ساختن مسجد ضرار در رقابت با مسجد قبا | شرح و تفسیر

ساختن مسجد ضرار در رقابت با مسجد قبا | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

ساختن مسجد ضرار در رقابت با مسجد قبا | شرح و تفسیر

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر دوم ابیات 2825 تا 2847

نام حکایت : منافقان و مسجد ضرار ساختن ایشان

بخش : 1 از 8 ( ساختن مسجد ضرار در رقابت با مسجد قُباء )

مثنوی معنوی مولوی

خلاصه حکایت منافقان و مسجد ضرار ساختن ایشان

منافقان در رقابت با مسجدِ قُباء ، مسجدِ ضِرار را پی می افکنند و از پیامبر (ص) درخواست می کنند که در آن مسجد نماز گزارد . و ادعا می کنند که بنای این مسجد ، جهتِ اطعام مساکین و ایوایِ بی پناهان است . پیامبر (ص) به ایشان می فرماید : فعلاََ عزمِ سفر به منطقۀ تبوک را دارم و چون از این غزوه بازگردم بدان مسجد درآیم . پس از بازگشت از تبوک ، …

متن کامل « حکایت منافقان و مسجد ضرار ساختن ایشان » را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .

متن کامل اشعار ساختن مسجد ضرار در رقابت با مسجد قبا

ابیات 2825 الی 2847

2825) یک مثالِ دیگر اندر کژ روی / شاید اَر از نقلِ قرآن بشنوی

2826) این چنین کژ بازیی در جُفت و طاق / با نبی می باختند اهلِ نفاق

2827) کز برای عِزِ دینِ احمدی / مسجدی سازیم و ، بود آن مُرتَدی

2828) این چنین کژ بازیی می باختند / مسجدی جُز مسجدِ او ساختند

2829) فرش و سقف و قُبّه اش آراسته / لیک تفریق جماعت خواسته

2830) نزدِ پیغمبر به لابه آمدند / همچو اُشتر پیشِ او زانو زدند

2831) کاِی رسولِ حق ، برایِ مُحسنی / سویِ آن مسجد ، قدم رنجه کُنی

2832) تا مبارک گردد از اَقدامِ تو / تا قیامت تازه باد اَیّامِ تو

2833) مسجدِ روزِ گِل است و روزِ ابر / مسجدِ روزِ ضروت ، وقتِ فقر

2834) تا غریبی یابد آنجا خیر و جا / تا فراوان گردد این خدمت سرا

2835) تا شِعارِ دین شود بسیار و پُر / ز آنکه با یاران شود خوش ، کارِ مُر

2836) ساعتی آن جایگه ، تشریف دِه / تزکیۀ ما کُن ، ز ما تعریف دِه

2837) مسجد و اصحابِ مسجد را نواز / تو مَهی ، ما شب ، دَمی با ما بساز

2838) تا شود شب از جمالت همچو روز / ای جمالت آفتابِ شب فروز

2839) ای دریغا ، کآن سخن از دل بُدی / تا مُرادِ آن نفر حاصل شُدی

2840) لطف کآید بی دل و جان در زبان / همچو سبزۀ تُون بُوَد ای دوستان

2841) هم ز دُورش بنگر و اندر گُذز / خوردن و بُو را نشاید ای پسر

2842) سویِ لطفِ بی وفایان خود مرو / کآن پُلِ ویران بُوَد ، نیکو شنو

2843) گر قَدَم را جاهلی بر وَی زند / بشکند پُل ، و آن قَدَم را بشکند

2844) هر کجا لشکر شکسته می شود / از دو سه سُستِ مُخَنّث می بُوَد

2845) در صف آید با سِلاح ، او مَردوار / دل برو بنهند کاینک یارِ غار

2846) رُو بگرداند چو بیند زخم ها / رفتنِ او بشکند پُشتِ تو را

2847) این درازست و فراوان می شود / و آنچه مقصود است پنهان می شود

شرح و تفسیر ساختن مسجد ضرار در رقابت با مسجد قبا

یک مثالِ دیگر اندر کژ روی / شاید اَر از نقلِ قرآن بشنوی


سزاوار است که یک مثال دیگری در مورد گمراهی از قرآن بیاوریم ، به شرط آنکه تو بدان گوش فرا دهی . [ اشاره است به آیات 107 تا 110 سورۀ توبه « و آنان که ساختند مسجدی از بهرِ زیان زدن به آیین اسلام و رواج کفر و تفرقه میان مؤمنان و یاری دادن به کسانی که پیش از این به پیکار با خدا و رسولش برخاستند و (با همه اینها) سوگند استوار یاد می کنند که قصدی جز نیکی ندارند ، ولی خدا گواهی دهد که ایشانند دروغگویان ، هرگز در آن مسجد به نماز مایست . بلکه در مسجدی سزاوار است به نماز ایستی که از نخستین روز ، بنیادش بر پروا بوده است . در آن مسجد ، مردانی به سر برند که دوست دارند خود را از زشتی ها پاک کنند و خداوند دوست دارد پاکی جویندگان را ، آیا کسی که بنیاد مسجد خود را بر پروا و خشنودی خدا بر پا ساخت بهتر است یا آنکه بنیاد مسجد خود را بر کنارۀ سیلگاهی که آب پایه آن را شُسته و روی به ویرانی نهاده و سرانجام ، آن پایه به دوزخ افتد . و خداوند ستمکاران را دوست نمی دارد و همواره آن بنایی که برآورده اند پریشانشان کند تا آنگاه که دلشان پاره پاره شود و خداوند دانا و فرزانه است »

این چنین کژ بازیی در جُفت و طاق / با نبی می باختند اهلِ نفاق


منافقان در این بازی کجِ خود ، به صورت های مختلف با پیامبر (ص) ستیز می کردند . ( شرح کفافی ، ج 2 ، ص 283 ، [ جفت و طاق = شرح بیت 1045 دفتر اوّل . در آن دفتر ، این تعبیر در مورد اختیار کردن امور احتمالی و فرضی بکار رفته است و گویا در اینجا نیز به نحوی با همان معنا مرتبط باشد . یعنی منافقان از سرِ کینه و حِقدِ شدید خود سعی می کردند صورتهای مختلف و راههایِ گوناگونِ ستیز را با پیامبر (ص) مورد نظر قرار دهند . ]

کز برای عِزِ دینِ احمدی / مسجدی سازیم و ، بود آن مُرتَدی


منافقان گفته بودند که ما برای ارجمند کردن آیینِ محمّدی ، مسجدی می سازیم ، در حالی که نیّتِ آنان چیزی جز کفر و بازگشت از دینِ محمّدی نبود .

این چنین کژ بازیی می باختند / مسجدی جُز مسجدِ او ساختند


منافقان بدینسان به کج رفتاری و ناسازگاری پرداختند و مسجدِ دیگری در کنار مسجدِ پیامبر (ص) ساختند . [ منظور از مسجدِ او همان مسجدِ قُباء است که روستایی بوده است در مدینه . ( شرح کفافی ، ج 2 ، ص 284 ) ]

فرش و سقف و قُبّه اش آراسته / لیک تفریق جماعت خواسته


هر چند فرش و سقف و گنبدِ مسجد آراسته بود ولی نیّتِ منافقان پراکنده کردن جمعیتِ مؤمنان بود .

نزدِ پیغمبر به لابه آمدند / همچو اُشتر پیشِ او زانو زدند


منافقان با شیون و التماس نزدِ پیامبر (ص) آمدند و مانند شتر در محضرِ او زانو بر زمین زدند . [ تصویری است دقیق از روحِ پلید و سالوس گرانۀ اهلِ نفاق که برای پیشبرد مقصودِ خود به هر دری می زنند و به هر وسیله ای متوسل می شوند . ]

کاِی رسولِ حق ، برایِ مُحسنی / سویِ آن مسجد ، قدم رنجه کُنی


آنها گفتند : یا رسول الله از روی لطف و احسان ، قَدم رنجه بفرما و به سوی مسجدِ ما نیز تشریف بیاور . [ مُحسِنی = احسان ]

تا مبارک گردد از اَقدامِ تو / تا قیامت تازه باد اَیّامِ تو


تا مسجدِ ما از گام های تو ، فرخنده گردد . روزگارِ تو تا به روزِ رستاخیز ، شکوفا و خرّم باد . [ مصراع دوم ، جمله دعایی است ]

مسجدِ روزِ گِل است و روزِ ابر / مسجدِ روزِ ضروت ، وقتِ فقر


این مسجد ، برای روزهای بارانی و پُر گِل و لای است و این مسجد ، برای روزهای مبادا و ایامِ فقر و بینوایی است .

تا غریبی یابد آنجا خیر و جا / تا فراوان گردد این خدمت سرا


تا شخصِ غریب در آن مسجد برای خود ، احسان و سرپناهی پیدا کند و بر اثر این خیر خواهی ها ، امثالِ این مکان های خدمت فراهم شود . [ یا این مسجد بر اثر آمد و رفت های مردم ، رونق گیرد ( شرح کفافی ، ج 2 ، ص 284 ) ]

تا شِعارِ دین شود بسیار و پُر / ز آنکه با یاران شود خوش ، کارِ مُر


خواستم تا شعائر مذهبی ، فراوان و رایج شود زیرا همنشینی با یاران ، هر کارِ تلخی را شیرین می کند .

ساعتی آن جایگه ، تشریف دِه / تزکیۀ ما کُن ، ز ما تعریف دِه


ساعتی به آن مکان تشریف بیاور ، درونِ ما را پاک کن و ما را به نامِ نیک مشهور و معروف فرما .

مسجد و اصحابِ مسجد را نواز / تو مَهی ، ما شب ، دَمی با ما بساز


مسجد و اهلِ مسجد را مورد لطف و نوازش خود قرار ده . زیرا تو همانند ماه تابانی و ما همچون شبِ تار . لحظه ای با ما همنشین شو .

تا شود شب از جمالت همچو روز / ای جمالت آفتابِ شب فروز


با ما همنشینی کن تا شبِ ما از جمالِ تو همانند روز ، روشن شود . یعنی با فروغ روحانی خود درونِ تاریکِ ما را روشن کن . ای پیامبری که جمالِ معنوی تو همانند آفتابی است که شبِ درونِ ما را روشن می کند .

ای دریغا ، کآن سخن از دل بُدی / تا مُرادِ آن نفر حاصل شُدی


ای کاش ، آن منافقان این سخنان را از صمیمِ دل می گفتند تا مقصودِ آنان حاصل می شد .

لطف کآید بی دل و جان در زبان / همچو سبزۀ تُون بُوَد ای دوستان


ای دوستان ، آن سخنان نغز و دلنشینی که از صمیمِ دل برنیاید . مانند سبزه ای است که در سرگین زار بروید . [ اشاره است به حدیث « بپرهیزید از سبزۀ رُسته در سرگین زار ( احادیث مثنوی ، ص 65 ) ]

هم ز دُورش بنگر و اندر گُذز / خوردن و بُو را نشاید ای پسر


ای پسر ، آن سبزۀ رُسته در سرگین زار را از دور تماشا کن و سپس از آن عبور کن . زیرا آن سبزه شایستۀ خوردن و بوییدن نیست . [ ای پسر = شرح بیت 19 دفتر اوّل ]

سویِ لطفِ بی وفایان خود مرو / کآن پُلِ ویران بُوَد ، نیکو شنو


به لطف و نیکویی آدم های بی وفا روی میاور . زیرا نیکویی آنان همانند پلِ ویران است . این سخن را خوب گوش کن .

گر قَدَم را جاهلی بر وَی زند / بشکند پُل ، و آن قَدَم را بشکند


اگر ابلهی روی آن پُل راه برود . هم پُل می شکند و هم پای او .

هر کجا لشکر شکسته می شود / از دو سه سُستِ مُخَنّث می بُوَد


هر جا که لشکری شکست می خورد . این شکست به سببِ یک مشتِ آدمِ سُست عُنصرِ نامَرد است .

در صف آید با سِلاح ، او مَردوار / دل برو بنهند کاینک یارِ غار


یکی از این نامَردانِ سُست عُنصر با هیبتِ مردانه ، سِلاح به دست می گیرد و واردِ آوردگاه می شود . آدم های ساده لوح همینکه او را با آن هیبتِ عجیب می بیند دلگرم می شوند . و با خود می گویند : یاورِ حقیقی ما سر رسید . یعنی الآن است که دشمن تار و مار شود . [ یارِ غار = شرح بیت 2252 همین دفتر ]

رُو بگرداند چو بیند زخم ها / رفتنِ او بشکند پُشتِ تو را


آن نامرد همینکه چکاچاکِ سِلاح ها را می بیند ، پا به فرار می گذارد و با رفتن او کمرِ تو می شکند .

این درازست و فراوان می شود / و آنچه مقصود است پنهان می شود


این سخن طولانی است و اگر بخواهیم آن را به تفضیل بیان کنیم حرف ، بسیار می شود و در نتیجه مقصودِ اصلی ما در لابلای آن پنهان می گردد . [ اینگونه ابیات نشان می دهد که مولانا از حقایق و اسرارِ الهی آکنده و سرشار بوده و از آنچه می دانسته شمّه ای بیش نگفته است . ]

دکلمه ساختن مسجد ضرار در رقابت با مسجد قبا

خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر دوم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟