فاش شدن خبر گنج و رسیدن به گوش پادشاه

فاش شدن خبر گنج و رسیدن به گوش پادشاه | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

فاش شدن خبر گنج و رسیدن به گوش پادشاه| شرح و تفسیر

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر ششم ابیات 1948 تا 1958

نام حکایت : حکایت فقیرِ مفلسِ روزی طلبِ بدون واسطۀ کسب و تلاش

بخش : 4 از 9 ( فاش شدن خبر گنج و رسیدن به گوش پادشاه )

مثنوی معنوی مولوی

خلاصه حکایت فقیرِ مفلسِ روزی طلبِ بدون واسطۀ کسب و تلاش

فقیری مفلس که از فرط فقر و فاقه جانش به لب رسیده بود در نماز و دعا از خداوند رزقی بی سعس و تلاش درخواست کرد تا باشد که از چنبر نکبت برهد . او مدّتی مدید بر این کار بود تا آنکه شبیدر خواب هاتفی بدو گفت : گنجنامه ای در میان کاغذ پاره های فلان ورّاق ( = کاغذ فروش ، کتابفروش ، کاتب ) هست . به مغازۀ او برو و آن گنجنامه را مخفیانه بردار و به خلوت آن را بخوان و طبق دستور عمل کن تا به گنجی عظیم دست یازی …

متن کامل ” حکایت فقیرِ مفلسِ روزی طلبِ بدون واسطۀ کسب و تلاش را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

متن کامل ابیات فاش شدن خبر گنج و رسیدن به گوش پادشاه

ابیات 1948 الی 1958

1948) پس خبر کردند سلطان را از این / آن گروهی که بُدند اندر کمین

1949) عرضه کردند آن سخن را زیردست / که فلانی گنج نامه یافته است

1950) چون شنید آن شخص کین با شَه رسید / جز که تسلیم و رضا چاره ندید

1951) پیش از آن کاشکنجه بیند زآن قُباد / رُقعه را آن شخص پیشِ او نهاد

1952) گفت : تا این رُقعه را یابیده ام / گنج نه و ، رنجِ بی حد برده ام

1953) خود نشد یک حبّه از گنج آشکار / لیک پیچیدم بسی من همچو مار

1954) مدّتِ ماهی چنینم تلخ کام / که زیان و سودِ این بر من حرام

1955) بوک بختت برکَنَد زین کان غِطا / ای شَهِ پیروزجنگِ و دِزگُشا

1956) مدّتِ شش ماه و افزون پادشاه / تیر می انداخت و برمی کَند چاه

1957) هر کجا سَخته کمانی بود چُست / تیر داد انداخت و هر سو گنج جُست

1958) غیرِ تشویش و غم و طامات نی / همچو عَنقا ، نام فاش و ذات نی

شرح و تفسیر فاش شدن خبر گنج و رسیدن به گوش پادشاه

پس خبر کردند سلطان را از این / آن گروهی که بُدند اندر کمین


پس آن فضول هایی که فقیر گنج طلب را زیر نظر داشتند . پادشاه را از این قضیه با خبر کردند .

عرضه کردند آن سخن را زیردست / که فلانی گنج نامه یافته است


آدم های فضول مخفیانه به شاه خبر دادند که فلانی گنج نامه ای پیدا کرده است . [ زیردست = پنهانی ، مخفیانه ]

چون شنید آن شخص کین با شَه رسید / جز که تسلیم و رضا چاره ندید


فقیر گنج طلب چون شنید که کارش لو رفته و شاه نیز از این قضیه با خبر شده است . چاره ای جز تسلیم و رضا ندید . یعنی به تحویل گنج نامه به شاه رضایت داد .

پیش از آن کاشکنجه بیند زآن قُباد / رُقعه را آن شخص پیشِ او نهاد


پیش از آنکه شاه او را شکنجه دهد . گنج نامه را به نزد او برد و بدو تسلیم کرد .

گفت : تا این رُقعه را یابیده ام / گنج نه و ، رنجِ بی حد برده ام


فقیر به شاه گفت : من این گنج نامه را پیدا کرده ام . امّا تا کنون هر چه کوشیده ام گنجی ندیده ام . ولی در عوض رنجِ بی حد و شمار تحمّل کرده ام .

خود نشد یک حبّه از گنج آشکار / لیک پیچیدم بسی من همچو مار


حتّی ذرّه ای از گنج نیز پیدا نشده است . امّا مدّتهاست که مثلِ مار بر خود پیچیده ام . یعنی بسیار مضطرب بوده ام .

مدّتِ ماهی چنینم تلخ کام / که زیان و سودِ این بر من حرام


یک ماه است که بدین صورت پریشان و ناکام مانده ام . زیرا سود و زیان آن بر من حرام شده است . یعنی گنجی به دست نیامده است تا سود و زیان آن را مشاهده کنم .

بوک بختت برکَنَد زین کان غِطا / ای شَهِ پیروزجنگِ و دِزگُشا


شاید اقبالِ تو ای شاهِ فاتح و قلعه گُشا پرده از اسرار این گنج بردارد . [ غِطا = مخففِ غِطاء به معنی پرده و حجاب / دِزگُشا = گشاینده قلعه ، فاتح دژهای دشمن ]

مدّتِ شش ماه و افزون پادشاه / تیر می انداخت و برمی کَند چاه


مدّت شش ماه و حتّی بیشتر پادشاه به قصد یافتن گنج تیر می انداخت و گودال حفر می کرد .

هر کجا سَخته کمانی بود چُست / تیر داد انداخت و هر سو گنج جُست


هر جا که کمانگیری چابک دست بود . شاه بدو دستور می داد که تیراندازی کند و همه جا را به دنبال گنج جستجو کرد . [ سخته کمان = تیرانداز نیرومند و ماهر ]

غیرِ تشویش و غم و طامات نی / همچو عَنقا ، نام فاش و ذات نی


امّا بجز اضطراب و اندوه و کار بی حاصل نتیجه ای حاصل نیامد . گنج موعود به منزلۀ سیمرغ بود که اسم دارد ولی وجود ندارد . [ طامات = در اینجا به معنی کارهای بی حاصل ]

شرح و تفسیر بخش قبل                     شرح و تفسیر بخش بعد

دکلمه فاش شدن خبر گنج و رسیدن به گوش پادشاه

خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر ششم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟