شرح و تفسیر وصیت کردن رسول الله علی را کرم الله وجهه

شرح و تفسیر وصیت کردن رسول الله علی را کرم الله وجهه در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر وصیت کردن رسول الله علی را کرم الله وجهه

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر اول ابیات 2959 تا 2980

نام حکایت : خلیفه که در کرم در زمان خود از حاتم طایی گذشته بود و نظیر نداشت

بخش : 31 از 32

مثنوی معنوی مولوی
داستان و حکایت

در روزگاران پیشین ، خلیفه ای بود بسیار بخشنده و دادگر ، بدین معنی که نه تنها بر قبیله و عشیره خود بخشش و جوانمردی می کرد . بلکه همه اقوام و قبائل را مشمول دلجویی و دادِ خود می ساخت . شبی بنابر خوی و عادت زنان که به سبب گرفتاری خود به کارهای خانه و تیمارِ طفلان و اشتغال مردان به مشاغل دیگر . تنها شب هنگام ، فرصتی بدست می آرند که از شویِ خود شکایتی کنند . زنی اعرابی از تنگیِ معاش و تهیدستی و بینوایی گِله آغازید و فقر و نداری شویِ خود را با بازتابی تند و جان گزا بازگو کرد . و از سرِ ملامت و نکوهش ، بدو گفت : از صفات ویژه عربان ، جنگ و غارت است . ولی تو ، ای شویِ بی برگ ونوا ، چنان در چنبر فقر و فاقه اسیری که رعایت این رسم و سنت دیرین عرب نیز نتوانی کردن . در نتیجه ، مال و مُکنتی نداری تا هرگاه مهمانی نزد ما آید از او پذیرایی کنیم . و حال آنکه از سنت کهن اعرابیان است که مهمان را بس عزیز و گرامی دارند . وانگهی اگر مهمانی هم برای ما رسد . ناگزیریم که شبانه بر رخت و جامه او نیز دست یغما و …

متن کامل حکایت خلیفه کریم تر از حاتم طایی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .

متن کامل ابیات 2959 الی 2980

2959) گفت پیغمبر علی را کِای علی / شیر حقی ، پهلوانی ، پُر دلی

2960) لیک ، بر شیری مکن هم اعتماد / اندر آ در سایۀ نخلِ امید

2961) اندر آ در سایۀ آن عاقلی / کِش نداند بُرد از ره ، نافلی

2962) ظِلِ او اندر زمین ، چون کوهِ قاف / روحِ او ، سیمرغ بس عالی طواف

2963) گر بگویم تا قیامت نعتِ او / هیچ آن را مَقطَع و غایت مجو

2964) در بشر ، روپوش کرده ست آفتاب / فهم کن والله اَعلَم بالصواب

2965) یا علی از جملۀ طاعاتِ راه / برگزین تو سایۀ بندۀ اله

2966) هر کسی در طاعتی بگریختند / خویشتن را مَخلَصی انگیختند

2967) تو برو در سایۀ عاقل گریز / تا رهی ز آن دشمن پنهان ستیز

2968) از همۀ طاعات ، اینَت بهتر است / سَبق یابی بر هر آن سابق که هست

2969) چون گرفتت پیر ، هین تسلیم شو /  همچو موسی زیرِ حُکمِ خِضر رُو

2970) صبر کن بر کارِ خضری بی نفاق / تا نگوید خِضر ، رَو هذا فِراق

2971) گرچه کشتی بشکند ، تو دَم مزن / گرچه طفلی را کُشد ، تو مو مَکن

2972) دستِ او را حق ، چو دستِ خویش خواند / تا یَدُالله فوقِ ایدِیهَم براند

2973) دستِ حق می رانَدَش زنده ش کند / زنده چه بوَد ؟ جانِ پاینده ش کند

2974) هر که تنها نادراََ این ره بُرید / هم به یاریِ دلِ پیران رسید

2975) دستِ پیر از غایبان ، کوتاه نیست / دستِ او ، جز قَبضۀ الله نیست

2976) غایبان را چون چنین خِلعت دهند / حاضران از غایبان لاشک بِهند

2977) غایبان را چون نَواله می دهند / پیشِ حاضر تا چه نعمت ها نهند

2978) کو کسی کو پیششان بندد کمر / تا کسی کو هست بیرون سویِ در

2979) چون گُزیدی پیر ، نازک دل مباش / سست و ریزیده چو آب و گِل مباش

2980) گر به هر زخمی تو پُر کینه شوی / پس کجا بی صیقل ، آیینه شوی ؟

 

شرح و تفسیر وصیت کردن رسول الله علی را کرم الله وجهه

گفت پیغمبر علی را کِای علی / شیر حقی ، پهلوانی ، پُر دلی


پیامبر (ص) به علی (ع) گفت : ای علی تو شیرِ خقی و پهلوانِ یل و شجاعی هستی . [ این بخش جلیل نیز در لزوم داشتن مرشد و هادی است ]

لیک ، بر شیری مکن هم اعتماد / اندر آ در سایۀ نخلِ امید


ولی تو حتی بر شیر بودن خود نیز اعتماد مکن . بلکه در زیرِ سایۀ نخلِ امید باش . ( شیری = شیر بودن ) [ منظور از نخل امید ، امید حضرت کردگار است . اشاره است به حدیث « ای علی چون می بینی که مردم با انواع نیکوکاریها به آفریننده خود تقرب می جویند . تو با خردهای گونه گون به او تقرب جو که بر همه آنان پیشی خواهی جُست در درجه ها و مراتب قرب میان مردم و در نزد خدا در آخرت » ( احادیث مثنوی ، ص 31 ) در این بیت اعتماد باید «اعتمید» خوانده شود تا قافیه درست درآید . ]

اندر آ در سایۀ آن عاقلی / کِش نداند بُرد از ره ، ناقلی


در زیر سایه آن خردمندی درآ که هیچگونه نقل و روایت بی اساسی نتواند او را از راه به بیراهه کشاند . [ اگر فردی به عقلِ کُلّی برسد . هیچ قیل و قال و مناقشه و جدال لفظی و استدلالی نمی تواند سنگ راه او شود . ( ناقلی = جابجا کننده ، مجازاََ هر چیزی که سبب انحراف از حق شود ) ]

ظِلِ او اندر زمین ، چون کوهِ قاف / روحِ او ، سیمرغ بس عالی طواف


سایۀ چنین عاقلِ کاملی در روی زمین ، مانند کوه قاف است که در همه جا گسترده شده و در عین حال کسی نمی تواند به اصلِ آن ، واصل شود . و روح او همچون سیمرغ بلند پروازی است که بر بلندای حقایق عالی و اسرار سامی پرواز می کند . ( شرح گلشن راز ، ص 130 )

گر بگویم تا قیامت نعتِ او / هیچ آن را مَقطَع و غایت مجو


اگر تا روز قیامت در باره اوصاف آن عاقلِ کامل سخن بگویم . اوصاف او را پایان و انتهایی نیست . ( نَعت = وصف کردن )

در بشر ، روپوش کرده ست آفتاب / فهم کن والله اَعلَم بالصواب


خداوند آفتاب حقیقت است و به وسیله روپوش و حجاب انسان کامل خود را نشان می دهد . زیرا با اسماء و صفاتش در او تجلی کرده است . این نکته توحیدی را دریاب و گمان مدار که این نکته به معنی حلول و اتحاد است . خداوند به صواب و راست داناتر از هر کس است .

یا علی از جملۀ طاعاتِ راه / برگزین تو سایۀ بندۀ اله


ای علی ، تو از همه این طاعات و عبادات ، سایۀ آن بندۀ کاملِ الهی را اختیار کن . زیرا وصولِ به این بنده از جمیع طاعاتی که همراه با راهبر کامل است برتر و بهتر است .

هر کسی در طاعتی بگریختند / خویشتن را مَخلَصی انگیختند


هر کسی به طاعتی پناه برده است و برای رهایی از قهر و عذاب حق ، پناهگاه و محلِ نجاتی فراهم آورده است . ( مَخلَص = راه خلاصی )

تو برو در سایۀ عاقل گریز / تا رهی ز آن دشمن پنهان ستیز


تو باید بروی در سایۀ حمایت عاقل کامل قرار گیری تا از گزند دشمنی که نهانی ستیز و عناد می ورزد نجات یابی . یعنی از خطر وساوس نَفس خلاص شوی .

از همۀ طاعات ، اینَت بهتر است / سَبق یابی بر هر آن سابق که هست


اینکه پیرو عاقل کامل شوی و او را راهبرت سازی . از هر طاعتی بالاتر و بهتر است . با این کار بر همه پیشی گیرندگان پیشی خواهی گرفت . [ این ابیات اشارت به این است که در تحتِ تصرف ولی و مرشد کامل قرار گرفتن از هر طاعتی که بدون تابعیت از امام و راهبر انجام شود فاضل تر است . چنانکه در روایاتی آمده است « شرطِ قبولی هر طاعت و عملی ، قبولِ ولایت است » ( امالی شیخ مفید ، ص 15 ) ]

چون گرفتت پیر ، هین تسلیم شو /  همچو موسی زیرِ حُکمِ خِضر رُو


وقتی که پیر کامل به عنوان ارشاد تو را پذیرفت . تسلیم او شو و مانند تابعیت موسی از خضر (ع) نسبت به او منقاد و مطیع باش . ( توضیح در مورد داستان خضر در شرح بیت 224 همین دفتر  آمده است )

صبر کن بر کارِ خضری بی نفاق / تا نگوید خِضر ، رَو هذا فِراق


در برابر همۀ دستورات و ارشادات آن عاقل کامل که خضر زمان و ولی دوران است . صبرکن تا مباد که او به تو بگوید : برو که اینک جدایی است بین من و تو . [ اشاره است به داستان خضر (ع) و موسی (ع) که شرح آن در سوره کهف آیات 64 تا 84 آمده است . وقتی که موسی (ع) به طریق استفهام ، بر کار خضر اعتراض آورد . او به موسی گفت : « اینک جدایی است بین من و تو » ]

گرچه کشتی بشکند ، تو دَم مزن / گرچه طفلی را کُشد ، تو مو مَکن


اگر خضر کشتی را در هم شکست نباید سخنی و اعتراضی عنوان کنی و اگر کودکی را کشت نباید شیون و زاری سر دهی و از نارحتی ، موهای خود را بکنی .

دستِ او را حق ، چو دستِ خویش خواند / تا یَدُالله فوقِ ایدِیهَم براند


خداوند دستِ آن ولی را دستِ خود خواند تا آنجا که فرمود : « دست خدا بالاتر از دستِ بندگان است » ( اشاره است به قسمتی از آیه 10 سوره فتخ )

دستِ حق می رانَدَش زنده ش کند / زنده چه بوَد ؟ جانِ پاینده ش کند


دست حق تعالی است که آن کودک را می کشد و زنده می گرداند . زنده کردن چیست ؟ یعنی آن کاری آسان است . بلکه او را به مرتبۀ جانِ ابدی و نامیرا می رساند .

هر که تنها نادراََ این ره بُرید / هم به یاریِ دلِ پیران رسید


کم اند افرادی که این راه حق را تنها و بدون راهبر طی کنند و به مقصود برسند . ولی به لحاظ معنوی باز از برکت وجود مرشدان عالی مقام و پیران واصل است که این فرد به تنهایی طی طریق کرده است . زیرا او با واسطه هایی که به آن ولی مربوط می شوند . سلوک کرده است .

دستِ پیر از غایبان ، کوتاه نیست / دستِ او ، جز قَبضۀ الله نیست


دستِ ارشاد پیر نه تنها حاضران را یاری می کند بلکه غایبان را مشمول ارشاد خود می گرداند زیرا دستِ پیر چیزی جز دستِ خدا نیست . [ غایبان در اینجا کسانی هستند که بی اطاعت از مرشدِ حاضر از روحانیت اولیای پیشین کسب فیض می کنند ]

غایبان را چون چنین خِلعت دهند / حاضران از غایبان لاشک بِهند


وقتی که اولیاءالله از غایبان دستگیری می کنند . بی گمان ، شایستگی حاضران ( پیروان و تابعان ولی و مرشد ) از غایبان بیشتر و بهتر است . یعنی آنان که دستِ ارادت به یکی از اولیاءالله داده اند . اگر جهد کنند بیشتر می توانند سلوک کنند تا آنان که خود به تنهایی طی طریق می کنند .

غایبان را چون نَواله می دهند / پیشِ حاضر تا چه نعمت ها نهند


وقتی که غایبان اینگونه توسط اولیاءالله مورد بخشش و عطا واقع می شوند . ببین آنکه در محضر آنان حاضر است و سر سپرده به آنها . چه خوان و نعمتی دریافت می کند . ( نَواله = عطا و بخشش )

کو کسی کو پیششان بندد کمر / تا کسی کو هست بیرون سویِ در


تفاوت میان کسی که در حضور اولیاءالله قرار می گیرد و کمرِ خدمت و همّتِ آنان را می بندد . با آن کسی که از محضرِ ایشان غایب است و با واسطه ، سلوک می کند خیلی زیاد است . [ بین کسی که در حضور مرشد و پیر است با کسی که غایبانه ارادت می ورزد . فرق است . زیرا حاضران بیشتر کسب فیض می کنند . برخی از شعب صوفیه عقیده دارند که سلوک ، منوط به ارادت به پیر و راهبر نیست بلکه سالک می تواند بدون پیر هم سلوک کند . از شعب صوفیه ، اُوَیسیان بر ایت راه رفته اند . اُوَیسی کسی را گویند که به ظاهر پیری ندارد و از روحانیت حضرت رسول اکرم (ص) یا یکی از مشایخ مستفیذ می شود و کسب فیض می کند . ( شرح مثنوی شریف ، ج 3 ، ص 1229 ) ]

چون گُزیدی پیر ، نازک دل مباش / سست و ریزیده چو آب و گِل مباش


وقتی که مرشدی را اختیار کردی . شکننده و زودرنج مباش که با هر ناملایمی زود برنجی و طاقت ریاضت و کلام سنگین و درشت پیر را نداشته باشی . پس مانند آب و گل ، سست و بی طاقت مباش .

گر به هر زخمی تو پُر کینه شوی / پس کجا بی صیقل ، آیینه شوی ؟


اگر تو با هر زخمی ، کینه بر دل گیری و برآشوبی . پس چه سان می توانی آینۀ درخشان و صیقلی شده گردی ؟ یعنی نمی توانی . [ سالک راه حق باید بر سختی های ترک خواهش نفسانی صابر باشد و هرگونه رنجی را در راه رسیدن به کمالِ روحی و فضایل معنوی ، تحمل کند و دل به لذت های آنی و حیوانی نسپارد و هر لذتی را قربانی راهِ حقیقت کند زیرا این لذایذ ، پایدار نیستند بلکه لذت حق ، پایدار و جاودان است . حقیقت ، گردنه هایی پر پیچ و خم دارد که نیلِ بدان بر هر کسی آسان نیست بلکه تنها کسانی می توانند به مقصد برسند که رنجِ راه را بر خود هموار کرده و آماده ریاضت و ترک شهوات باشند . بخش بعدی که داستان کبودی زدن قزوینی می باشد گویای همین مطلب است ]

بخش خالی. برای افزودن محتوا صفحه را ویرایش کنید.

دکلمه وصیت کردن رسول الله علی را کرم الله وجهه

دکلمه وصیت کردن رسول الله علی را کرم الله وجهه

زنگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر اول – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟