بیان قولِ رسول اکرم (ص) لا رَهبانِیَّةَ فِی الاِسلام

بیان قولِ رسول اکرم (ص) لا رَهبانِیَّةَ فِی الاِسلام | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

بیان قولِ رسول اکرم (ص) لا رَهبانِیَّةَ فِی الاِسلام | شرح و تفسیر

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر پنجم ابیات 574 تا 585

نام حکایت : حکایت آن اعرابی که سگِ او گرسنه و انبانِ او پُر نان بود

بخش : 6 از 15 ( بیان قولِ رسول اکرم (ص) لا رَهبانِیَّةَ فِی الاِسلام )

مثنوی معنوی مولوی

خلاصه حکایت آن اعرابی که سگِ او گرسنه و انبانِ او پُر نان بود

سگی در حالِ جان کندن بود . صاحبش که یکی از صحرانشینان عرب بود در کنارش نشسته بود و اشکی سوزان می ریخت . عابری از آنجا می گذشت حالِ زارِ او را دید و از او پرسید : چرا می گریی ؟ از غمِ چه کسی داغ دار شده ای ؟ صاحبِ سگ گفت : از همۀ مالِ دنیا سگی وفادار داشتم که اینک در حالِ مُردن است . هم نگهبانم بود و هم برایم شکار می کرد . عابر پرسید : به چه سبب می میرد ؟ آیا زخم و آسیبی به او رسیده است ؟ صاحبِ سگ …

متن کامل ” حکایت آن اعرابی که سگِ او گرسنه و انبانِ او پُر نان بود را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

متن کامل ابیات بیان قولِ رسول اکرم (ص) لا رَهبانِیَّةَ فِی الاِسلام

ابیات 574 الی 585

574) بر مَکن پَر را و دل بر کن از او / ز آنکه شرطِ این جِهاد ، آمد عدو

575) چون عدو نَبوَد ، جهاد آمد مُحال / شهوتت نَبوَد ، نباشد اِمتثال

576) صبر ، نَبوَد چون نباشد میلِ تو / خصم چون نَبوَد ، چه حاجت خَیلِ تو

577) هین مکن خود را خَصِیّ ، رَهبان مشو / ز آنکه عفّت هست شهوت را گرو

578) بی هوا ، نهی از هوا ممکن نبود / غازیی بر مُردگان نتوان نمود

579) اَنفِقُوا گفته ست پس کسبی بکن / ز آنکه نَبوَد خرج ، بی دَخلِ کهن

580) گر چه آورد اَنفِقُوا را مطلق او / تو بخوان که اِکسِبُوا ثُمَّ انفِقُوا

581) همچنان چون شاه فرمود : اِصبِرُوا / رغبتی باید کز آن تابی تو رُو

582) پس کُلُوا از بهرِ دامِ شهوت است / بعد از آن لاتُسرِفُوا آن عفّت است

583) چونکه محمولِِّ بِهِ نَبوَد لَدَیه / نیست ممکن بودِ محمولِِّ عَلَیه

584) چونکه رنجِ صبر نَبوَد مر تو را / شرط نَبوَد ، پس فرو ناید جزا

585) حَبَّذا آن شرط و شادا آن جزا / آن جزایِ دلنوازِ جانفزا

شرح و تفسیر بیان قولِ رسول اکرم (ص) لا رَهبانِیَّةَ فِی الاِسلام

بر مَکن پَر را و دل بر کن از او / ز آنکه شرطِ این جِهاد ، آمد عدو


ای طاوس ، پَر و بالِ خود را مکن بلکه دل از پَر و بالِ زیبای خود بکن . زیرا شرطِ جهادِ با نَفس ، وجودِ دشمن است . [ همانطور که هیچ پیکارِ بیرونی بدونِ دشمن معنی ندارد . جهادِ درونی نیز بدون وجودِ دشمنِ نَفس بی مورد است . چنان که صوفیان در معنی فقر گفته اند : فقر فقدانِ غنا نیست بلکه فقدانِ میل و رغبت به هر گونه غناست . مرحوم فروزانفر حدیثِ عنوان این بخش را از نهایة ابنِ اثیر ، ج 1 ، ص 59 و ج 2 ، ص 113 نقل کرده است ( احادیث مثنوی ، ص 189 ) ]

رَهبانیّت = همان رُهبانیّت است و رُهبانیّت جمع مکثّر راهب ( = ترسا ، تارک دنیا ) است و طبق آیه 27 سورۀ حدید ، رُهبانیّت در اصل در شریعتِ عیسی (ع) نبوده است . لیکن پیروانِ او آن را بر ساخته اند . در اصطلاحِ عرفا به معنی انقطاع از خلایق و گوشه نشینی به قصدِ ریاضت و عبادت است . در مکتب عرفانی و اخلاقی مولانا نیز رهبانیّت و چلّه نشینی به صورتی که انقطاعِ کامل از خلق باشد و کار و بار را تعطیل کند وجود ندارد . سلطان ولد گوید : « چلّه راهِ انبیاء نبوده است . بدعت است . آری عُزلت ، نیک است چون یاران ، بَد باشند امّا از یارانِ نیک عُزلت ، جهل است ( معارف ، ص 296 ) . مولانا در بیت 25 دفتر دوم گوید :

خلوت از اغیار باید نه ز یار / پوستین بهرِ دی آمد نه بهار

چون عدو نَبوَد ، جهاد آمد مُحال / شهوتت نَبوَد ، نباشد اِمتثال


پس اگر دشمن نباشد . پیکار نیز محال است . و اگر شهوت نداشته باشی اطاعت از اوامرِ الهی نیز تحقق نمی یابد . [ اِمتثال = فرمانبرداری ، اطاعت ]

صبر ، نَبوَد چون نباشد میلِ تو / خصم چون نَبوَد ، چه حاجت خَیلِ تو


اگر نسبت به چیزی میل نداشته باشی . صبر نیز ضرورتی ندارد . و اگر دشمن نداشته باشی چه نیازی به لشکریان داری ؟ مسلماََ نیازی نداری . [ خَیِل = رمۀ اسب ، مجازاََ به اسب سواران نیز اطلاق شود ، در اینجا به معنی سپاه و لشکر است . ]

هین مکن خود را خَصِیّ ، رَهبان مشو / ز آنکه عفّت هست شهوت را گرو


بهوش باش ، مبادا خود را اَخته کنی . مبادا تارکِ دنیا شوی . زیرا پاکدامنی در گروِ شهوت است . یعنی اگر شهوت نباشد دیگر تقوی و پرهیزگاری معنی ندارد . [ خَصِیّ = اخته شده / رهبان = راهب ، تارک دنیا ]

بی هوا ، نهی از هوا ممکن نبود / غازیی بر مُردگان نتوان نمود


اگر هواهای نفسانی نبود . پرهیز دادن از هوای نَفس امکان نداشت . چنانکه مثلاََ با اموات نمی شود جنگید . [ غازیی = جنگجویی ]

اَنفِقُوا گفته ست پس کسبی بکن / ز آنکه نَبوَد خرج ، بی دَخلِ کهن


خداوند در قرآن کریم بارها و از جمله در سورۀ بقره ، آیه 195 ، سورۀ حدید ، آیه 7 و سورۀ تغابن ، آیه 16 فرمود است : انفاق کنید . پس در پیِ کسب و کاری برو . زیرا بدون درآمدی کافی نمی توان خرج کرد . [ اَنفِقُوا = انفاق کنید / دخلِ کهن = لفظاََ به معنی درآمد کهنه است . اما در اینجا مراد درآمدی کافی و یا فراوان است . ]

گر چه آورد اَنفِقُوا را مطلق او / تو بخوان که اِکسِبُوا ثُمَّ انفِقُوا


گر چه خداوند مطلقاََ فرموده است : انفاق کنید . و آن را مشروط به کسب و کار نکرده است . اما تو آن را اینگونه بخوان : کسب کنید و سپس انفاق کنید . [ اِکسِبُوا = کسب کنید / ثُمَّ = سپس ]

همچنان چون شاه فرمود : اِصبِرُوا / رغبتی باید کز آن تابی تو رُو


همچنین چون حضرتِ شاهِ وجود فرمود : صبر کنید . باید ابتدا گرایش ها و تمایلاتی نفسانی در تو وجود داشته باشد و آنگاه تو از آن رُخ برتابی . ( اِصبِرُوا = صبر کنید ) [ یعنی اگر شهوتی در کار بود و تو از آن گذشتی یکی از جلوه های صبر را نشان داده ای و اِلّا اگر شهوتی در تو وجود نداشته باشد . صبر هم مفهومی ندارد . صبر و مشتقّاتِ آن در آیاتِ قرآنی بسیار آمده است . از جمله در آیه 200 سورۀ آل عمران آمده است « ای کسانی که ایمان آورده اید . صبر پیشۀ خود کنید و یکدیگر را نیز به صبر و پایداری بخوانید و از خدا بترسید باشد که رستگار شوید » ]

پس کُلُوا از بهرِ دامِ شهوت است / بعد از آن لاتُسرِفُوا آن عفّت است


اینکه خداوند فرموده است «بخورید» برای پدید آمدنِ قوای شهوانی در آدمی است و سپس جون فرماید «اسراف مکنید» برای آن است که آدمی ملکۀ عفّت و پاکدامنی را در خود پدید آورد . ( لا تُسرِفُوا = اسراف مکنید ) [ خوردن طعام آتشِ شهوات را در آدمی شعله ور می سازد و خودداری و صیانتِ نَفس و پرهیز از اسراف و تبذیر ، اندک اندک او را عفیف و پرهیزگار می کند . در آیه 31 سورۀ اعراف آمده است « ای آدمیزادگان به هنگامِ «نماز» در هر عبادتگاهی جامه های خود را بپوشید . و بخورید و بیاشامید ولی اسراف مکنید که خداوند اسراف کاران را دوست نمی دارد » مفسران قرآن کریم مراد از «زینت» را در این آیه لباس و جامه می دانند . طبرسی این قول را از امام باقر (ع) نقل کرده است ( مجمع البیان ، ج 3 ، ص 412 ) . توضیح اینکه اعرابِ جاهلی به هنگامِ طوافِ کعبه ، لباس های خود را از تن بیرون می آوردند و می گفتند : ما با لباس هایی که ارتکابِ گناه کرده ایم طواف نمی کنیم ( کشاف ، ج 2 ، ص 100 ) . خداوند در این آیه خوردن و نوشیدن و سایر تمتّعات را مقیّد به عدم اسراف کرده است و قهراََ کسی می تواند به این قید عمل کند که گرایش به تقوی و پروا داشته باشد . ]

چونکه محمولِِّ بِهِ نَبوَد لَدَیه / نیست ممکن بودِ محمولِِّ عَلَیه


اگر نزدِ آن بنده ، محمول وجود نداشته باشد . قهراََ موضوع نیز وجود نخواهد داشت . ( لَدَیه = نزدِ او ) [ توضیح موضوع و محمول در شرح بیت 566 دفتر پنجم آمده است . ]

چونکه رنجِ صبر نَبوَد مر تو را / شرط نَبوَد ، پس فرو ناید جزا


هر گاه رنجِ صبر را برنتابی . در اینصورت چون شرط وجود ندارد . جزا نیز در کار نخواهد بود . [ هر جملۀ شرطی از دو بخش تشکیل شده است : یکی شرط و و دیگری جزا یا جوابِ شرط که جملۀ اوّل را کامل می کند . مثلاََ در جملۀ « اگر تلاش کنی ، موفق خواهی شد » جملۀ اوّل شرط است و جملۀ دوم جواب و یا جزای شرط . پس اگر شرطِ خدا را که صبر بر شهوات است بجا نیاوری . پاداشی نیز برای تو نخواهد بود . ]

حَبَّذا آن شرط و شادا آن جزا / آن جزایِ دلنوازِ جانفزا


خوشا به آن شرط و خوشا به پاداش الهی . همان پاداشِ خوشایند و روح افزا . [ حَبَّذا = خوشا ، زهی / شادا = چه خوش است ، خوشا ]

شرح و تفسیر بخش قبل                     شرح و تفسیر بخش بعد

دکلمه بیان قولِ رسول اکرم (ص) لا رَهبانِیَّةَ فِی الاِسلام

خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر پنجم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟