شرح و تفسیر غزل شماره 126 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شرح و تفسیر غزل شماره 126 دیوان سعدی شیرازی
شاعر : ابو محمد مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی
کتاب : دیوان اشعار
قالب شعر : غزل
آدرس شعر : غزل شماره 126 دیوان سعدی شیرازی
1) نه خود اندر زمین نظیر تو نیست / که قمر چون رخ منیر تو نیست
2) ندهم دل به قدّ و قامت سرو / که چو بالای دلپذیر تو نیست
3) در همه شهر ای کمان ابرو / کس ندانم که صید تیر تو نیست
4) دل مردم دگر کسی نبَرَد / که دلی نیست کآن اسیر تو نیست
5) گر بگیری نظیر من چه کنم ؟ / که مرا در جهان نظیر تو نیست
6) ظاهر آن است کآن دلِ چو حدید / در خور صدر چون حریر تو نیست
7) همه عالَم به عشق بازی رفت / نامِ سعدی که در ضمیر تو نیست
نه خود اندر زمین نظیر تو نیست / که قمر چون رخ منیر تو نیست
نه تنها در روی زمین نظیری نداری ، بلکه ماه تمام به اندازۀ چهرۀ تابانت زیبایی و درخشندگی ندارد . یعنی در زمین و آسمان بی همتایی . [ منیر = نورانی و درخشان ]
ندهم دل به قدّ و قامت سرو / که چو بالای دلپذیر تو نیست
به قد و بالای سرو دل نمی بندم و عاشق آن نمی شوم . زیرا سرو ، این نماد خوش قامتی هم در برابر بالای تو دلپذیر نمی نماید . [ بالا = قد و قامت / دل دادن = کنایه از عاشق شدن ، توجّه کردن ]
در همه شهر ای کمان ابرو / کس ندانم که صید تیر تو نیست
ای یار کمان ابرو ، در تمام شهر کسی را نمی شناسم که با تیر نگاه تو صید نشده باشد . [ دانستن = شناختن ]
دل مردم دگر کسی نبَرَد / که دلی نیست کآن اسیر تو نیست
دیگر هیچ دلربایی نمی تواند دل از کف مردم برباید ، زیرا تمام دل ها اسیر توست و دلی نمانده تا دیگری صید کند . [ دل بردن = کنایه از عاشق و شیفته کردن ]
گر بگیری نظیر من چه کنم ؟ / که مرا در جهان نظیر تو نیست
اگر کسی مثل من را برگزینی چه سازم ؟ آری ، نظیر من برای تو بسیار است امّا من در تمام گیتی همتای تو را نخواهم یافت .
ظاهر آن است کآن دلِ چو حدید / در خور صدر چون حریر تو نیست
این امر آشکار است که قلب آهنینت با آن سینۀ حریرگون و نرم تو تناسب و سازگاری ندارد . [ حدید = آهن / درخور = شایسته و لایق / صدر = سینه / حریر = ابریشم و پرنیان ]
همه عالَم به عشق بازی رفت / نامِ سعدی که در ضمیر تو نیست
نام سعدی که در خاطرت نمانده و آن را فراموش کرده ای ، از لحاظ عشق بازی در سراسر جهان شهره گشته است . [ همه عالَم = در همه عالم / ضمیر = اندیشه و دل ]
افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …
متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .
این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
- شرح غزلهای سعدی – جلد اول و دوم – نوشته دکتر محمدرضا برزگر خالقی و دکتر تورج عقدایی – انتشارات زوّار