شرح و تفسیر کژ ماندن دهان آن مرد که نام محمد به تسخر خواند

شرح و تفسیر کژ ماندن دهان آن مرد که نام محمد به تسخر خواند در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر کژ ماندن دهان آن مرد که نام محمد به تسخر خواند

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر اول ابیات 812 تا 822

نام حکایت : پادشاه جهود دیگر که در هلاک دین عیسی سعی نمود

بخش : 4 از 7

مثنوی معنوی مولوی
داستان و حکایت

یکی دیگر از شاهان جهود در صدد برآمد تا مسیحیت و مسیحیان را بطور کامل نابود کند از اینرو آتشی عظیم فراهم ساخت و در کنار آن ، بتی برنهاد و فرمان داد تا همگان بر آن بت سجده آرند . هر کس که فرمان او را اطاعت می کرد از کام آتش می جست و الا در آتش می خست . ماموران شاه بیدادگر ، زنی عیسوی را همراه طفل خردسالش آوردند . زن از سجده بر آن بت سر باز زد و آنها برای آنکه مادر را به این امر تسلیم سازند طفل را به کام آتش فرستادند . نزدیک بود که آن مادر برای نجات جگرگوشه اش …

متن کامل حکایت پادشاه جهود دیگر که در هلاک دین عیسی سعی نمود را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

متن کامل ابیات 812 الی 822

812) آن دهان کژ کرد و از تسخر بخواند / نام احمد را ، دهانش کژ بماند

813) باز آمد کای محمد عفو کن / ای تو را الطاف علم من لدن

814) من تو را افسوس میکردم ز جهل / من بدم افسوس را منسوب و اهل

815) چون خدا خواهد که پرده کس درد / میلش اندر طعنه پاکان برد

816) چون خدا خواهد که پوشد عیب کس / کم زند در عیب معیوبان ، نفس

817) چون خدا خواهد که مان یاری کند / میل ما را جانب زاری کند

818) ای خنک چشمی که آن ، گریان اوست / ای همایون دل که آن ، بریان اوست

819) آخر هر گریه ، آخر خنده یی است / مرد آخر بین ، مبارک بنده یی است

820) هر کجا آب روان ، سبزه بود / هر کجا اشکی دوان ، رحمت شود

821) باش چون دولاب ، نالان ، چشم تر / تا ز صحن جانت بر روید خضر

822) اشک ، خواهی ، رحم کن بر اشک بار / رحم ، خواهی ، بر ضعیفان رحم آر

شرح و تفسیر کژ ماندن دهان آن مرد که نام محمد به تسخر خواند

آن دهان کژ کرد و از تسخر بخواند / نام احمد را ، دهانش کژ بماند


آن کسی که برای مسخره کردن نام محمد (ص) دهانش را کج کرد و آن نام شریف را به تمسخر خواند ، دهانش به همان حالت کج ماند .

باز آمد کای محمد عفو کن / ای تو را الطاف علم من لدن


او نزد محمد (ص) آمد وگفت مرا ببخش . ای صاحب موهبت علم لدنی . [ علم لدنی ، علمی است که از طریق کشف و الهام حاصل آید و آنرا علم اعلی گویند . این علم مختص اهل قرب است و تنها با تعلیم و تفهیم ربانی به دست می آید نه با دلائل عقلی و نقلی . در آیه 65 سوره کهف آمده ” و او (خضر ) را از نزد خود علم بیاموختیم ” ]

من تو را افسوس می کردم ز جهل / من بدم افسوس را منسوب و اهل


این من بودم که ترا از روی نادانی مسخره (افسوس) می کردم در حالیکه این منم که در خور تمسخر بوده و هستم . [ مولا نا در ابیات بعدی از حکایت مذکور چنین نتیجه گیری می کند . ]

چون خدا خواهد که پرده کس درد / میلش اندر طعنه پاکان برد


هر گاه خداوند بخواهد پرده آبروی کسی را پاره کند . یعنی هر گاه آدمی تبهکار مستحق رسوایی گردد . خداوند در او میل و علاقه ای ایجاد می کند که به خرده گیری و عیبجوئی افراد وارسته و پاک دست زند . [ خداوند به اقتضای اسم ستار (پوشاننده معایب خلق) و حلیم (بردبار) از زشتی افراد در می گذرد و آن را بر ملا نمی کند . تا باشد که فرد خاطی به خود آید و راه ناصواب را ترک گوید و در عین حال آبرویش نیز در نزد مردم محفوظ ماند . اما چون زشتی را از حد درگذراند . خداوند پرده بدرد و رسوایش کند . یکی از طرق بی آبرو کردن گستاخان این است که آنان را به طعن پاکان انگیزد . ]

چون خدا خواهد که پوشد عیب کس / کم زند در عیب معیوبان ، نفس


هر گاه خداوند بخواهد که عیب کسی را پوشاند کاری می کند که شخص هرگز از عیب عیبناکان سخن نگوید و حرفی در طعنه آنان بر زبان نراند . [ زیرا بر اساس اصل “جواب عمل” هر که به عیب جویی و پرده دری دیگران علاقمند باشد . خود او نیز آماج عیب جویی و پرده دری دیگران قرار گیرد . پس در حق دیگران ستار باش تا خدا در حق تو ستاری کند . ]

چون خدا خواهد که مان یاری کند / میل ما را جانب زاری کند


هر گاه خداوند بخواهد که به ما یاری رساند میل و علاقه ما را به سوی تضرع و زاری کشاند . [ تضرع و زاری حاکی از وقوف شخص بر کاستی ها و نواقص خود است و قهرا وقتی که آدمی به معایب خود آگاه باشد می کوشد خود را از آن صفات دور کند و به این ترتیب مجال نمی یابد که در پوست خلق افتد بلکه قوای خود را در جهت تکمیل نفس خود صرف می کند . ]

ای خنک چشمی که آن ، گریان اوست / ای همایون دل که آن ، بریان اوست


خوشا به سعادت آن چشمی که از شوق لقای حضرت حق بگرید و خجسته باد آن دلی که از سوز و عشق حق تفتیده و بریان باشد .

آخر هر گریه ، آخر خنده یی است / مرد آخربین ، مبارک بنده یی است


سرانجام هر گریه ای خنده است و هر کس عاقبت بین باشد بنده مبارک و فرخنده ای است . [ مصراع اول معنی وسیعی دارد یکی آنکه تضرع بر نقص و کاستی خود موجب می شود که شخص در صدد برآید که نقایص خود را رفع کند و به کمال مطلوب رسد و این نتیجه مسلما خوشایند اوست . دیگر آنکه چون احوال روزگار ، ثابت نیست . چه بسا آنکه اینک در رنج و عسرت است از آن بدر آید و به شادی و نشاط رسد و برعکس ، آنکه اینک ایامش به کام است . چه بسا به خاک سیاه نشیند . از اینرو حضرت علی می فرماید : ” از احوال متغیر رو.زگار همین بس که دولتمندان به بدبختی دچار آیند و سیه روزان به دولت رسند ” . فرجام بینی نتیجه گذر از شهوات و حرص و جاه است . ]

هر کجا آب روان ، سبزه بود / هر کجا اشکی دوان ، رحمت شود


برای مثال هر کجا که آب روان باشد در آنجا سبزه می روید و هر جا که اشک ریزان باشد ثمره آن گریه ، حصول رحمت الهی است .

باش چون دولاب ، نالان ، چشم تر / تا ز صحن جانت بر روید خضر


مانند چرخ چاه گریان و نالان باش یعنی اشک بریز و ناله کن تا در فضای درون جانت سبزه های (خضر) ایمان و عرفان بروید . [ دولاب به هنگام حرکت ، آوازی دارد که از چرخ برمی خیزد و پیرامون آن همیشه تر است . از اینرو مولانا آن را نالان و چشم تر گفته است . مراد از نالیدن و اشک ریختن ، انفعال عمیق روحی است . ]

اشک ، خواهی ، رحم کن بر اشک بار / رحم ، خواهی ، بر ضعیفان رحم آر


اگر می خواهی گریه کنی پس بر چشمان اشکبار یتیمان و مظلومان و مستمندان رحم آور زیرا رحم آوردن بر اینان مستلزم رقت قلب و انفعال روحی است و چون به دیگران رحم آوردی دیگران نیز به تو رحم کنند .

دکلمه کژ ماندن دهان آن مرد که نام محمد به تسخر خواند

دکلمه کژ ماندن دهان آن مرد که نام محمد به تسخر خواند

زنگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر اول – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟