یکی را شهوت خران دهد و یکی را کیاست انبیا

یکی را شهوت خران دهد و یکی را کیاست انبیا | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

یکی را شهوت خران دهد و یکی را کیاست انبیا | شرح و تفسیر

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر پنجم ابیات 4025 تا 4034

نام حکایت : حکایت خلیفۀ مصر و فرستادن امیری با سپاه به جنگ موصل

بخش : 9 از 9 ( یکی را شهوت خران دهد و یکی را کیاست انبیا )

مثنوی معنوی مولوی

حکایت خلیفۀ مصر و فرستادن امیری با سپاه به جنگ موصل

یکی از جواسیس برای خلیفۀ مصر خبر آورد که شاهِ موصل کنیزکی بس زیبا دارد که در دنیا نظیر ندارد . خلیفه فوراََ پهلوانی را همراه سپاهی گران به سوی موصل فرستاد تا کنیزک را نزدِ او آورد . پهلوان ، شهر موصل را محاصره کرد و یک هفته آن را در هم کوبید تا بالاخره شاه موصل از درِ تسلیم درآمد و به پهلوان پیغام داد که هر چه خواهی به تو دهم .پهلوان گفت خلیفۀ مصر فلان کنیزک را از تو خواسته است . شاه موصل بلافاصله کنیزک را بدو سپرد و غائله فیصله یافت …

متن کامل ” حکایت خلیفۀ مصر و فرستادن امیری با سپاه به جنگ موصل را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

متن کامل ابیات یکی را شهوت خران دهد و یکی را کیاست انبیا

ابیات 4025 الی 4034

4025) گر بُدش سُستیِّ نَرّیِّ خران / بود او را مردیِ پیغمبران

4026) ترکِ خشم و شهوت و حرص آوری / هست مردیّ و رگِ پیغمبری

4027) نَرّیِّ خر گو مباش اندر رگش / حق همی خوانَد اُلُغ بَگلَربَگش

4028) مُرده یی باشم به من حق بنگرد / بِه از آن زنده که باشد دُور و رَد

4029) مغزِ مردی این شناس و پوست آن / آن بَرَد دوزخ ، بَرَد این در جِنان

4030) حُقَّتِ الجَنّه مَکارِه را رسید / حُقَّتِ النّار از هوا آمد پدید

4031) ای اَیازِ شیرِ نَرِّ دیوکُش / مردیِ خَر کم ، فزون مردیِّ هُش

4032) آنچه چندین صدر ادراکش نکرد / لِعبِ کودک بود پیشت ، اینت مَرد

4033) این بدیده لذّتِ امرِ مرا / جان سپرده بهرِ امرم در وفا

4034) داستانِ ذوق و امر چاشنیش / بشنو اکنون در بیانِ معنویش

شرح و تفسیر یکی را شهوت خران دهد و یکی را کیاست انبیا

گر بُدش سُستیِّ نَرّیِّ خران / بود او را مردیِ پیغمبران


اگر چه شهوت خَران در آن خلیفه کم بود . یعنی اگر چه خلیفۀ مصر از نظر شهوت جنسی ناتوان بود ولی در عوض مردانگی پیامبران را داشت . [ مولانا در این بخش به بیان این مطلب می پردازد که بعضی از مردم در شهوت حیوانی نیرومندند و برخی در صفات و ملکات اخلاقی . ]

ترکِ خشم و شهوت و حرص آوری / هست مردیّ و رگِ پیغمبری


تَرک کردن غضب و شهوت و آزمندی نشانۀ مردانگی و سِرشتِ پیامبرانه است . [ مراد از «مردی» در اینجا رُجولیت نیست بلکه به معنی فتوت است . ]

نَرّیِّ خر گو مباش اندر رگش / حق همی خوانَد اُلُغ بَگلَربَگش


بگو خوی او عاری از شهوت خَری باشد . یعنی بگو شهوت خَری در خوی و سرشت او نباشد . حضرت حق چنین کسی را مِهترِ مِهتران می خواند . [ اُلُغ = بزرگ ، مهتر / بَگلَربَگ = امیرِ امیران ]

مُرده یی باشم به من حق بنگرد / بِه از آن زنده که باشد دُور و رَد


اگر مُرده ای باشم که موردِ توجه حق قرار گیرم برایم بهتر است از زنده ای که از درگاهِ او دور و مطرود باشم .

مغزِ مردی این شناس و پوست آن / آن بَرَد دوزخ ، بَرَد این در جِنان


بدان که مغزِ مردانگی اینست یعنی جوهر فتوّت اینست که از شهوات مبرّا باشی و پوستِ مردانگی اینست که اسیر شهوات حیوانی باشی . شهوات ، آدمی را به دوزخ می بَرَد . و ترک شهوات به بهشت . [ جِنان = جمع جنّت به معنی بهشت ]

حُقَّتِ الجَنّه مَکارِه را رسید / حُقَّتِ النّار از هوا آمد پدید


بهشت در امور ناخوشایند پوشیده شده است و دوزخ در خواهش های نفسانی . [ اشاره بیت به حدیثی است منسوب به پیامبر که اَنس بن مالک روایت کرده است « رسول خدا فرمود : بهشت در چیزهایی ناخوشایند پوشیده شده و دوزخ در شهوات » ( مختصر صحیح مسلم ، ج 2 ، ص 282 ، حدیث 1969 ) ]

ای اَیازِ شیرِ نَرِّ دیوکُش / مردیِ خَر کم ، فزون مردیِّ هُش


ای ایازی که همچون شیرِ نَری و شیطان نَفسِ امّاره را می کُشی . ای ایازی که شهوت حیوانی در تو اندک است . و مردانگی عقل و هوش در تو فراوان . [ مراد از «ایاز» ، انسان کامل و ولی محبوبِ الهی است . ]

آنچه چندین صدر ادراکش نکرد / لِعبِ کودک بود پیشت ، اینت مَرد


مطلبی را که اشخاص والا درنیافتند برای تو بازیچۀ کودکانه بود . شگفتا از چنین مرد . [ اینت = مخفف این تو را ، در مورد تحسین و تعجب بکار می رود / لِعب = همان لَعب است به معنی بازی ، شوخی و کار بی ثمر کردن ]

این بدیده لذّتِ امرِ مرا / جان سپرده بهرِ امرم در وفا


ای کسی که لذّت فرمان مرا چشیده ای و با اظهار وفاداری در اطاعت امرم جان نثار کرده ای .

داستانِ ذوق و امر چاشنیش / بشنو اکنون در بیانِ معنویش


اینک حکایت التذاذ و کامروایی ایاز را که به سبب امتثال از فرمان شاه حاصل شده بود در کلام معنوی و پُر از نکتۀ ما گوش کن .

شرح و تفسیر بخش قبل                      شرح و تفسیر حکایت بعد

دکلمه یکی را شهوت خران دهد و یکی را کیاست انبیا

خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر پنجم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟