شرح و تفسیر غزل شماره 2 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شرح و تفسیر غزل شماره 2 دیوان سعدی شیرازی
شاعر : ابو محمد مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی
کتاب : دیوان اشعار
قالب شعر : غزل
آدرس شعر : شرح و تفسیر غزل شماره 2 دیوان سعدی شیرازی
1) ای نَفَسِ خُرمِ بادِ صبا / از بَرِ یار آمده ای ، مَرحبا
2) قافلۀ شب ، چه شنیدی ز صبح ؟ / مرغِ سلیمان ، چه خبر از سبا ؟
3) بر سرِ خشم است هنوز آن حریف ؟ / یا سخنی می رود اندر رِضا ؟
4) از درِ صلح آمده ای یا خِلاف ؟ / با قدمِ خوف روم یا رَجا ؟
5) بارِ دگر گر به سرِ کویِ دوست / بگذری ای پیکِ نسیمِ صبا
6) گو رَمقی بیش نماند از ضعیف / چند کُند صورتِ بی جان بقا ؟
7) آن همه دلداری و پیمان و عهد / نیک نکردی که نکردی وفا
8) لیکن اگر دورِ وصالی بُوَد / صلح فراموش کند ماجرا
9) تا به گریبان نرسد دستِ مرگ / دست ز دامن نکنیمت رها
10) دوست نباشد به حقیقت ، که او / دوست فراموش کند در بلا
11) خستگی اندر طلبت راحت است / درد کشیدن به امید دوا
12) سَر نتوانم که برآرم چو چنگ / ور چو دفم پوست بدرّد قفا
13) هر سحر از عشق دَمی می زنم / روزِ دگر می شنوم بر ملا
14) قصۀ دردم همه عالَم گرفت / در که نگیرد نَفَسِ آشنا ؟
15) گر برسد ناله سعدی به کوه / کوه بنالد به زبانِ صدا
ای نَفَسِ خُرَمِ بادِ صبا / از بَرِ یار آمده ای ، مرحبا
ای نفحۀ روح بخش باد سحرگاهی ، آفرین بر تو که از برِ یار آمده ای و بوی خوش با طراوت حاصل هم جواری با یار است . [ نَفَس = نفحه و نکهت و بوی خوش / باد صبا = نسیم صبحگاهی / خرم = شاداب و شادمان / از بّر = از سوی / مرحبا = آفرین ]
قافلۀ شب ، چه شنیدی ز صبح ؟ / مرغِ سلیمان ، چه خبر از سبا ؟
ای کاروان شب ، از صبح وصال معشوق جه خبر داری ؟ و ای هدهد باد صبا ، از شهر سبا ، سرزمین معشوق چه پیامی آوردی ؟ [ قافله = کاروان / مرغ سلیمان = کنایه از هدهد که به فارسی پوپک و شانه به سر گویند . داستان این مرغ و پیام بردنش از طرف سلیمان به بلقیس ، در قران کریم آیات 20 به بعد سورۀ نمل آمده است / سبا = نام شهری است در یمن که بلقیس ملکۀ آن بود که به روایت تورات با سلیمان ، پادشاه یهود ، ملاقات کرده و با او روابط دوستانه داشته است . بر طبق روایات اسلامی ، سلیمان او را به زنی گرفت که در آیات فوق از آن یاد شده است ]
بر سرِ خشم است هنوز آن حریف ؟ / یا سُخَنی می رود اندر رِضا ؟
آیا آن یار و مصاحب ، هنوز از من خشمگین است ؟ یا از رضا و خشنودی ، گفتگویی به میان می آید ؟ [ حریف = یار یکدل و یکرنگ ، دوست هم پیاله و باده نوش / سخن رفتن = سخن به میان آمدن ، گفت و گو کردن / رضا = خشنودی و موافقت ]
از درِ صلح آمده ای یا خِلاف ؟ / با قدمِ خوف روم یا رجا ؟
ای بادِ صبا ، پیام آور صلح و آرامشی یا ناسازگاری ؟ و اینک من با ترس به سویش بروم یا با امیدواری ؟ [ خلاف = مخالفت و ناسازگاری / خوف = بیم و ترس / رجا = امیدواری ]
بارِ دگر گر به سرِ کویِ دوست / بگذری ای پیکِ نسیمِ صبا
ای یار ملایم صبحگاهی که قاصد کوی یاری ، اگر دوباره بر سرِ کوی محبوب گذر کردی . [ پیک = قاصد / نسیم = باد ملایم ]
گو رَمَقی بیش نماند از ضعیف / چند کُند صورتِ بی جان بقا ؟
پیام مرا به او برسان و بگو که از منِ ضعیف ، جز نیم جانی باقی نمانده است . به راستی کالبد بی جان من ، یعنی جسمِ من دور از تو که در حکمِ جان هستی ، چه قدر می تواند بقا و دوام داشته باشد . [ رمق = باقی جان / تاب و توان / صورت بی جان = کالبد و جسم بی جان ]
آن همه دلداری و پیمان و عهد / نیک نکردی که نکردی وفا
ای یار ، پس از آن همه دلبری و عهد و پیمان ، کارِ درستی نکردی که وفای خویش را به سر نبردی . [ نیک = خوب / وفا = مقابل جفا به معنی وعده به جا آوردن و به سر بردن دوستی و عهد و پیمان ، ثبات در قول و سخن و دوستی ]
لیکن اگر دورِ وصالی بُوَد / صلح فراموش کند ماجرا
اما در صورتی که زمانی برای پیوستگی و وصال وجود داشته باشد . صلح و آشتی تو با من این رویداد را به دست فراموشی خواهد سپرد و از یادِ من خواهد برد . [ لیکن = اما ، ولی ، با این همه ، در فارسی به صورت لیک هم بکار می رو د / دور = وقت و زمان و نوبت / فراموش کند = موجب فراموش گردانیدن شود / ماجرا = سرگذشت ، قصه و واقعه ، سرگذشت و اتفاق و آنچه گذشته باشد ]
تا به گریبان نرسد دستِ مرگ / دست ز دامن نکنیمت رها
تا دستِ احل گریبان مرا نگیرد و زمان مرگ فرا نرسد . ای معشوق ، دست از دامنت برنمی دارم و رهایت نمی کنم . [ گریبان = بخشی از جامه که پیرامون گردن قرار گیرد ، یقه ]
دوست نباشد به حقیقت ، که او / دوست فراموش کند در بلا
آن کسی که دوست را در محنت و گرفتاری فراموش کند ، حقیقتاََ دوست نیست . ( دوست حقیقی نیست ) . [ به حقیقت = حقیقتاََ و واقعاََ ]
خستگی اندر طلبت راحت است / درد کشیدن به امید دوا
در راه طلب کردن تو هر جراحتی که به طالب وارد آید ، عین راحت است . همچنانکه کسی به امید رسیدن به دارو ، درد را تحمل می کند . مصراع دوم ، تمثیلی است برای تأکید معنی مصراع اول . [ خستگی = ریش ، جراحت / راحت = آسایش و آرامش ]
سر نتوانم که برآرم چو چنگ / ور چو دفم پوست بدرّد قفا
من همانند چنگ قادر به بلند کردن سر و اعتراض کردن نیستم . حتی اگر پوستم بر اثر سیلی ضربه هایی که بر من نواخته می شود مثل دف از هم بدرد . [ سر برآوردن = سر را بلند کردن / چنگ = از سازهای زهی قدیم که سری خمیده داشت و با انگشتان می نواختند ( واژه نامه موسیقی ایران زمین ) / دف = از خانواده آلات موسیقی ضربی یا کوبه ای است که به آن دایره نیز می گویند / قفا = سیلی ] . در این بیت شاعر به چنگ و دف تشبیه شده است .
هر سحر از عشق دَمی می زنم / روزِ دگر می شنوم بر ملا
هر بامدادی که از عشق سخن می گویم . روز دیگر ، آن اظهار عشق را آشکارا از دیگران می شنوم . [ دم زدن = سخن گفتن / برملا = آشکار و ظاهر ]
قصۀ دردم همه عالَم گرفت / در که نگیرد نَفَسِ آشنا ؟
داستان دردِ عشقم همه جهان را فرا گرفت ، نفسِ آشنا در چه کسی تاثیر نمی کند ؟ ( چه کسی می تواند از تاثیر نفسِ آشنای سعدی در امان بماند ) . [ آشنا = یار و دوست ]
گر برسد ناله سعدی به کوه / کوه بنالد به زبانِ صدا
اگر ناله سعدی به کوه برسد ، کوه با زبان پژواک ، آن ناله را منعکس خواهد کرد . ( کوه هم از نالۀ سعدی متأثر می شود ) . [ صدا = پژواک ، انعکاس صوت ]
دکلمه غزل شماره 2 دیوان سعدی شیرازی
افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …
متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .
این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
- شرح غزلهای سعدی – جلد اول و دوم – نوشته دکتر محمدرضا برزگر خالقی و دکتر تورج عقدایی – انتشارات زوّار