شرح و تفسیر غزل شماره 5 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شرح و تفسیر غزل شماره 5 دیوان سعدی شیرازی
شاعر : ابو محمد مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی
کتاب : دیوان اشعار
قالب شعر : غزل
آدرس شعر : شرح و تفسیر غزل شماره 5 دیوان سعدی شیرازی
1) شبِ فِراق نخواهم دواجِ دیبا را / که شب دراز بُوَد خوابگاهِ تنها را
2) ز دست رفتنِ دیوانه عاقلان دانند / که احتمال نمانده ست ناشکیبا را
3) گرش بینی و دست از ترنج بشناسی / روا بُوَد که ملامت کنی زلیخا را
4) چنین جوان که تویی ، بُرقعی فرو آویز / وگرنه ، دل برود پیرِ پای برجا را
5) تو آن درختِ گُلی ، کِاعتدالِ قامت تو / ببُرد قیمت سروِ بلند بالا را
6) دگر به هر چه تو گویی ، مخالفت نکنم / که بی تو عیش میسر نمی شود ما را
7) دو چشم باز نهاده ، نشسته ام همه شب / چو فرقدین و ، نگه می کنم ثریا را
8) شبی و شمعی و جمعی ، چه خوش بُوَد تا روز / نظر به روی تو ، کوریّ چشمِ اعدا را
9) من از تو پیشِ که نالم ؟ که در شریعتِ عشق / معافِ دوست بدارند قتلِ عمدا را
10) تو همچنان دل شهری به غمزه ای ببری / که بندگانِ بنی سعد ، خوانِ یغما را
11) در این روش که تویی ، بر هزار چون سعدی / جفا و جور توانی ، ولی مکن یارا
شبِ فِراق نخواهم دواجِ دیبا را / که شب دراز بُوَد خوابگاهِ تنها را
در شبِ جدایی از یار ، بستر حریر به کارم نمی آید . زیرا شب در خوابگاه عاشقِ تنها به درازا می کشد و بودن لحافِ حریر موجب خوابِ آرام نخواهد شد . [ دواج = لحاف ، بستر و رختخواب / دیبا = حریر و ابریشم ]
ز دست رفتنِ دیوانه عاقلان دانند / که احتمال نمانده ست ناشکیبا را
فقط عاقلان می دانند که عاشق دیوانه چگونه بی قرار و پریشان شده است ، چرا که آدم بی قرار و ناشکیبا نمی تواند این را دریابد . [ احتمال = تحمل و بردباری ]
گرش بینی و دست از ترنج بشناسی / روا بُوَد که ملامت کنی زلیخا را
اگر یوسف را ببینی و شیفته نشوی و دستِ خویش را نبری ، آنگاه می توانی زلیخا را از عشق یوسف سرزنش نمایی . [ ترنج : میوه ای است معروف و مشهور و بسیار معطر که از نارنج بزرگتر و از جنس مرکبات است . پوست آن را مربا سازند ، بالنگ ]
زلیخا : دختر شاه مغرب به نام طیموس و همسر عزیز مصر موسوم به فوطیفار بود . زلیخا عاشق یوسف بود اما یوسف به عشق او وقعی نمی نهاد . سرانجام کار زلیخا در این عشق به رسوایی کشید . زنان مصر زلیخا را در عشق یوسف نکوهش می کردند . از اینرو ، زلیخا آنان را به تماشای یوسف گرد آورد تا به زیبایی یوسف مقرّ آیند و در عاشقی زلیخا طعن نکنند . زنان به هنگام مشاهدۀ یوسف در خانۀ زلیخا ، چنان شیفتۀ جمالِ او شدند که به جای ترنجی که در دست داشتند ، کف دستِ خود را با کارد بریدند . در آیۀ 31 سورۀ یوسف آمده است « چون افسونشان شنید نزدشان کس فرستاد و برای هر یک تا تکیه دهد ، متکایی ترتیب داد و به هر یک کاردی داد و گفت : بیرون آی تا تو را بنگرند . چون او را دیدند ، بزرگش شمردندو دستِ خویش بریدند و گفتند : معاذالله ، این آدمی نیست ، این جز فرشته ای بزرگوار نیست . ( فرهنگ تلمیحات )
چنین جوان که تویی ، بُرقعی فرو آویز / وگرنه ، دل برود پیرِ پای برجا را
بدینسان که تو جوان و زیبایی ، لازم است روی بندی بر چهره بیاویزی ، وگرنه پیرِ استوار و مقاوم نیز دل از کف می دهد و عاشق می گردد . [ برقع = روی بند و نقاب زنان ]
تو آن درختِ گُلی ، کِاعتدالِ قامت تو / ببُرد قیمت سروِ بلند بالا را
تو از لحاظِ زیبایی به سانِ آن درختِ گُلی هستی که راستی و تناسب قد و قامت ، سروِ بلند بالا را بی قدر کرده است . [ اعتدال = راستی و تناسب / قیمت = ارزش و اعتبار و آبرو / بالا = قد و قامت ]
دگر به هر چه تو گویی ، مخالفت نکنم / که بی تو عیش میسر نمی شود ما را
دیگر با هر چیزی که بگویی یا بخواهی ، مخالفت نشان نمی دهم . زیرا بدون تو شادی برای ما مهیّا نمی شود . [ عیش = شادی و شادمانی ، زندگی خوش / میسر شدن = ممکن گشتن ، مهیا شدن ]
دو چشم باز نهاده ، نشسته ام همه شب / چو فرقدین و ، نگه می کنم ثریا را
در تمام طول شب بیدار نشسته و دیدگانِ خویش را به سانِ فرقدین باز نگه داشته و خوشۀ پروین را می نگرم ، یعنی انتظار می کشم . [ فرقدین = دو بردارن ، و آن دو ستارۀ پیشین است از هفت اورنگ کهین یا دب ] دو چشم به غرقدین تشبیه شده است .
شبی و شمعی و جمعی ، چه خوش بُوَد تا روز / نظر به روی تو ، کوریّ چشمِ اعدا را
چه خوش است که در شبی و در پرتو شمعی من و تو با هم باشیم ، و به کوری چشمِ دشمنان ، من تا سحرگاه به چهره ات بنگرم . [ اعدا = جمع عدو ، دشمنان ]
من از تو پیشِ که نالم ؟ که در شریعتِ عشق / معافِ دوست بدارند قتلِ عمدا را
من از دستِ تو به نزدِ چه کسی شکایت برم ؟ زیرا می دانم که در قانون و مذهبِ عشق ، محبوب را حتی به خاطر قتل عمدیِ عاشق مواخذه نمی کنند و می بخشایند . [ شریعت = دین و مذهب / معاف = بخشیده و عفو کرده شده / عمدا = از روی قصد و نیت ، بااراده و اختیار ]
تو همچنان دل شهری به غمزه ای ببری / که بندگانِ بنی سعد ، خوانِ یغما را
تو دل مردم شهر را با ناز و غمزه ات چنان می ربایی که گویی بندگان بنی سعد ابوبکر بن سعد زنگی ، سفره عام را غارت می کنند و اثری از آن خوان باقی نمی گذارند . [ غمزه = ناز و عشوه ، اشاره به چشم و ابرو / بنی سعد = مراد سعد بن ابوبکر بن سعد زنگی ، ممدوح سعدی ، که تخلص وی هم از نامِ اوست / خوان یغما = سفره عام که معمولا سلاطین در ایام عید خصوصاََ عید قربان می گستردند و عوام و محتاجان آن را غارت می کردند و نیز گفته اند نزد بعضی از طوایف سپاهی و لشکری ترکان مرسوم بود که هر گاه به میهمانی می رفتند ، پس از خوردن غذا ، آلات و لوازم و پذیرایی را غارت می کردند ، به هر حال خوان یغما اشاره به غارتگری و قتالی ترکان دارد . ]
_ غارت کردن دل مردم شهر تشبیه شده به غارت کردن سفرۀ عام به دستِ بندگان بنی سعد .
در این روش که تویی ، بر هزار چون سعدی / جفا و جور توانی ، ولی مکن یارا
تو با این شیوه ای که در پیش گرفته ای ، می توانی بر هزار عاشق چون سعدی جور و جفا روا داری . اما ای یار ، چنین مکن .
افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …
متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .
این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
- شرح غزلهای سعدی – جلد اول و دوم – نوشته دکتر محمدرضا برزگر خالقی و دکتر تورج عقدایی – انتشارات زوّار
سلام خسته نباشید ممنون عالی بود
من میخوام معنی تمام غزلها را داشته باشم
میتونید برام بذارید
سلام . از اینکه علاقمند به اشعار عرفانی هستید . خوشحالم . شرح و تفسیر غزلهای حافظ چهار جلد و غزلهای سعدی 2 جلد است که تایپ آن در کوتاه مدت ممکن نیست .