شرح و تفسیر غزل شماره 19 دیوان حافظ شیرازی

شرح و تفسیر غزل شماره 19 دیوان حافظ شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر غزل شماره 19 دیوان حافظ شیرازی

شاعر : شمس الدین محمد حافظ شیرازی

کتاب : دیوان اشعار

قالب شعر : غزل

آدرس شعر : شرح و تفسیر غزل شماره 19 دیوان حافظ شیرازی

دیوان حافظ شیرازی
متن کامل ابیات 1 الی 9

1) ای نسیمِ سحر آرامگهِ یار کجاست / منزلِ آن مهِ عاشق کُشِ عیار کجاست

2) شبِ تار است و رهِ وادی ایمن در پیش / آتشِ طور کجا موعدِ دیدار کجاست

3) هر که آمد به جهان نقشِ خرابی دارد / در خرابات بگویید که هشیار کجاست

4) آن کس است اهلِ بشارت که اشارت داند / نکته ها هست بسی محرمِ اسرار کجاست

5) هر سرِ موی مرا با تو هزاران کار است / ما کجائیم و ملامتگرِ بیکار کجاست

6) باز پرسید ز گیسوی شکن در شکنش / کاین دلِ غمزده سرگشته گرفتارِ کجاست

7) عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کُو / دل ز ما گوشه گرفت ابرویِ دلدار کجاست

8) ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی / عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست

9) حافظ از بادِ خزان در چمنِ دهر مرنج / فکرِ معقول بفرما گُلِ بی خار کجاست

 

 

 

 

 

شرح و تفسیر غزل شماره 19 دیوان حافظ شیرازی

ای نسیمِ سحر آرامگه یار کجاست / منزلِ آن مهِ عاشق کُشِ عیار کجاست


ای نسیم سحری ، آرامگاه یار یعنی استراحتگاه یار کجاست . و منزل آ ماه عاشق کش کحاست . یعنی منزل و خانه جانان عاشق کجا است . [ آرامگه = مخفف آرامگاه به معنی محل آرامش و قرار . عاشق کش = آنکه عاشق را به هلاکت می رساند . عیار = مبصر ]

شبِ تار است و رهِ وادی ایمن در پیش / آتشِ طور کجا موعدِ دیدار کجاست


شب تاریک است و وادی ایمن در پیش ، آتش طور کجا است و وعده دیدار کجا . مراد از شب تار ، شب تاریک فراق است و وادی ایمن در پیش ، یعنی سالک راه عشقیم و از آن منقطع نمی شویم و مراد از موعد دیدار ، وعدۀ وصل جانان است .

وادی ایمن = اسم دره مشهور و معین است که حق تعالی در آنجا به حضرت موسی (ع) تجلّی کرد .

طور = هر کوه را طور گویند مثل جبل ، ولی در اینجا مراد طور موسی است . که تجلی در آنجا واقع است . حضرت موسی از قوم فرعون فرار کرد و به مدینه رفت . و مدینه مملکت شعیب پیغمبر است . در آنجا به یک روایت هشت سال و به روایتی دیگر ده سال ، چوپانی حضرت شعیب را کرد . و شعیب پیغمبر در ازاء این خدمت یکی از دختران خود را به نکاح موسی درآورد . حضرت موسی (ع) بعد از سالها آرزوی صله رحم کرد و با زن خود به طرف مصر یعنی وطن اصل اش حرکت کرد . از حکمت خدا ، آن شب زن موسی که حامله بود احساس دردی کرد . اتفاقاََ شب سردی بود و احتیاج به آتش پیدا کردند . حضرت موسی (ع) در همان موقع ناگهان به جانب طور نگاه کرد و آتشی از دور به نظرش رسید . این نور ، نور تجلّی حق تعالی بود که موسی آن را به صورت آتش دید . به زنش گفت : شما اینجا باشید و من می روم آتش بیاورم . این را گفت و متوجه طرف آتش گشت . همین که به محل آتش رسید . کلام حضرت حق تعالی را شنید . ( آیه 30 ، سوره قصص )

هر که آمد به جهان نقشِ خرابی دارد / در خرابات بگویید که هشیار کجاست


هر که به این دنیا آمد . نقش خرابی می پذیرد یعنی علائم فنا همراه اش است زیرا خالی از تغییر نیست . در خرابات بپرسید که هشیار کیست ؟ یعنی در عالم فانی کیست که پیمانۀ اجل را نوش نکرده و با سکرات موت مست نگشته و از این دنیا نرفته است . حاصل کلام اینکه ، هر که به دنیا می آید علائم فنا همراه اش است و باقی نمی ماند و اندکی بعد می رود همانطور که ورود به میخانه مستلزم نوشیدن باده و مست گشتن است . [ نقش خرابی = علائم فنا ، زیرا هر که به این جهان می آید متغیر است و انواع اشکال را پیدا می کند . پس هر چیزی که متغیر باشد حادث و فانی است . خرابات = میخانه را گویند ولی در اینجا منظور عالم فانی است . ]

آن کس است اهلِ بشارت که اشارت داند / نکته ها هست بسی محرمِ اسرار کجاست


آن کس لایق مژده و شایسته بشارت است که اهل اشاره باشد یعنی آن کس لایق مژده وصال جانان است که به رموز عشق وارد باشد . چون عالم عشق نکات بسیار دقیق دارد . محرم اسرار کجا است ؟ یعنی عالم عشق ، اسرار زیاد و نکات فراوان دارد . کو محرمِ اسرار که با او مکالمه کنیم . [ محرم اسرار = کسی که شایستگی نگهداری اسرار کسی را داشته باشد ]

هر سرِ موی مرا با تو هزاران کار است / ما کجائیم و ملامتگرِ بیکار کجاست


خطاب به جانان می گوید : نوک هر موی من با تو هزاران کار دارد . یعنی هر مویِ سرِ من هزار تعلق به تو دارد . با این وصف ما کجاییم و ملامتگر بیکار کجاست . حاصل کلام اینکه ما به تو هزار گونه علاقه و پیوند داریم . اما سرزنش کننده ، ذره ای علاقه به تو ندارد یعنی آن ملامتگر بیکار هیچ گونه علاقه و دلبستگی به تو ندارد . [ سرِ موی = نوک موی . ملامت گر = سرزنش کننده . ]

باز پرسید ز گیسویِ شکن در شکنش / کاین دلِ غمزده سرگشته گرفتارِ کجاست


از گیسوی چین و شکن دارش بپرسید که دل غگین من کجا سرگردان و گرفتار است . یعنی دل من اسیر گیسوی معشوق است و معلوم نیست کجا در انبوه پیج و خم آن حیران و گرفتار مانده است .

عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کُو / دل ز ما گوشه گرفت ابرویِ دلدار کجاست


عقل مان دیوانه شد . کو سلسله زلفِ مشکین جانان که با آن زنجیرش کنیم مبادا که فسادی تولید کند . دل مان هم از ما کناره گرفته یعنی از ما جدا شده است . ابروی جانان کجا است . شاید آن جا باشد . [ ز ما گوشه گرفت = از ما اعراض کرده و گوشه ای انتخاب کرده است . ابروی دلدار کجاست = کجاست آن گوشه ابروی دلدار تا ببینیم آیا دل آنجا است ]

ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی / عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست


تمام اسباب و وسائل مجلس عیش حاضر و آماده است . اما زندگی بدون یار مهیا نمی شود . پس کجاست یار که عشق با او مکمل شود . یا بدون یار ، زندگی برای مان گوارا نیست . کجاست یار که عیش با او مهیا و گوارا باشد . [ مهیا = حاضر شده ]

حافظ از بادِ خزان در چمنِ دهر مرنج / فکرِ معقول بفرما گُلِ بی خار کجاست


ای حافظ ، در چمن دنیا از جدایی و فراق آزرده مباش . فکر معقول این است که گل بی خار کجاست . یعنی واقعیتهای جهان را بپذیر . زیرا که گل بی خار و گنج بدون افعی و شادی بدون غم در دنیا وجود ندارد . [ مراد از باد خزان ، فراق و هجران است و مراد از چمن دهر ، دنیاست ]

دکلمه غزل شماره 19 دیوان حافظ شیرازی

دکلمه غزل شماره 19 دیوان حافظ شیرازی

زنگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی

به اتفاق تذکره نویسان لقب اصلی او شمس الدین است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست برمی آید :

به سوی جنت اعلی روان شد / فرید عهد ، شمس الدین محمد

نویسنده مقدمۀ دیوان حافظ او را «شمس الملة و الدین» یاد کرده و یکی از دیوانهای چاپی حافظ «شمس الدین والدنیا» نوشته ، بدیهی است که لقب او همان شمس الدین بوده و «ملت» و «دنیا» زائد است .

پس از وفات او اهلِ ذوق و عرفان وی را با القاب ذیل خوانده و ستوده اند .

بلبل شیراز ، لسان الغیب ، خواجۀ عرفان ، خواجه شیراز ، ترجمان الحقیقت ، کاشف الحقایق ، ترجمان الاسرار ، مجذوب سالک ، ترجمان السان و غیره . نام وی به اتفاق همه صاحبان تذکره ، محمد است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست ، تایید می شود .

یگانه سعدی ثانی ، محمدِ حافظ / از این سراچه فانی به دارِ راحت رفت

تخلص خواجه ، حافظ است . و …

متن کامل زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی

ا

متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح سودی بر حافظ – جلد اول – ترجمۀ عصمت ستارزاده – انتشارات نگاه

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟