شرح و تفسیر عاشق دنیا بر مثال عاشق دیوار است که بر او تاب آفتاب زند

شرح و تفسیر عاشق دنیا بر مثال عاشق دیوار است که بر او تاب آفتاب زند در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر عاشق دنیا بر مثال عاشق دیوار است که بر او تاب آفتاب زند

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر اول ابیات 2801 تا 2804

نام حکایت : خلیفه که در کرم در زمان خود از حاتم طایی گذشته بود و نظیر نداشت

بخش : 25 از 32

مثنوی معنوی مولوی
داستان و حکایت

در روزگاران پیشین ، خلیفه ای بود بسیار بخشنده و دادگر ، بدین معنی که نه تنها بر قبیله و عشیره خود بخشش و جوانمردی می کرد . بلکه همه اقوام و قبائل را مشمول دلجویی و دادِ خود می ساخت . شبی بنابر خوی و عادت زنان که به سبب گرفتاری خود به کارهای خانه و تیمارِ طفلان و اشتغال مردان به مشاغل دیگر . تنها شب هنگام ، فرصتی بدست می آرند که از شویِ خود شکایتی کنند . زنی اعرابی از تنگیِ معاش و تهیدستی و بینوایی گِله آغازید و فقر و نداری شویِ خود را با بازتابی تند و جان گزا بازگو کرد . و از سرِ ملامت و نکوهش ، بدو گفت : از صفات ویژه عربان ، جنگ و غارت است . ولی تو ، ای شویِ بی برگ ونوا ، چنان در چنبر فقر و فاقه اسیری که رعایت این رسم و سنت دیرین عرب نیز نتوانی کردن . در نتیجه ، مال و مُکنتی نداری تا هرگاه مهمانی نزد ما آید از او پذیرایی کنیم . و حال آنکه از سنت کهن اعرابیان است که مهمان را بس عزیز و گرامی دارند . وانگهی اگر مهمانی هم برای ما رسد . ناگزیریم که شبانه بر رخت و جامه او نیز دست یغما و …

متن کامل حکایت خلیفه کریم تر از حاتم طایی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .

متن کامل ابیات 2801 الی 2804

2801) عاشقانِ کُل ، نَی عُشاقِ جُزو / ماند از کُل آنکه شد مشتاقِ جُزو

2802) چونکه جزوی ، عاشقِ جزوی شود / زود معشوقش به کُلّ خود رود

2803) ریشِ گاوِ بندۀ غیری شد او / غرق شد ، کف در ضعیفی در زد او

2804) نیست حاکم تا کند تیمارِ او / کارِ خواجۀ خود کند یا کارِ او ؟

 

شرح و تفسیر عاشق دنیا بر مثال عاشق دیوار است که بر او تاب آفتاب زند

عاشقانِ کُل ، نَی عُشاقِ جُزو / ماند از کُل آنکه شد مشتاقِ جُزو


آنانکه عاشق حضرت حق هستند . عاشق جزء نیستند . یعنی ماسوای او به کسی یا چیزی دل نمی بندد زیرا همه کائنات و موجودات ، پرتوی از وجود حقیقی حضرت حق هستند و از او فیض وجود می گیرند . پس روا نیست وقتی که اصل هست به فرع توجه شود .

– این بخش جلیل در بیان این مطلب است که طالب و خواهان دنیا ، بر گونۀ آن کسی است که پرتو زیبای آفتاب را که بر پهنه دیواری می تابد دوست می دارد و شیفتۀ جمال پُر نگار آن می گردد . ولی هرگز نمی کوشد تا دریابد که منشاء این چشمه نورِ پُر سرور ، آفتاب جهانتاب است . او همچنان بر این حال است که رفته رفته ، آفتاب دامن زرنگار خود را از روی دیوار برمی چیند و آن عاشق بی سعی و فاقد فهم را از فروغ خود ناکام می سازد . چنانکه در سوره سبا ، آیه 54 در وصف حال منکران آمده است . « میان آنان و دلخواهشان ، حائل شوند چنانکه زین پیش با همگنانشان کرده اند که آنها در گمانی حیرت انگیزند .

چونکه جزوی ، عاشقِ جزوی شود / زود معشوقش به کُلّ خود رود


وقتی که موجودی جزوی ، عاشق موجود جزوی دیگری مانند خودش می شود . معشوقش هر چه باشد خواه جامد و خواه گیاه و خواه حیوان و خواه انسان ، زود رخت از دار حیات برمی بندد و به اصل خود باز می گردد .

ریشِ گاوِ بندۀ غیری شد او / غرق شد ، کف در ضعیفی در زد او


از اینرو که این عاشق ، عشق بر موجود زوال ناپذیر بسته و دل در گرو او نهاده . مسخره و زبون کسی شده که او نیز بنده دیگری است . او بر گونۀ آن غریقی است که چنگ بر هر چیز ناتوان و ضعیفی می زند . [ بنابر مَثَلِ معروف « چنین کسی بر چیزی آویخته که آن چیز ، خود بر پای خود قائم نیست بلکه به غیر محتاج است » ( ریش گاو = احمق و نادان و زبون ) ]

نیست حاکم تا کند تیمارِ او / کارِ خواجۀ خود کند یا کارِ او ؟


آن مخلوق ناتوان ، مالک و صاحب خود نیست که بتواند کار و بارِ عاشق خود را سر و سامان دهد . کارِ ارباب و خواجۀ خود را بکند یا به کارِ عاشق خود بپردازد ؟ [ پس عاشق کُل ، کسی است که خدا را دوست دارد و یا بر همه اجزاء جهان و تمام عالم از گویا و ناگویا ، عشق می ورزد که آن نیز عشق به حق است به اعتبار آنکه خدا را جز در همین مظاهر نتوان جُست … چنانکه دیدیم . مولانا فرمود که هر جنبشی ، آلوده غرض است مگر عشق . ( شرح مثنوی شریف ، ج 3 ، ص 1167 ) ( تیمار = خدمت و غمخواری ) ]

بخش خالی. برای افزودن محتوا صفحه را ویرایش کنید.

دکلمه عاشق دنیا بر مثال عاشق دیوار است که بر او تاب آفتاب زند

دکلمه عاشق دنیا بر مثال عاشق دیوار است که بر او تاب آفتاب زند

زنگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر اول – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟