شرح و تفسیر غزل شماره 167 دیوان غزلیات سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شرح و تفسیر غزل شماره 167 دیوان غزلیات سعدی شیرازی
شاعر : ابو محمد مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی
کتاب : دیوان اشعار
قالب شعر : غزل
آدرس شعر : غزل شماره 167 دیوان غزلیات سعدی شیرازی
1) گر از جفای تو روزی دلم بیازارد / کمند شوق کشانم به صلح بازآرَد
2) ز درد عشق تو دوشم امید صبح نبود / اسیر عشق چه تاب شب دراز آرَد ؟
3) دلی عجب نَبوَد گر بسوخت ، کآتش تیز / چه جای موم که پولاد در گداز آرَد
4) تویی که گر بخرامد درخت قامت تو / ز رشک ، سروِ روان را به اهتزاز آرَد
5) دگر به روی خود از خَلق در بخواهم بست / مگر کسی ز توام مژدۀ فراز آرَد
6) اگر قبول کنی ، سَر نهم بر قَدَمت / چو بُت پرست که در پیشِ بُت نماز آرَد
7) یکی به سمع رضا گوش دل به سعدی دار / که سوز عشق سخن های دلنواز آرَد
گر از جفای تو روزی دلم بیازارد / کمند شوق کشانم به صلح بازآرَد
اگر وقتی دلم از ستم تو آزرده شود . باز هم اشتیاق مثل کمندی مرا برای آشتی کشان کشان به جانب تو می آورد . [ آزردن = مجروح و رنجیدن / شوق =اشتیاق و آرزومندی و آن جَستن دل است برای دیدن معشوق ، در نزد عارفان آتشی است که خداوند در دل اولیای خود قرار می دهد / کشان = در حالت کشیدن ]
ز درد عشق تو دوشم امید صبح نبود / اسیر عشق چه تاب شب دراز آرَد ؟
در اثر درد عشق امیدوار نبودم که شب را به صبح برسانم . به راستی آنکه در چنبرۀ عشق اسیر است ، چگونه می تواند شب دراز جدایی را تحمّل کند ؟ [ درد = احساس نیاز و تمنّای شدید برای رسیدن به معشوق ، درد طلب عشق / دوش = دیشب / تاب آوردن = تحمّل کردن و طاقت آوردن ]
دلی عجب نَبوَد گر بسوخت ، کآتش تیز / چه جای موم که پولاد در گداز آرَد
اگر دلی بسوزد تعجبی ندارد زیرا آتش شعله ور ، پولاد را هم ذوب می کند تا چه رسد به دلی که همچون موم نرم است . [ آتش تیز = آتش تند و سوزان و افروخته / موم = مادّۀ زرد رنگ و نرم و بسیار قابل جذب که مظهر نرمی و تسلیم است / در گداز آوردن = ذوب کردن ]
تویی که گر بخرامد درخت قامت تو / ز رشک ، سروِ روان را به اهتزاز آرَد
تو آن کسی هستی که اگر قامت چون درخت تو خرامیدن آغاز کند . سرو روان در اثر رشک قامتت به حرکت درمی آید . [ خرامیدن = با ناز و خوشی حرکت کردن / رشک = حسد / سرو روان = سرو بالنده و قد کشیده / اهتزاز = جنبش و حرکت ]
دگر به روی خود از خَلق در بخواهم بست / مگر کسی ز توام مژدۀ فراز آرَد
بعد از این در به روی خود می بندم و با مردم نمی پیوندم . مگر با کسی که از تو خبر خوشی برایم بیاورد . [ فراز آوردن = پیش آوردن ]
اگر قبول کنی ، سَر نهم بر قَدَمت / چو بُت پرست که در پیشِ بُت نماز آرَد
اگر بپذیری ، سر بر قدمت می گذاریم . به همان گونه که بت پرست در پیش بت به سجده می افتد . [ نماز آوردن = سجده کردن و پرستیدن / سر بر قدم نهادن = کنایه از مطیع و تسلیم شدن ]
یکی به سمع رضا گوش دل به سعدی دار / که سوز عشق سخن های دلنواز آرَد
یک بار با گوش خرسندی از صمیم دل به سعدی گوش فرا ده . زیرا سوزش عشق موجب و موجد سخنان دلنشین خواهد شد . [ سمع رضا = گوش خشنودی و موافقت / دلنواز = زیبا و دلنشین / گوش داشتن = کنایه از توجّه کردن ]
افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …
متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .
این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
- شرح غزلهای سعدی – جلد اول و دوم – نوشته دکتر محمدرضا برزگر خالقی و دکتر تورج عقدایی – انتشارات زوّار