان آن ترکِ تیرانداز را

6) شور غم عشقش چنین حیف است پنهان داشتن / در گوشِ نی رمزی بگو تا بر کشد آواز را

7) شیراز پر غوغا شده ست از فتنۀ چشمِ خوشت / ترسم که آشوبِ خوشت بر هم زند شیراز را

8) من مرغکی پر بسته ام ، زآن در قفس بنشسته ام / گر زآنکه بشکستی قفس ، بنمودمی پرواز را

9) سعدی تو مرغِ زیرکی ، خوبت به دام آورده ام / مشکل به دست آرد کسی مانند تو شه باز را

شرح و تفسیر غزل شماره 11 دیوان سعدی شیرازی

وقت طَرَب خوش یافتم آن دلبرِ طنّاز را / ساقی بیار آن جامِ می ، مطرب بزن آن ساز را


در هنگام طرب و شادمانی به آن دلبر عشوه گر رسیدم . ای ساقی ، به شکرانۀ این شادی جام شراب بیآور و ای مطرب ، ساز خویش را بنواز . [ طرب = عیش و شادی / خوش = زیبا و دلپسند ، شاد و مسرور / طنّاز = بسیار افسونگر ، ناز کننده و خوش خرام / مطرب = به طرب آرنده ، نوازنده و رامشگر / زدن = نواختن ]

امشب که بزمِ عارفان از شمعِ رویت روشن است / آهسته تا نَبوَد خبر رندان شاهد باز را


امشب که محفلِ خداجویان از پرتوِ روی چون شمعت روشن است . آرام و ساکت باش تا بی پروایانِ معشوقه باز و ظاهر پرست از وجودت آگاه نگردند . [ عارفان = دانایان ، شناسندگان / آهسته = آرام و ساکت باش / شاهد باز = معشوقه باز / در این بیت چهره به شمع تشبیه شده است ]

رِندان = جمع رند به معنای زیرک ، لاابالی ، بی قید به آداب و رسوم عمومی و اجتماعی است . کسی که بی توجه به جَوّ و محیط حداکثر بهره را از حیاتِ گذرا برگیرد . کسی که ظاهرش در ملامت و باطنش در سلامت باشد ، مقابل عارف .

در متون فارسی ( جز در شعر عاشقانه – عارفانه ) چهره ای بسیار منفی از رِند  ترسیم شده است . رِند ، بی سر و پایِ شهوت پرست ، هوس بازِ هرزه گردِ بی نماز ، مِی خوارۀ بی قید و لاابالی پشت پا به حیا و آبرو زده ای است که شب و روز در بندِ شهوت است و در خوابِ غفلت .

رند ، در تاریخ بیهقی برابر است با لات و رندان ، ارازل و اوباش و قلندرانی هستند که با چند سکه می توان آنها را به هر کاری واداشت و در بوستان و گلستانِ سعدی نیز « رند » همین چهره منفی را دارد . اما « رند » در غزلهای سعدی چهره ای دیگر دارد و همان عاشق و مستی است که با پارسایی و نام و ننگر وداع گفته است . کم و بیش همان رِندی که در شعر سنایی و عطار دیده می شود .

در شعر عارفانه – عاشقانه « رند » ، رفته رفته به صورت شخصیّتی دلخواه درآمد و مِی خوارگی و لاابالی گری او ، مظهرِ وارستگی و سرمستی و رهایی از تعلّقات شد . کسی شد که شرابِ نیستی می دهد و نقدِ هستی می ستاند و از کثرات و صفاتِ مادّی گذشته و همه را محو و نابود کرده است و به هیچ قیدی وابسته نیست به جز الله و از شیخی و مریدی بیزار است .

دوش ای پسر ، مِی خورده ای ، چشمت گواهی می دهد / باری ، حریفی جو که او مستور دارد راز را


ای جوان زیبا روی ، دیشب شراب خورده ای و این از چشمانت پیداست . پس به دنبال یاری باش که رازِ می گساریت را پوشیده دارد . [ دوش = دیشب / باری = به هر حال ، خلاصه / حریف = یار یکدل و یکرنگ ، دوست هم پیاله و باده نوش / مستور = پوشیده و پنهان ]

روی خوش و آوازِ خوش دارند هر یک لذّتی / بنگر که لذّت چون بُوَد محبوب خوش آواز را


چهرۀ زیبا و نوای دلنشین ، هر کدام لذّتی می بخشند ، ببین که معشوقۀ زیبا و خوش آواز که زیبایی روی و صدا را یک جا دارد ، چه لذّتی دارد . [ خوش = زیبا و دلپسند ]

چشمان تُرک و ابروان ، جان را به ناوک می زنند / یارب ، که داده ست این کمان آن ترکِ تیرانداز را


خدایا چه کسی آن کمان ، یعنی ابروان را در اختیار آن ترک تیرانداز قرار داده است ؟ یعنی خدایا ، چه کسی آن ابروان را بر فرازِ آن چشمان ترکانه نهاده است . [ ترک = در ادبیات فارسی مظهر زیبایی و غارتگری است / ناوک = تیر کوچک / در این بیت چشمان به ترکِ تیرانداز و ابروان به کمان تشبیه شده است ]

شور غم عشقش چنین حیف است پنهان داشتن / در گوشِ نی رمزی بگو تا بر کشد آواز را


دریغ است چنین شور و هیجانی را که غم عشق او به وجود می آورد ، نهان کنیم . همچنانکه نی نمی تواند اشارتی را که نی نواز به گوشش می گوید پنهان دارد و آن را به آواز بلند بازگو می کند . غم عشق هم که به گوش عاشق گفته شده ، پنهان نمی ماند . [ شور = وجد و هیجان ، غوغا / رمز = سِر و راز ، اشاره کردن با لب و چشم و ابرو / حِیف = در تداول عامه کلمه ای است برای نشان دان تحسّر و تأسف ، دریغا ، افسوس . و به فتح اول ( حَیف ) به معنی ظلم و ستم ]

شیراز پر غوغا شده ست از فتنۀ چشمِ خوشت / ترسم که آشوبِ خوشت بر هم زند شیراز را


شهر شیراز بر اثر فتنه گری های چشمِ زیبایت پر از هیاهو و غوغا شده است و بسیاری از مردم مفتونِ چشمان تو گشته اند . بی تردید این شور و غوغای دلنشینت شیراز را دچار آشفتگی خواهد ساخت . [ فتنه = آشوب و غوغا / ترسیدن = مطمئن بودن ، بیم داشات / آشوب خوش = فتنه و غوغای خوش و زیبا که منظور فتنۀ چشمان خوش در مصراع او است / در این بیت چشم به فتنه تشبیه شده است ]

من مرغکی پر بسته ام ، زآن در قفس بنشسته ام / گر زآنکه بشکستی قفس ، بنمودمی پرواز را


من مرغی پَر بسته ام و بیدین سبب در کُنجِ قفس اسیر مانده ام . اگر قفس می شکست ، قدرت پرواز خویش را به نمایش می گذاشتم . [ مرغ = پرنده / گر زآنکه = اگر چنانکه / نمودن = نشان دادن / شاعر به مرغِ پَر بسته تشبیه شده است ]

سعدی تو مرغِ زیرکی ، خوبت به دام آورده ام / مشکل به دست آرد کسی مانند تو شه باز را


ای سعدی ، تو مرغ دانا هستی ، خوب به دامت انداختم . بی تردید شه بازی چون تو راحت به دامِ کسی نمی افتد . [ شه باز = باز سپید و بزرگ / سعدی به مرغ زیرک و شه باز تشبیه شده است ]

دکلمه غزل شماره 11 دیوان سعدی شیرازی

زنگینامه سعدی شیرازی

افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …

متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی

در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .

این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …

متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح غزلهای سعدی – جلد اول و دوم – نوشته دکتر محمدرضا برزگر خالقی و دکتر تورج عقدایی – انتشارات زوّار

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟