شرح و تفسیر غزل شماره 120 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شرح و تفسیر غزل شماره 120 دیوان سعدی شیرازی
شاعر : ابو محمد مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی
کتاب : دیوان اشعار
قالب شعر : غزل
آدرس شعر : غزل شماره 120 دیوان سعدی شیرازی
1) خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست / طاقت بار فراق این همه ایّامم نیست ؟
2) خالی از ذکر تو عضوی ، چه حکایت باشد / سر مویی به غلط در همه اندامم نیست
3) میل آن دانۀ خالم نظری بیش نبود / چون بدیدم ، ره بیرون شدن از دامم نیست
4) شب بر آنم که مگر روز نخواهد بودن / بامدادت که نبینم طمع شامم نیست
5) چشم از آن روز که برکردم و رویت دیدم / به همین دیده سَرِ دیدن اقوامم نیست
6) نازنینا ، مکن آن جور که کافر نکند / ور جهودی بکنم ، بهره در اسلامم نیست
7) گو همه شهر به جنگم به درآیند و خلاف / من که در خلوتِ خاصم ، خبر از عامم نیست
8) نه به زَرق آمدهام تا به ملامت بروم / بندگی لازم اگر عزّت و اکرامم نیست
9) به خدا و به سراپای تو ، کز دوستی ات / خبر از دشمن و اندیشه ز دشنامم نیست
10) دوستت دارم ، اگر لطف کنی ، ور نکنی / به دو چشم تو ، که چشم از تو به اِنعامم نیست
11) سعدیا ، نامتناسب حَیَوانی باشد / هر که گوید که دلم هست و دلآرامم نیست
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست / طاقت بار فراق این همه ایّامم نیست ؟
آیا می دانی که دور از چهرۀ تو آرامش ندارم و نمی توانم سنگینی بار جدایی را در زمانی این قدر طولانی تحمّل نمایم ؟
خالی از ذکر تو عضوی ، چه حکایت باشد / سر مویی به غلط در همه اندامم نیست
باور مکن که هیچ عضوی از من به یاد کردن تو مشغول نباشد ، زیرا حتّی سر مویی که خطا کند و تو را به یاد نیاورد ، در تمام بدن من یافت نمی شود . [ ذکر = یاد ]
میل آن دانۀ خالم نظری بیش نبود / چون بدیدم ، ره بیرون شدن از دامم نیست
گرایشم به خالِ همچون دانه ات نگاهی بیش نبود ، امّا وقتی آن را دیدم ، دیگر برای رهایی از دام راهی نمی یابم . [ نظر = نگاه ]
شب بر آنم که مگر روز نخواهد بودن / بامدادت که نبینم طمع شامم نیست
بر این باورم که شب تمام نمی شود و روز فرا نمی رسد ، امّا هر بامدادی که تو را نبینم ، توقع ندارم که آن روز را به شب برسانم . [ طمع = امید ، چشم داشت و توقع ]
چشم از آن روز که برکردم و رویت دیدم / به همین دیده سَرِ دیدن اقوامم نیست
از روزی که چشم گشودم و رخسارت را دیدم ، دیگر به واسطۀ این شهود ، یعنی چهره ات یا با همین چشمی که رخسارت را دیده است ، نمی خواهم آشنایان خویش را ملاقات کنم . [ برکردن = باز کردن ، نگریستن / اقوام = جمع قوم به معنی خویشاوندان و نزدیکان ، مردم / سر چیزی یا کاری داشتن = کنایه از قصد و توجّه به امری داشتن ]
نازنینا ، مکن آن جَور که کافر نکند / ور جهودی بکنم ، بهره در اسلامم نیست
ای یار نازنین من ، ستمی را که کافر هم مرتکب آن نمی شود ، بر من روا مدار ، زیرا اگر در اثر این ستم ، رفتار جهودانه پیش گیرم از اسلام بهره ای نخواهم برد . [ نازنین = با ناز و زیبا ، گرامی و دوست داشتنی / جهود = یهود ]
گو همه شهر به جنگم به درآیند و خلاف / من که در خلوتِ خاصم ، خبر از عامم نیست
بگذار تمام مردم شهر با من از درِ مخالفت درآیند و به جنگم برخیزند . این ستیزه کاری و غوغای عام برای من که با یار در خلوتی خاص همنشین شده ام اهمیّتی ندارد . [ خلاف = مخالفت / خلوت = گوشه گیری و عزلت / عام = تمام مردم ]
نه به زَرق آمدهام تا به ملامت بروم / بندگی لازم اگر عزّت و اکرامم نیست
من با زرق و ریا به سویت نیامده ام تا با سرزنشی از درگاهت بروم . بندگی تو را بر خود لازم می دانم ، گر چه به پاس این بندگی ، بزرگی نبینم و تحقیر شوم . [ زَرق = مکر و ریا / ملامت = عتاب و سرزنش ]
به خدا و به سراپای تو ، کز دوستی ات / خبر از دشمن و اندیشه ز دشنامم نیست
به خدا و به تمام وجود تو سوگند یاد می کنم که در اثر مهرورزی به تو از دشمن خبری ندارم و از دشنام شنیدن واهمه ای به دل راه نمی دهم .
دوستت دارم ، اگر لطف کنی ، ور نکنی / به دو چشم تو ، که چشم از تو به اِنعامم نیست
تو را دوست می دارم ، چه به من مهربانی و لطف نمایی و چه مرا از آن محروم سازی ، به دو چشم تو سوگند می خورم که از تو انتظار پاداش و نعمتی ندارم . [ اِنعام = داد و دهش و عطا و بخشش / چشم داشتن = کنایه از انتظار داشتن و توقّع داشتن ]
سعدیا ، نامتناسب حَیَوانی باشد / هر که گوید که دلم هست و دلآرامم نیست
ای سعدی ، هر کس که ادّعا می کند دل دارم و یار و دلداری ندارد ، او حیوانی ناساز بیش نیست . [ نامتناسب = ناموزون و نامتجانس / حیوان = جانور و جاندار / دلآرام = کنایه از معشوق و محبوب ]
افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …
متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .
این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
- شرح غزلهای سعدی – جلد اول و دوم – نوشته دکتر محمدرضا برزگر خالقی و دکتر تورج عقدایی – انتشارات زوّار