شرح و تفسیر غزل شماره 73 دیوان حافظ شیرازی

شرح و تفسیر غزل شماره 73 دیوان حافظ شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر غزل شماره 73 دیوان حافظ شیرازی

شاعر : شمس الدین محمد حافظ شیرازی

کتاب : دیوان اشعار

قالب شعر : غزل

آدرس شعر : شرح و تفسیر غزل شماره 73 دیوان حافظ شیرازی

دیوان حافظ شیرازی
متن کامل ابیات 1 الی 12

1) روشن از پرتوِ رویت نظری نیست که نیست / منتِ خاکِ درت بر بصری نیست که نیست

2) ناظرِ رویِ تو صاحب نظرانند آری / سِرّ گیسویِ تو در هیچ سَری نیست که نیست

3) اشکِ غمّازِ من ار سرخ برآمد چه عجب / خجل از کردۀ خود پرده دری نیست که نیست

4) تا به دامن ننشیند ز نسیمش گردی / سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیست

5) تا دَم از شام سَرِ زلفِ تو هر جا نزنند / با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست

6) من از این طالعِ شوریده برنجم ور نی / بهره مند از سرِ کویت دگری نیست که نیست

7) از حیایِ لبِ شیرینِ تو ای چشمۀ نوش / غرقِ آب و عرق اکنون شکری نیست که نیست

8) مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز / ورنه در مجلسِ رندان خبری نیست که نیست

9) شیر در بادیۀ عشقِ تو روباه شود / آه ازین راه که در وی خطری نیست که نیست

10) آبِ چشمم که بَرو منّتِ خاکِ درِ توست / زیرِ صد منّتِ او خاکِ دری نیست که نیست

11) از وجودم قدری نام و نشان هست که هست / ورنه از ضعف در آنجا اثری نیست که نیست

12) غیرِ این نکته که حافظ ز تو ناخشنود است / در سراپایِ وجودت هنری نیست که نیست

شرح و تفسیر غزل شماره 73 دیوان حافظ شیرازی

روشن از پرتوِ رویت نظری نیست که نیست / منتِ خاکِ درت بر بصری نیست که نیست


هیچ نظری نیست که از پرتو و ضیاء روی تو روشن نباشد و هیچ چشمی نیست که منّتِ خاک درِ تو در آن نباشد . یعنی تمام عالم به رویت ناظر و توتیای خاکِ درِ تو در هر بصر ظاهر است .

ناظرِ رویِ تو صاحب نظرانند آری / سِرّ گیسویِ تو در هیچ سَری نیست که نیست


به روی تو صاحب نظران ناظرند . یعنی عشاق و گرفتارانِ رویِ تو تماماََ اهلِ نظر و از بزرگانند نه اشخاصِ گمنام و هیچ سَری نیست که هوا و آرزوی گیسوی تو در آن نباشد یعنی محبت تو در هر سَری هست .

اشکِ غمّازِ من ار سرخ برآمد چه عجب / خجل از کردۀ خود پرده دری نیست که نیست


اگر اشکِ چشمِ من از غمِ عشقت سرخ گشته است . جای تعجب نیست زیرا هیچ پرده دری نیست که از کردۀ خود خجل نباشد . سرخ شدن اشک عبارت از خونین شدن آن است . اِسنادِ پرده دری به اشک به سبب این است که سِرِ عاشق را فاش کرده است . حاصلِ سخن اینکه اگر اشکِ چشمم خونین شده است عجب نیست بلکه جزایش همین است و باید بکشد به جهتِ اینکه او است که سِرِ عشق مرا فاش ساخته است . [ سرخ برآمد = قرمز شد / خجل = شرمنده / کرده = کاری که انجام گرفته / پرده در = پاره کننده پرده ]

تا به دامن ننشیند ز نسیمش گردی / سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیست


خطاب به جانان می فرماید : برای اینکه به دامنت گردی از نسیم ننشیند راهی نیست که در آن از دیده ام سیل اشک جاری نشود . یعنی تمام راه ها را برایت آبپاشی می کنم . [ سیل خیز = سیلاب ]

تا دَم از شام سَرِ زلفِ تو هر جا نزنند / با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست


برای اینکه از شام زلفِ تو در هر جا دَم نزند یعنی سخن نگوید . سحری نیست که با صبا گفتگو نداشته باشم . یعنی برای اینکه رازِ سَرِ زلفِ تو را در هر جا فاش نکند هر سحری با صبا در گفتگویم .

من از این طالعِ شوریده برنجم ور نی / بهره مند از سرِ کویت دگری نیست که نیست


من از طالعِ شوریدۀ خود در رنجم و اِلّا کسی نیست که از سَرِ کوی تو بهره مند نگردد . یعنی همه از محله و کوی تو محفوظ می شوند ، به جز من که از طالعِ بَدِ خود در زحمتم . [ شوریده = درهم و برهم / ور = مخفف و اگر / بهره مند = سود برنده و برخوردار ]

از حیایِ لبِ شیرینِ تو ای چشمۀ نوش / غرقِ آب و عرق اکنون شکری نیست که نیست


ای چشمۀ شهد از حیای لبِ شیرینِ تو هیچ شکری نیست که غرقِ آب و عرق نشود . یعنی لبت به قدری شیرین است که شکر از خجالت غرقِ آب و عرق گشته و حل شده است و تبدیل به آب گشته است . [ نوش = در اینجا یعنی شهد ]

مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز / ورنه در مجلسِ رندان خبری نیست که نیست


صلاح نیست که اسرار از پرده بیرون افتد یعنی فاش گردد . و اِلّا خبری نیست که در مجلسِ رندان نباشد . یعنی رندان به تمام اسرار واقفند امّا جایز نمی دانند که آن را فاش سازند .

شیر در بادیۀ عشقِ تو روباه شود / آه ازین راه که در وی خطری نیست که نیست


در صحرای عشق تو شیر ، روباه می شود . آه از این راهِ عشق زیرا خطری نیست که در آن نباشد . یعنی وادی عشق ، وادیِ بس خطرناک است و مخوف که بهادران چون شیر ، در آن از شدّتِ ترس زبون می گردند . [ بادیه = صحرا ]

آبِ چشمم که بَرو منّتِ خاکِ درِ توست / زیرِ صد منّتِ او خاکِ دری نیست که نیست


آبِ چشمِ من زیرِ بارِ منّتِ درِ تو است . زیرا که خاکِ درِ تو اشک مرا جذب می نماید و آن را نگه می دارد و از بین نمی برد . یعنی که چشمم خاکِ درِ تو را آبیاری می کند و هیچ دری نیست که خاکش زیرِ بارِ منّتِ اشکم نباشد . زیرا روزی چند بار خاکِ هر دری را آبیاری می کند .

از وجودم قدری نام و نشان هست که هست / ورنه از ضعف در آنجا اثری نیست که نیست


از وجودِ من همین قدر نام و نشان مانده که وجودی داشتم . یعنی نام و نشانی که بر بودنِ وجودم دلالت می کند . خلاصه فقط اثری از وجودم باقی مانده که آن نشانۀ وجودِ من است . وگرنه ضعفی نیست که در آن نباشد . یعنی از وجودم همان یک اسم باقی مانده است امّا هر ضعفی که تصور می رود در آن هست .

غیرِ این نکته که حافظ ز تو ناخشنود است / در سراپایِ وجودت هنری نیست که نیست


غیر از این نکته که حافظ از تو راضی نیست ، هنری نیست که در سراسر وجودت نباشد یعنی هر هنری که هست در وجودِ شریفِ تو وجود دارد . اِلّا اینکه به واسطۀ کناره گیری و دوری ات از حافظ ، از تو راضی نیستم . [ هر نکته در تو وجود دارد غیر از نکتۀ وفا ]

بخش خالی. برای افزودن محتوا صفحه را ویرایش کنید.

دکلمه غزل شماره 73 دیوان حافظ شیرازی

دکلمه غزل شماره 73 دیوان حافظ شیرازی

زنگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی

به اتفاق تذکره نویسان لقب اصلی او شمس الدین است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست برمی آید :

به سوی جنت اعلی روان شد / فرید عهد ، شمس الدین محمد

نویسنده مقدمۀ دیوان حافظ او را «شمس الملة و الدین» یاد کرده و یکی از دیوانهای چاپی حافظ «شمس الدین والدنیا» نوشته ، بدیهی است که لقب او همان شمس الدین بوده و «ملت» و «دنیا» زائد است .

پس از وفات او اهلِ ذوق و عرفان وی را با القاب ذیل خوانده و ستوده اند .

بلبل شیراز ، لسان الغیب ، خواجۀ عرفان ، خواجه شیراز ، ترجمان الحقیقت ، کاشف الحقایق ، ترجمان الاسرار ، مجذوب سالک ، ترجمان السان و غیره . نام وی به اتفاق همه صاحبان تذکره ، محمد است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست ، تایید می شود .

یگانه سعدی ثانی ، محمدِ حافظ / از این سراچه فانی به دارِ راحت رفت

تخلص خواجه ، حافظ است . و …

متن کامل زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی

متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح سودی بر حافظ – جلد اول – ترجمۀ عصمت ستارزاده – انتشارات نگاه

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟