شرح و تفسیر آتش افتادن درشهر به ایام عمر رضی الله عنه

شرح و تفسیر آتش افتادن درشهر به ایام عمر رضی الله عنه در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر آتش افتادن درشهر به ایام عمر رضی الله عنه

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر اول ابیات 3707 تا 3720

نام حکایت : پرسیدن پیغامبر مر زید را که امروز چونی و چون برخاستی

بخش : 6 از 6

مثنوی معنوی مولوی
داستان و حکایت

روزی پیامبر (ص) به زید بن حارثه فرمود : بامداد را چگونه آغاز کردی ؟ زید گفت : بامداد را در حالی آغاز کرده ام که بنده ای با ایمان و ایقانم . پیامبر فرمود : اگر قلب تو همچون باغی ، سرسبز و با طراوت است . نشانی از آن بنما . زید گفت : روزها از فرطِ طلب و شب ها از سوزش عشق حق و خواب و آرام ندارم . پیامبر فرمود : از دگر سوی جهانِ هستی چه ارمغانی برای عقول و مردمان اینسوی آورده ای ؟ زید گفت : مردم ، آسمان لاجوردین می بینند ولی من در همان آسمان « هشت بهشت » و …

متن کامل حکایت پرسیدن پیغامبر مر زید را که امروز چونی و چون برخاستی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .

متن کامل ابیات 3707 الی 3720

3707) آتشی افتاد در عهدِ عُمَر / همچو چوبِ خشک ، می خورد او حَجَر

3708) در فتاد اندر بِنا و خانه ها / تا زد اندر پَرِ مُرغ و لانه ها

3709) نیمِ شهر از شعله ها آتش گرفت / آب می ترسید از آن و می شگفت

3710) مَشک هایِ آب و سِرکه می زدند / بر سَر آتش کسانِ هوشمند

3711) آتش از استیزه ، افزون می شدی / می رسید او را مدد از بی حَدی

3712) خلق آمد جانبِ عُمّر شتاب / کآتشِ ما می نمیرد هیچ از آب

3713) گفت : این آتش ز آیاتِ خداست / شعله ای از آتشِ ظلمِ شماست

3714) آب ، بگذارید و نان قسمت کنید / بُخل ، بگذارید اگر آلِ منید

3715) خلق گفتندش : که در بگشوده ایم / ما سَخیّ و اهلِ فتوت بوده ایم

3716) گفت نان در رسم و عادت داده اید / دست از بهرِ خدا نگشاده اید

3717) بهرِ فَخر و بهرِ بَوش و بهرِ ناز / نه از برایِ ترس و تقوا و نیاز

3718) مال ، تخم است و به هر شوره مَنِه / تیغ را در دستِ هر رهزَن مَدِه

3719) اهلِ دین را بازدان از اهلِ کین / همنشینِ حق بجو ، با او نشین

3720) هر کسی بر قومِ خود ایثار کرد / کاغه پندارد که او خود ، کار کرد

 

 

شرح و تفسیر آتش افتادن درشهر به ایام عمر رضی الله عنه

آتشی افتاد در عهدِ عُمَر / همچو چوبِ خشک ، می خورد او حَجَر


در زمان عُمَر ، آتشی بر شهر افتاد که حتی سنگ را مانند چوب خشک می خورد و می سوزاند . [ حَجَر = سنگ ]

تمثیل : در دوران عُمَر آتش به شهر افتاد . آتشی که سنگها را همانند چوب خشک می سوزاند . ساختمانها و بناها و آشیانهای پرندگان و بالهای آنها در کام آتش می سوخت . آتش چنان تیز و خشمگین بود که نیمی از شهر را فرا گرفته بود . حتی آب هم نمی توانست حریف آن شود . زیرا همینکه آب به نزدیکی آن می رسید . گام واپس می نهاد و در شگفت می شد . هر چه مردم مُشک های آب و سرکه را بر سر آن ریختند اثری نکرد و بلکه بر تیزی و خروش آن افزود . زیرا این آتش از عالمی دیگر مدد می شد . مردم ناچار نزد عُمَر آمدند و سبب آن را پرسیدند . عُمَر گفت : این آتش چیزی نیست مگر برخاسته از بُخل و آزمندی شما . آب و سرکه ای که روی این آتش می ریزید سود نمی بخشد . این کار بیهوده را رها کنید و به جای آن بروید به بینوایان کمک کنید . مردم گفتند : ما مردمی جوانمرد و بخشنده ایم و همواره به بینوایان کمک کرده ایم . عُمَر گفت : این بخشش هایی که مدعی آن هستید همه از روی رنگ و ریاست و نه از بهر خداست . در احسان و بخشش باید دو چیز را مراعات کنید . یکی آنکه مال را به غیر مستحق ندهید . زیرا این کار مانند این است که تیغی به دست زنگی مست بدهید . دوم اینکه باید فقط برای رضای حق ، احسان کنید و نه از روی ریا و دغا .

مأخذ این داستان ، روایتی است در نوادرالاصول از محمد بن علی حکیم ترمذی ، چاپ اسلامبول ، ص 161 و نیز کتاب دلائل النبوة ، چاپ حیدرآباد ، ص 212 . ( قصص و تمثیلات مثنوی ، ص 36 و 37 )

منظور تمثیل مذکور اینست : برای رفع هر بلایی باید صدقه صادقانه داد نه صدقه طمع کارانه و زیایی .

در فتاد اندر بِنا و خانه ها / تا زد اندر پَرِ مُرغ و لانه ها


آتش به بناها و خانه ها سرایت کرد . حتی لانه ها و آشیانها و پرِ مرغان را نیز سوزانید .

نیمِ شهر از شعله ها آتش گرفت / آب می ترسید از آن و می شگفت


نصف شهر از شعله ها آتش گرفت و سوخت . آب از آن آتش می ترسید و از این گونه التهاب و شعله وری در شگفت می شد .

مَشک هایِ آب و سِرکه می زدند / بر سَر آتش کسانِ هوشمند


مردم برای فرونشاندن آتش ، مَشک های پر از آب و سرکه را به روی آتش می ریختند . [ گفته اند که سرکه حاوی اسید استیک است و چون در اتش ریخته شود . گاز انیدریک کربنیک تولید شود که موجب فرونشاندن آتش است ]

آتش از استیزه ، افزون می شدی / می رسید او را مدد از بی حَدی


ولی آتش بر خشم و التهابش افزوده می شد . گویی که از عالم بی انتها تغذیه و مدد می شد .

خلق آمد جانبِ عُمّر شتاب / کآتشِ ما می نمیرد هیچ از آب


مردم شهر ، شتابان نزد عُمَر آمدند و گفتند : آتش ما از هیچ نوع آب ، خموش و افسرده نمی شود .

گفت : این آتش ز آیاتِ خداست / شعله ای از آتشِ ظلمِ شماست


عُمَر گفت : این آتش از نشانه های خداوند است . اما در واقع شعله ای است که از آتش بُخل و ستم شما برخاسته است .

آب ، بگذارید و نان قسمت کنید / بُخل ، بگذارید اگر آلِ منید


آب را ترک کنید و به بینوایان ، نان بدهید و میان آنان ارزاق تقسیم کنید . و اگر پیرو من هستید . دست از تنگ چشمی و بُخل بکشید .

خلق گفتندش : که در بگشوده ایم / ما سَخیّ و اهلِ فتوت بوده ایم


مردم شهر به عُمَر گفتند : درِ خانه هایمان را گشوده ایم و ما مردمی بخشنده و دست و دلباز و جوانمردیم . [ فتوّت = در لغت به معنای جوانمردی است . لیکن در اصطلاح صوفیان ، تعاریف متعددی از آن شده است بطوریکه نمی توان به تعریفی جامع و مانع دست یافت . از آن جمله دو نوع تعریف کُلی برای آن اظهار کرده اند . یکه تعریف فتوت در عُرف عام و دیگری تعریف خواص . در تعریف عام گفته اند : فتوت عبارت از این است که انسان ، خود را به زیور صفات اخلاقی و نیک و پسندیده درآورد به گونه ای که از دیگران ، ممتاز باشد . و اما خواص گفته اند : ظهور نور فطرت انسانی و غلبه آن بر ظلمتِ صفاتِ نفسانی ، تا اینکه صفات و فضائل برین اخلاقی ، ملکۀ وجودِ آدمی شود و رذائل و زشتی ها بکلی محو شود . ( فتوت نامه سلطانی ، ص 9 ) . باز گفته اند : فتوت ایثار کردن است . غیر را بر خود ایثار نمودن . و یا فتوّت حقیر کردن نفس و بزرگ داشتن حرمت مسلمین است . ( فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانی ، ص 356 ) ]

گفت نان در رسم و عادت داده اید / دست از بهرِ خدا نگشاده اید


عُمَر گفت : شما نان را از روی رسم و عادت داده اید . آن هم برای نشان دادن سخاوت خود . بنابراین سخاوت شما برای رضای خدا نبوده است .

بهرِ فَخر و بهرِ بَوش و بهرِ ناز / نه از برایِ ترس و تقوا و نیاز


بلکه بخشندگی و سخاوت شما فقط برای فخر فروشی و ریاکاری است . نه آنکه از ترس خدا و به واسطه تقوا و نیاز به درگاه خدا باشد . [ بَوش = خودنمایی ، کرّ و فرّ ]

مال ، تخم است و به هر شوره مَنِه / تیغ را در دستِ هر رهزَن مَدِه


مال همچون تخم و بذر گیاه است . نباید به هر شوره زاری ریخته شود . تو نباید تیغِ تیز را به دست هر دزد و راهزنی بدهی . [ انفاق نیز باید هم خالصانه انجام شود و هم در جای خود . اگر مال به غیر مستحق داده شود مانند بذر افشانی در زمین شوره زار است که هیچ حاصلی نمی دهد . یا مانند این است که تیغ را به دست زنگی مست بدهی . مسلماََ این کار زیان به بار می آورد .

اهلِ دین را بازدان از اهلِ کین / همنشینِ حق بجو ، با او نشین


دین داران را از کین داران تشخیص و تمیز بده و بکوش تا یاران حق را بیابی و با آنان بنشینی .

هر کسی بر قومِ خود ایثار کرد / کاغه پندارد که او خود ، کار کرد


هر کسی معمولا نسبت به قوم و کسانش بخشش و ایثار می کند و آدم نادان خیال می کند که اگر بر کسانش چیزی بخشید . واقعا آدم سخاوتمندی شده است . [ حضرت مسیح (ع) گفتاری دارد که مضمون آن چنین است . « اگر فقط به آنکه به شما محبت کرده ، محبت کنید . کار مهمی نکرده اید . چون شریران نیز همینگونه عمل می کنند . ( انجیل متی ، باب پنجم ، آیه 47 ) . کاغه = گول ، نادان ) ]

بخش خالی. برای افزودن محتوا صفحه را ویرایش کنید.

دکلمه آتش افتادن درشهر به ایام عمر رضی الله عنه

دکلمه آتش افتادن درشهر به ایام عمر رضی الله عنه

زنگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر اول – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟