شرح و تفسیر غزل شماره 56 دیوان حافظ شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شرح و تفسیر غزل شماره 56 دیوان حافظ شیرازی
شاعر : شمس الدین محمد حافظ شیرازی
کتاب : دیوان اشعار
قالب شعر : غزل
آدرس شعر : شرح و تفسیر غزل شماره 56 دیوان حافظ شیرازی
1) دل سرا پردۀ محبتِ اوست / دیده آئینه دارِ طلعتِ اوست
۲) من که سر درنیاورم به دو کون / گردنم زیرِ بارِ منّتِ اوست
۳) تو و طوبی و ما و قامتِ یار / فکرِ هر کس به قدرِ همّتِ اوست
4) گر من الوده دامنم چه عجب / همه عالَم گواهِ عصمتِ اوست
۵) من که باشم در آن حرم که صبا / پرده دار حریمِ حرمتِ اوست
۶) بی خیالش مباد منظرِ چشم / ز آنکه این گوشه جایِ خلوتِ اوست
۷) هر گُلِ نو که شد چمن آرای / ز اثرِ رنگ و بوی صحبتِ اوست
8) دورِ مجنون گذشت و نوبتِ ماست / هر کسی پنج روز نوبتِ اوست
9) مُلکتِ عاشقی و گنجِ طرب / هر چه دارم ز یُمنِ همّتِ اوست
10) من و دل گر فدا شدیم چه باک / غرض اندر میان سلامتِ اوست
11) فقرِ ظاهر مبین که حافظ را / سینه گنجینۀ محبتِ اوست
دل سرا پردۀ محبتِ اوست / دیده آئینه دارِ طلعتِ اوست
دل سراپرده عشق جانان است یعنی همانطور که پرده نشینان از چشمِ نامحرمان مستور و مختفی هستند محبتِ جانان نیز در دلِ من از اغیار مستور و مخفی است و چشمم هم آئینه دار دیدار او است . یعنی هیچوقت از برابر چشمم زایل نمی شود . هم چنان که عکسِشیی از آینه زایل نمی شود مادام که در محاذی آن است . حاصل کلام : اگر بخوابم در خاطرم است و اگر بیدار باشم در جلو چشمم است . [ سراپرده = نوعی پرده است که در داخل خانه ها از آن استفاده می کنند / آئینه دار = کسی که در برابر مردم آینه می گیرد . مراد این است که دایماََ در برابر دیدگان من است / طلعت = در اصل به معنای دیدن است ولی بعدها در زبان فارذسی به معنی رو یا صورت استعمال کرده اند ]
من که سر درنیاورم به دو کون / گردنم زیرِ بارِ منّتِ اوست
من که به دو عالم سر فرو نکنم . یعنی از کثرت استغنا به هیچ کس اطاعت نمی کنم . امّا گردنم زیرِ بارِ منّتِ جانان است . یعنی به بندۀ کمترین ، آن قدر الطافِ بی نهایت و اعطافِ بلاغایه کرده است که شرمندۀ کمالِ احسان و ممنونِ التفاتِ بی پایانِ جانان واقع شده ام . [ سر در نیاورم =سر خم نکنم ، سر فرو نیاورم ، در جایی که بخواهند استغنای زیاد خود را بیان کنند . این عبارت را بکار می برند / به دو کون = به دو عالَم / زیر = تحت / بار = حمل / منّت = مناسب تر است که به معنی منّت پذیر باشد ]
تو و طوبی و ما و قامتِ یار / فکرِ هر کس به قدرِ همّتِ اوست
ای زاهد ، تو با طوبی و ما با قامتِ یار ، یعنی طوبی مالِ تو و قامتِ یار مالِ ما . حاصل کلام : نخلِ جنت مال تو باشد و نقد دیدار مال ما . فکر هر کس به قدر همتِ او است یعنی مراد بعضی جنت عقبی و مراد عده ای دیدار مولی است .
گر من الوده دامنم چه عجب / همه عالَم گواهِ عصمتِ اوست
من اگر به واسطۀ معصیت آلوده دامن گشته و رسوای عالَم شده ام چه ضرر دارد . یعنی از آلودگی من به جانان نقصانی وارد نمی شود . زیرا تمام عالَم گواه پرهیزکاری و پاکی جانان است . [ آلوده = ضد پاک است / گواه = شاهد / عصمت = حفظ ]
من که باشم در آن حرم که صبا / پرده دار حریمِ حرمتِ اوست
در حرمِ جانان من که هستم در جایی که صبا می تواند به همه جا داخل شود و واقفِ اسرار همه باشد . امّا پرده دار حریم حرمت او است یعنی حق دخول به حریمِ حرمِ جانان را ندارد و دَمِ در ایستاده است .
بی خیالش مباد منظرِ چشم / ز آنکه این گوشه جایِ خلوتِ اوست
منظر چشم من هرگز بی خیال جانان نباشد . زیرا این گوشۀ دیده ام ، خلوت مخصوصِ او است و برای غیر در این جا ، جایی نیست . یعنی چشمم و خاطرم همیشه متوجۀ او است و به غیر او نظر نمی کنم .
هر گُلِ نو که شد چمن آرای / ز اثرِ رنگ و بوی صحبتِ اوست
هر گلِ تازه که چمن آرا شد . در اثر رنگ و بوی مقارنت آن جانان است . یعنی گل هایی که زینت بخش گلزار و گلستان اند . زینت و رنگ و بو را از مقارنت جانان کسب کرده اند . [ چمن آرای = زینت دهندۀ چمن / صحبت = در اینجا یعنی مقارنت ]
دورِ مجنون گذشت و نوبتِ ماست / هر کسی پنج روز نوبتِ اوست
دور و نوبتِ مجنون گذشت . حال دیگر نوبتِ ما است و نوبتِ هر کس در این دنیا پنج روز است . یعنی در این دنیا یک ضخص هر قدر هم زیاد عمر کند بالاخره عاقبتش انتقال به عقبی است . از قرار معلوم رسمِ عجم بر این است که مدت عمر هر قدر هم طولانی باشد با عبارت پنج روز تعبیر کنند . [ دور = در این بیت به معنی زمان است ]
مُلکتِ عاشقی و گنجِ طرب / هر چه دارم ز یُمنِ همّتِ اوست
مملکتِ عاشقان و خزانۀ شادمانی و یا گوشۀ طرب و هر چه از این قبیل است . تماماََ از یُمن و مبارکی سعادت و اقبال جانان است . یعنی از وقتی که به درِ دولت جانان منتسب گشته ام ، پادشاه عالَم شده ام . [ مُلکت = مملکت / گنج = خزانه ، خزینه / یُمن = مبارکی ]
من و دل گر فدا شدیم چه باک / غرض اندر میان سلامتِ اوست
اگر من و دلم در عشق جانان فدا شده ایم مهم نیست . زیرا در طریق محبت غرض سلامت او است . یعنی از هلاک شدن ما به کسی ضرر مترتب نمی شود . همان وجودِ شریف و ذاتِ منیف جانان در عافیت و سلامت باشد .
فقرِ ظاهر مبین که حافظ را / سینه گنجینۀ محبتِ اوست
به فقر ظاهر حافظ نگاه نکن که سینه اش گنجینۀ محبت جانان است . یعنی اگر چه به ظاهر فقیر است . امّا باطناََ سینه اش از عشق و محبت جانان مملو است . [ فقیر = کسی را گویند که قُوتِ یومیه را داشته باشد و مسکین ، کسی است که هیچ چیز نداشته باشد / مبین = نگاه مکن / گنجینه = خزینه و گنجور ، خزانه دار را گویند ]
دکلمه غزل شماره 56 دیوان حافظ شیرازی
به اتفاق تذکره نویسان لقب اصلی او شمس الدین است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست برمی آید :
به سوی جنت اعلی روان شد / فرید عهد ، شمس الدین محمد
نویسنده مقدمۀ دیوان حافظ او را «شمس الملة و الدین» یاد کرده و یکی از دیوانهای چاپی حافظ «شمس الدین والدنیا» نوشته ، بدیهی است که لقب او همان شمس الدین بوده و «ملت» و «دنیا» زائد است .
پس از وفات او اهلِ ذوق و عرفان وی را با القاب ذیل خوانده و ستوده اند .
بلبل شیراز ، لسان الغیب ، خواجۀ عرفان ، خواجه شیراز ، ترجمان الحقیقت ، کاشف الحقایق ، ترجمان الاسرار ، مجذوب سالک ، ترجمان السان و غیره . نام وی به اتفاق همه صاحبان تذکره ، محمد است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست ، تایید می شود .
یگانه سعدی ثانی ، محمدِ حافظ / از این سراچه فانی به دارِ راحت رفت
تخلص خواجه ، حافظ است . و …
متن کامل زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
- شرح سودی بر حافظ – جلد اول – ترجمۀ عصمت ستارزاده – انتشارات نگاه