ذکر خیال بد اندیشیدن قاصر فهمان | شرح و تفسیر

ذکر خیال بد اندیشیدن قاصر فهمان | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

ذکر خیال بد اندیشیدن قاصر فهمان | شرح و تفسیر

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر سوم ابیات 4227 تا 4249

نام حکایت : صفت آن مسجد که مهمان کش بود و آن عاشق مرگ جوی

بخش : 11 از 18 ( ذکر خیال بد اندیشیدن قاصر فهمان )

مثنوی معنوی مولوی

خلاصه حکایت صفت آن مسجد که مهمان کش بود و آن عاشق مرگ جوی

در اطرافِ شهر ری مسجدی بود که ساکنان خود را می کشت . هر کس شب بدان مسجد درمی آمد همان شب از ترس در جا می مُرد و نقش بر زمین می شد . هیچکس از اهالی آن شهر جرأت نداشت مخصوصاََ در شب قدم بدان مسجدِ اسرارآمیز بگذارد . اندک اندک این مسجد آوازه ای در شهرهای مجاور به هم رسانید و مردم حومه و اطراف نیز از این مسجد بیمناک شده بودند . تا اینکه شبی از شب ها غریبی از راه می رسد و یکسر سراغِ آن مسجد را می گیرد . مردم از این کارِ عجیبِ او حیرت می کنند و …

متن کامل « حکایت صفت آن مسجد که مهمان کش بود و آن عاشق مرگ جوی » را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .

متن کامل اشعار ذکر خیال بد اندیشیدن قاصر فهمان

ابیات 4227 الی 4249

4227) پیش از آنکه این قصه تا مَخلَص رسد / دودِ گندی آمد از اهلِ حسد

4228) من نمی رنجم ازین ، لیک این لَگد / خاطر ساده دلی را پی کُند

4229) خوش بیان کرد آن حکیمِ غزنوی / بهرِ محجوبان ، مثالِ معنوی

4230) که ز قرآن گر نبیند غیر قال / این عجب نَبوَد ز اصحابِ ضلال

4231) کز شعاعِ آفتابِ پُر ز نور / غیرِ گرمی می نیابَد چشمِ کور

4232) خربَطی ناگاه از خرخانه یی / سر بُرون آورد چون طَعّانه یی

4233) کین سخن پست است ، یعنی مثنوی / قصۀ پیغمبریست و پیروی

4234) نیست ذکرِ بحث و اسرار بلند / که دَوانند اولیا ، آن سو سَمَند

4235) از مقاماتِ تَبَتُّل تا فنا / پایه پایه تا ملاقاتِ خدا

4236) شرح و حدِّ هر مقام و منزلی / که به پَر ، زُو بَر پَرَد صاحبدلی

4237) چون کتاب الله بیآمد ، هم بر آن / این چنین طعنه زدند آن کافران

4238) که اساطیر و ، افسانۀ نَژَند / نیست تعمیقیّ و ، تحقیقی بلند

4239) کودکانِ خُرد ، فهمش می کنند / نیست جز امرِ پسند و ناپسند

4240) ذکرِ یوسف ، ذکرِ زلفِ پُر خَمَش / ذکرِ یعقوب و ، زلیخا و غَمَش

4241) ظاهرست و ، هر کسی پی می بَرَد / کو بیان که گُم شود در وی خِرَد ؟

4242) گفت : اگر آسان نماید این به تو / این چنین آسان یکی سوره بگو

4243) جَنَّتان و اِنسَتان و اهلِ کار / گُو : یکی آیت ازین آسان بیآر

4244) حرف قرآن را بدان که ظاهری ست / زیرِ ظاهر ، باطنی بس قاهری ست

4245) زیرِ آن باطن ، یکی بَطنِ سوم / که درو گردد خِرَدها جمله گُم

4246) بطنِ چهارم ، از نُبی خود کس ندید / جز خدایِ بی نظیرِ بی نَدید

4247) تو ز قرآن ای پسر ظاهر مَبین / دیو ، آدم را نبیند جز که طین

4248) ظاهرِ قرآن چو شخصِ آدمی ست / که نقوشش ظاهر و ، جانش خفی ست

4249) مرد را صد سال عمّ و خالِ او / یک سرِ مویی نبیند حالِ او

شرح و تفسیر ذکر خیال بد اندیشیدن قاصر فهمان

پیش از آنکه این قصه تا مَخلَص رسد / دودِ گندی آمد از اهلِ حسد


پیش از آنکه حکایت مسجد مهمان کُش خاتمه یابد . از روح و روانِ حسودان ، دودِ مُتعفّنی بلند شد .  [ در اینجا مولانا اشاره می کند به خشک مغزان که بیماری حسادت و تنگ نظری بر قلب و روحشان غالب شده است ، آنان بر لطایف و دقایقِ عرفانی مثنوی ، طعن و قدح وارد می آوردند و بر آن می تاختند . ]

من نمی رنجم ازین ، لیک این لَگد / خاطر ساده دلی را پی کُند


ظاهراََ سؤال شده از مولانا که چگونه حرف های یک مشت آدمِ حسودِ عاری از فهم در وجود شریفِ آن جناب تأثیر می گذارد ؟ مولانا جواب می دهد : من از طعنه و نکوهش این حسودان نمی رنجم لیکن این حرف ها ممکن است سالکان مبتدی را تحتِ تأثیر قرار دهد .

خوش بیان کرد آن حکیمِ غزنوی / بهرِ محجوبان ، مثالِ معنوی


حکیم سنایی غزنوی در موردِ کسانی که از دریافتِ حقیقت در حجابِ جهل و غفلت اند ، مثالِ معنوی خوبی گفته است . [ افلاکی در مناقب العارفین نقل می کند که مولانا گفته است : هر که سخنان سنایی را بخواند و دریابد بر اسرارِ سخنان ما واقف می شود . ]

که ز قرآن گر نبیند غیر قال / این عجب نَبوَد ز اصحابِ ضلال


گمراهان اگر از قرآن به جز قیل و قال ، چیز دیگری نبینند . جای تعجب ندارد .

کز شعاعِ آفتابِ پُر ز نور / غیرِ گرمی می نیابَد چشمِ کور


زیرا نابینایان از پرتوِ خورشید ، فقط گرمی و حرارت را احساس می کنند . [ دو بیت فوق بیانِ مضمون این بیت سنایی است .

عجب نَبوَد گر از قرآن نصیبی نیست جز نقشی / که از خورشید ، جز گرمی نیابد چشمِ نابینا ( شرح مثنوی ولی محمد اکبرآبادی ، دفتر سوم ، ص 282 ) ]

خربَطی ناگاه از خرخانه یی / سر بُرون آورد چون طَعّانه یی


یک آدمِ ابله ، ناگهان از طویله ای سر بیرون آورد و مانندِ کسی که کارش عیب جویی و طعنه زدن است چنین گفت : [ خربط = مرغابی بزرگ ، در اینجا یعنی ابله ، احمق / طَعّانه = صیغۀ مبلغه است به معنی کسی که کارش طعنه زدن به این و آن است ، بر مرد و زن به یکسان اطلاق شود ]

کین سخن پست است ، یعنی مثنوی / قصۀ پیغمبریست و پیروی


این سخن ، یعنی مثنوی ، حرف های حقیر و ناچیز است . زیرا سراسرِ آن در بارۀ پیامبران و آدابِ پیروی از آنهاست . خلاصه مثنوی به جز یک مشت حکایات و تمثیلات و شرعیّات چیز دیگری نیست .

جمعی از اصحابِ قیل و قال و فریفتگانِ اصطلاحاتِ پُر طمطراق ، اعتراض می کنند که مثنوی حاوی نکاتِ عقلانی و دقایق حِکمی نیست و اصلاََ به زبان علمی و اصطلاحاتِ نظری نگاشته نشده . چنانکه مثلاََ در کتبِ فلاسفه و حکما هر مبحث علمی و نظری به فصول و ابواب و مقالاتی جداگانه تقسیم می شود . ابتدا تعریفِ هر علمی و فایدت آن صورت می گیرد و سپس کلیّات و مقدماتی طرح می شود و رفته رفته هر موضوعی موردِ شرح و تفصیل قرار می گیرد و در هر مبحثی اشکالات و ایراداتی عنوان می گردد و پاسخ آن گفته می شود و خلاصه مؤلف ، فصل به فصل و باب به باب پیش می رود و نهایتاََ نتیجه گیری می کند . امّا در مثنوی از این خبرها نیست . نه مقدمه ای دارد و نه ذی المقدمه ای و نه از ابواب و فصول و تعاریف کلاسیک خبری هست و نه در انتهای کتاب ، استنتاجی در میان . بلکه حکایات و قصص و تمثیلات دُمادُمِ یکدیگر می آید و در خلالِ آن ، سخنانی پراکنده ذکر می گردد و غالباََ موضوعات تکرار می شود . امّا این قادح ، در این نکته تأمّل نکرده است که کتب آسمانی نیز تابعِ فصل بندی های مرسوم و انتظامِ رایج نیست . و گاه به ضرورت ، مطالبی به کرّات در آن ها دیده می شود و اگر خواننده در آنها نیک تفطّن کند و حجاب عناد از چشمِ دل فرو اندازد و به دیدۀ انصاف بنگرد خواهد یافت که هر مطلبِ بظاهر تکراری ، جلوۀ تازه ای است از حقیقت .

نیست ذکرِ بحث و اسرار بلند / که دَوانند اولیا ، آن سو سَمَند


آن طعنه زننده می گوید : در کتابِ مثنوی از مباحثِ عمیق و اسرارِ بزرگ و سترگ مانندِ کتاب های عرفانِ نظری و فلسفی هیچ خبری نیست . در حالی که اولیاء الله در عرصۀ این مطالب ، اسبِ همّتِ خود را به تاخت و تاز درآورده اند . [ سَمَند = اسب زرد رنگ ]

از مقاماتِ تَبَتُّل تا فنا / پایه پایه تا ملاقاتِ خدا


باز می گوید : در مثنوی از مقامِ انقطاع از غیر حق تا مقامِ فنا و ذکر مراتبِ سلوک تا رسیدن به لقاء الله چیزی گفته نشده است . [ تَبَتُّل = از بَتَل به معنی بُریدن و اخلاص داشتن است و در اصطلاح صوفیه ، عبارت است از انقطاع و گسستن از دنیا و مافیها و اتصال و پیوستن به حضرت حق تعالی بی هیچ شائبه و غرضی ( شرح منازل السائرین ، ص 56 ) / فنا = شرح بیت 57 دفتر اوّل ]

شرح و حدِّ هر مقام و منزلی / که به پَر ، زُو بَر پَرَد صاحبدلی


باز آن طعنه زندده ادامه می دهد : در کتاب مثنوی از شرح و تفصیل مقامات و منازل سلوک خبری نیست تا صاحبدلی بتواند بوسیله آن به سوی کمالات پرواز کند .

چون کتاب الله بیآمد ، هم بر آن / این چنین طعنه زدند آن کافران


مولانا در جوابِ این طعنه زننده می گوید : البته وقتی که قرآن کریم هم نازل شد . حق ستیزان کافر از همین قبیل ایرادات به آن کتاب عظیم وارد آوردند و چنین گفتند :

که اساطیر و ، افسانۀ نَژَند / نیست تعمیقیّ و ، تحقیقی بلند


قرآن حکایات پیشین و افسانه های کُهن است و اصلاََ در این کتاب ، نکاتِ ژرف و تحقیقاتِ عالی نیامده است . [ نَژند = اندوهگین ، افسرده ، پست و زبون / افسانۀ نَژند= افسانه های ضعیف و مبتذل / توضیح اساطیر الاوّلین در شرح بیت 1150 دفتر سوم آمده است . ]

کودکانِ خُرد ، فهمش می کنند / نیست جز امرِ پسند و ناپسند


معانی قرآن به قدری ساده و پیش پا افتاده است که حتّی بچه ها نیز آن را درک می کنند و چیزی جز امر و نهی در آن دیده نمی شود .

ذکرِ یوسف ، ذکرِ زلفِ پُر خَمَش / ذکرِ یعقوب و ، زلیخا و غَمَش


باز می گویند : قرآن چیزی نیست جز داستان یوسف و شرح گیسوانِ پر پیچ و تاب او و نقلِ حکایت یعقوب و زلیخا و شرح غم و اندوه او .

ظاهرست و ، هر کسی پی می بَرَد / کو بیان که گُم شود در وی خِرَد ؟


معانی قرآن به قدری ظاهر و روشن است که هر کسی می تواند آن را دریابد . در قرآن کجاست آن مطالبی که عقل در فهمِ آن گیج و مُتحیّر شود ؟ یعنی از این مباحثِ ژرف در قرآن ، خبری نیست . [ مولانا می گوید : این سخنان را کسانی در بارۀ قرآن کریم می زنند که به ظاهرِ آن کتابِ شریف نگاه کرده اند نه به باطن آن ]

گفت : اگر آسان نماید این به تو / این چنین آسان یکی سوره بگو


حق تعالی به کافران خطاب می کند : اگر مطالبِ قرآن کریم به نظرت ساده و ابتدایی می آید ، تو نیز یک چنین سورۀ آسان بگو . [ حق تعالی در چند مورد از ایات شریفه قرآنی ، با کافران تحدّی کرده است . از آن جمله در آیه 23 سورۀ بقره « اگر به شک اندرید در آنچه ما فرو فرستاده ایم به بندۀ خود ، پس بیاورید سوره ای همچون آن . و فرا خوانید گواهان و یارانتان را جز خدا ، اگر راست گویانید » ]

جِنَّتان و اِنسَتان و اهلِ کار / گُو : یکی آیت ازین آسان بیآر


ای پیامبر (ص) به پریان و آدمیان و کارآزمودگان آنها بگو که آیه ای چنین آسان بیاورید . ( جِنّتان = جمع جن و پری / اِنسَتان = جمع انسان / اهلِ کار = متخصص ، ماهر ) [ اشاره است به آیه 88 سورۀ اِسرا « بگو اگر آدمیان و پریان جمع شوند که همانندِ این قرآن ، کتابی آورند . نتوانند کتابی همانندِ آن آورند ، اگر چه یکدیگر را در این امر پشتیبانی کنند » ]

تفسیر این خبر مصطفی (ص) که …


حرف قرآن را بدان که ظاهری ست / زیرِ ظاهر ، باطنی بس قاهری ست


بدان که کلمات و حروفِ قرآنِ کریم ، ظاهری دارد ، امِّا در وَرایِ این ظاهر ، باطنی بس عظیم و گرانسنگ دارد . [ این حقیر عین روایتی که در مطلع این بخش آمده و به پیامبر (ص) انتساب داده شده را نیافتم . امّا روایتی قریب بدین مضمون از حضرت ختمی مرتبت (ص) نقل شده است که فرمود « همانا این قرآن بر هفت حرف نازل شده است » ( المعجم المفهرس لالفاظ الحدیث النبوی ، ج 2 ، ص 398 ) . ملا محسن فیض ضمن نقلِ این حدیث در تفسیر خود می گوید : «اَحرُف» اشاره به بطون دارد ( تفسیر صافی ، ج 1 ، مقدمه هشتم ، ص 39 ) . نظیر آن ، روایت دیگری است که جابر بدینگونه نقل کرده است : از حضرت اباجعفر (ع) ، مسئله ای در باره قرآن پرسیدم . آن جناب پاسخی داد . سپس همان سؤال را تکرار کردم و ایشان پاسخی دیگر داد . عرضه داشتم : فدایت شوم ، چگونه است که به یک سؤال دو جوابِ متفاوت اظهار کردی . فرمود : « ای جابر همانا برای قرآن ، بطنی است و برای آن بطن ، ظاهری است و هیچ چیز برای عقولِ خردمندان ، بعیدتر از تفسیر قرآن نیست » ( تفسیر عیّاشی ، ج 1 ، ص 12 ) . ناصر خسرو قبادیانی در شرح این مطلب می گوید : هیچ ظاهری نیست مگر آنکه مبتنی بر باطن است . همانطور که زمین و آسمان ، ظاهری دارند که بر عوام ظاهر است امّا باطنِ آن بر خواص معلوم است . جسم آدمی نیز همینطور است . ظاهرش بر عوام معلوم است و باطنش بر آنان مستور . قرآن کریم نیز همینطور ، ظاهر آن بر عوام مکشوف است و باطن آن بر دانایان معلوم ( وجه دین ، ص 81 ) . رجوع شود به شرح بیت 1897 دفتر سوم ]

زیرِ آن باطن ، یکی بَطنِ سوم / که درو گردد خِرَدها جمله گُم


در زیر آن معنی باطنی ، باطنِ سومی قرار دارد که عقل های بشری از ادراکِ آن حیران و سرگشته اند .

بطنِ چهارم ، از نُبی خود کس ندید / جز خدایِ بی نظیرِ بی نَدید


باطن چهارم قرآن کریم را کسی جز خدای بی مثل و مانند ندیده است . [ نُبی = قرآن کریم / نَدید = همتا و نظیر ]

تو ز قرآن ای پسر ظاهر مَبین / دیو ، آدم را نبیند جز که طین


ای پسر جان ، مبادا فقط به ظاهرِ قرآن نگاه کنی . زیرا ابلیس نیز حضرت آدم (ع) را مشتی گِل بیشتر به حساب نیاورد . [ طین = گِل ]

ظاهرِ قرآن چو شخصِ آدمی ست / که نقوشش ظاهر و ، جانش خفی ست


این را بدان که ظاهرِ قرآن مانندِ وجودِ آدمی است که ظاهرِ او پیداست امّا روحش نهان است .

مرد را صد سال عمّ و خالِ او / یک سرِ مویی نبیند حالِ او


برای مثال ، هر انسانی معمولاََ عمو و دایی دارد که سالیان سال با او زندگی کرده اند . امّا از احوالِ درونی او ذره ای آگاه نشده اند .

شرح و تفسیر بخش قبل                    شرح و تفسیر بخش بعد

دکلمه ذکر خیال بد اندیشیدن قاصر فهمان

خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر سوم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟