شرح و تفسیر مکر دیگر انگیختن وزیر در اضلال قوم در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شرح و تفسیر مکر دیگر انگیختن وزیر در اضلال قوم
شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی
کتاب : مثنوی معنوی
قالب شعر : مثنوی
آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر اول ابیات 549 تا 564
نام حکایت : پادشاه جهود که نصرانیان را می کشت از بهر تعصب
بخش : 14 از 24
در میان جهودان ، پادشاهی جبار و بیدادگر بود که نسبت به عیسویان سخت کینه توز بود . این پادشاه موسی (ع) و عیسی (ع) را که در واقع شعله ای از یک چراغ و با هم متحد بودند را از روی تعصب ، مخالف یکدیگر می انگاشت و در صدد بو که دین و آئین عیسویان را براندازد . او وزیری کاردان و زیرک داشت که در امور مهم او را یاری می داد . وزیر می دانست که ایمان و عقیده مردم را نمی توان با خشم و زور از میان برداشت بلکه برعکس هر چه زور و خشونت سخت تر باشد عقیده و ایمان مردم استوارتر گردد و از اینرو نیرنگی ساخت و شاه را نیز موافق خود کرد . بر اساس این نیرنگ شاه را متقاعد نمود که چنین وانمود سازد که وزیر به آئین عیسویان گرایش یافته است ، پس باید دست و گوش و بینی او را برید و …
متن کامل حکایت آن پادشاه جهود که نصرانیان را می کشت از بهر تعصب را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
549) مکر دیگر آن وزیر از خود ببست / وعظ را بگذاشت و در خلوت نشست
550) در مریدان درفکند از شوق ، سوز / بود در خلوت ، چهل پنجاه روز
551) خلق ، دیوانه شدند از شوق او / از فراق حال و قال و ذوق او
552) لابه و زاری همی کردند و او / از ریاضت گشته در خلوت دو تو
553) گفته ایشان ، نیست ما را بی تو نور / بی عصا کش ، چون بود احوال کور ؟
554) از سر اکرام و از بهر خدا / بیش از این ما را مدار از خود جدا
555) ما چو طفلانیم ، ما را دایه تو / بر سر ما گستران آن سایه تو
556) گفت : جانم از محبان دور نیست / لیک بیرون آمدن ، دستور نیست
557) آن امیران در شفاعت آمدند / و آن مریدان در شناعت آمدند
558) کین چه بدبختی است ما را ای کریم ؟ / از دل و دین مانده ما بی تو یتیم
559) تو بهانه می کنی و ما ز درد / می زنیم از سوز دل ، دم های سرد
560) ما به گفتار خوشت ، خو کرده ایم / ما ز شیر حکمت تو خورده ایم
561) الله الله ، این جفا با ما مکن / خیر کن ، امروز را فردا مکن
562) می دهد دل ، مر تو را کین بی دلان / بی تو گردند آخر از بی حاصلان ؟
563) جمله در خشکی چو ماهی می طپند / آب را بگشا ، ز جو ، بردار بند
564) ای که چون تو در زمانه نیست کس / الله الله ، خلق را فریادرس
مکر دیگر آن وزیر از خود ببست / وعظ را بگذاشت و در خلوت نشست
آن وزیر پر تزویر مکر و نیرنگی دیگر بکار بست . بدین معنی که وعظ و اندرز به پیروان خود را ترک کرد و خلوت نشینی اختیار نمود .
– خلوت نشینی از برنامه های لازم سلوک است خلوت نشینی در نزد صوفیه عبارت است از عزلت و دوری از مردم به قصد عبادت و ریاضت تا بدین سبب حالت انقطاع و جمعیت خاطر و تمرکز فکر حاصل آید . یکی از عارفان گوید : ” خلوت صفت اهل صَفوَت بُوَد و عُزلَت از نشانه های وصلت بُوَد ” . سنت خلوت نشینی از سنن پسندیده انبیا و اولیاست چنانکه حضرت موسی (ع) چهل شبانه روز به میقات رفت و از خلق و خلایق دوری گزید و حضرت عیسی (ع) نیز ادب خلوت نشینی را رعایت می کرد و حضرت محمد (ص) نیز عادت داشت سالی یک ماه در غار حرا خلوت گزیند و به ذکر و حمد و تعبد پردازد و در آستانه بعثت نیز میل فراوانی به خلوت داشت . حضرت محمد (ص) می فرمایند ” هر کس چهل بامداد ، برای خدا خالص و بی شائبه باشد . چشمه ساران حکمت و فرزانگی از قلبش بجوشد و بر زبانش جاری گردد “. حکمت خلوت نشینی در چهل صباح آن است که در هر صباح حجابی از سالک برداشته شود و نشان صحت خلوت نشینی آن است که پس از اتمام این دوره جویبار حکمت از دل او برجوشد و بر زبانش جاری گردد . اما عمده آداب خلوت نشینی بدین قرار است : کم خوردن ، کم خفتن ، کم گفتن یا صمتِ کامل ، اجتناب از معاشرت ، مداومت بر ذکر ، نفی خواطر و دوام مراقبه . ( مصباح الهدایة ، ص 160 تا 163 ) . معمولا خلوت نشینی به مدت چهل شبانه روز است و در این مدت به ذکر و فکر و عبادت مشغول می شوند و ترک حیوانی می کنند . ( مقالات شمس ، ص 184 ) .
در مریدان درفکند از شوق ، سوز / بود در خلوت ، چهل پنجاه روز
آن وزیر مکار در میان مریدان خود شور و شوقی افکند بدین ترتیب که چهل یا پنجاه روز از مریدان خود فاصله گرفت و در گوشه ای تنها نشست و همین به خلوت رفتن ، آتش اشتیاق مریدان را تیزتر کرد .
خلق ، دیوانه شدند از شوق او / از فراق حال و قال و ذوق او
مریدان از فرط اشتیاق دیدار وزیر و از فراق حال و قال و ذوق وزیر دیوانه و بی تاب شدند .
– حال کیفیتی روحانی است که با عنایت الهی و بدون جهد و طلب بر دل پاک سالک درآید و با ظهور اوصاف نفسانی سریعا زوال یابد . ویژگی حال این است که دوام نیابد و مانند برقی بجهد و برود و چون دوام یابد و ملکه سالک گردد به مقام تبدیل می شود به جهتِ آنکه سالک در آن حال ، مقیم و ساکن شود . حال موهبتی است که از عالم علوی گاه به گاه بر دل سالک درآید و در آمد و شد باشد تا آنکه او را به کمند جذبه الهی درکشد و از جهان فرودین به جهان برین برد .
_ مقام حالی است از احوال سلوک که در تصرف سالک درآید و زوال نیابد . بنابراین ، « سالک در تصرّفِ حال است و مقام در تصرّفِ سالک » ( شرح گلشن راز ، ص 26 )
_ ذوق در اصطلاحِ اهلِ معرفت نوری عرفانی است که خداوند آن را با تجلّیِ خود بر دل دوستداران خود بتاباند و آنان به کمک آن نور حق و باطل را از هم تمییز دهند بی آنکه آن را از کتابی اخذ کرده باشند . خواجه عبدالله انصاری در کتاب منازل السائرین ، ص 192 می گوید . « ذوق ، از وجد پایدارتر و از برق ، آشکارتر است » .
لابه و زاری همی کردند و او / از ریاضت گشته در خلوت دو تو
مریدان گریه و زاری سر می دادند و آن وزیر از شدت ریاضت مکارانه خود کمرش خمیده شده بود .
گفته ایشان نیست ما را بی تو نور / بی عصا کش ، چون بود احوال کور ؟
مریدان به وزیر می گفتند بدون تو ما از نور معرفت محرومیم مثلا نابینائی که عصاکش و راهنما نداشته باشد چه حالی پیدا می کند .
از سر اکرام و از بهر خدا / بیش از این ما را مدار از خود جدا
بزرگواری کن و محض رضای خدا بیش از این ما را از خود جدا مکن .
ما چو طفلانیم ، ما را دایه تو / بر سر ما گستران آن سایه تو
ما همچو کودکانیم و تو برای ما همچون دایه ای ، پس سایه لطف خود را بر سر ما بگستران .
گفت : جانم از محبان دور نیست / لیک بیرون آمدن ، دستور نیست
وزیر مکار گفت : جان من از دوستداران و مریدانم جدا نیست ، گرچه جسما از آنان دورم اما روحا با آنان همراهم ولی اجازه ندارم که از خلوت خویش بیرون آیم .
آن امیران در شفاعت آمدند / و آن مریدان در شناعت آمدند
پیشوایان دوازده گانه مسیحی برای شفاعت نزد وزیر آمدند و آن مریدان نیز به نکوهش و بدگوئی خود پرداختند .
– نیکلیون می گوید : رفتار مریدان با وزیر رفتار عاشقانی است که از نامهربانی معشوق خود شکایت می کنند . معشوقی که بی سبب و ناگهان لطف خود را دریغ داشته است .
کین چه بدبختی است ما را ای کریم ؟ / از دل و دین مانده ما بی تو یتیم
مریدان به وزیر گفتند : ای بزرگوار این چه بدبختی و شقاوتی است که ما را فرا گرفته ؟ ما بدون تو از اینکه دل و دین را از دست داده ایم بی سرپرست مانده ایم .
تو بهانه می کنی و ما ز درد / می زنیم از سوز دل ، دم های سرد
تو برای آنکه از خلوتگاه خود بیرون نیایی دائما بهانه می آوری و ما از سوز دل و از درد و اندوه آه های سرد می کشیم .
ما به گفتار خوشت ، خو کرده ایم / ما ز شیر حکت تو خورده ایم
ما به سخنان لطیف و دلنشین تو عادت کرده ایم و از حکمت و معرفت تو شیر نوشید ه ایم ، از این رو نمی توانیم از تو جدا بمانیم .
الله الله ، این جفا با ما مکن / خیر کن ، امروز را فردا مکن
تو را به خدا چنین ستمی بر ما روا مدار و همین اکنون کار خیر به جا آر و کار امروز را به فردا میفکن .
می دهد دل ، مر تو را کین بی دلان / بی تو گردند آخر از بی حاصلان ؟
آیا دلت رضا می دهد که این مریدان عاشق در فراق تو بیهوده و بی حاصل بمانند و تعلیم و تربیتی نگیرند و به مقام کمال روحی نرسند ؟
جمله در خشکی چو ماهی می طپند / آب را بگشا ، ز جو بردار ، بند
مریدان بی قرارت همگی مانند ماهی در خشکی مضطرب و پر تاب هستند گویا که بی تو از ادامه زندگی قطع امید کرده اند پس اینک بند جدائی و فراق را بگسل و آب دیدارت را به روی ما باز کن .
ای که چون تو در زمانه نیست کس / الله الله ، خلق را فریادرس
ای کسی که مانند تو در این روزگار پیدا نمی شود ترا به خدا به فریاد این مردم عاشق برس .
دکلمه مکر دیگر انگیختن وزیر در اضلال قوم
سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …
متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …
متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
- شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر اول – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات