حکایت خواب دیدن فرعون آمدن موسی را و تدارک اندیشیدن
حکایت خواب دیدن فرعون آمدن موسی را و تدارک اندیشیدن در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
هر چند ماجرای ولادت حضرت موسی (ع) در تفاسیر قرآن کریم و تواریخ به صورت های مختلف نقل شده . ولی این مطلب موردِ اتفاق است که نجات یافتن موسی از دستِ قهر و ستمِ فرعونی با مشیّتِ الهی و عنایتِ ربّانی بوده است . تورات در نقلِ این ماجرا به اجمال و اختصار سخن گفته و از تفصیلِ آن اجتناب ورزیده است . پس از آنکه منجّمان و خواب گزاران ، فرعون را از ولادت موسی می آگاهانند . به دستور فرعون ، فرزندانِ ذکورِ بنی اسرائیل قتل عام می شوند و گویند که او برای دست یافتن به موسی ، نود هزار نوزادِ بنی اسرائیل را می کشد ( سفر خروج ، باب دوم ، آیه 01 تا 11 ) به روایت وَهَب بن مُنَبّه هنگامی که مادر موسی باردار می شود این مسئله را از همگان پوشیده می دارد و همان سالی که قرار است موسی زاده شود . فرعون ، قابلگانی به جاسوسی می گمارد تا در خانه ها سرکشی کنند و مولودِ موعود را بیابند و به دستِ هلاکتش سپارند . امّا مادر موسی به حاملگان نمی ماند . نه شکمی برآماسیده دارد و نه رنگی پریده . تنها خواهرش مریم در شب ولادت از این امر آگاه می شود ( کشّاف ، ج 3 ، ص 393 ) و از عبدالله بن عبّاس نیز نقل شده است که وقتی فابله ای از خانۀ مادرِ موسی برون می آید ، نگهبانانِ فرعونی به سوی خانه می شتابند . مریم ، خواهر را از هجومِ مأمورانِ سنگدلِ فرعونی می آگاهاند . مادر ، بیدرنگ نوزاد را در پارچه ای در می پیچد و به تنوری پُر لهیب و سوزان می افکند . مأموران همه جا را وارسی می کنند امّا نشانی از نوزاد نمی یابند . ناچار به سوی تنور می روند و می بینند که آتشِ تنور زبانه می کشد و یقیناََ کسی در چنین آتشی زنده نمی ماند . به مادرِ موسی ژرف می نگرند ولی نشانه ای از بارداری در او نمی یابند و ناچار خانه را ترک می کنند و می روند . مادرِ موسی به سوی تنور می شتابد و با حیرت می بیند . که آتشِ فروزانِ تنور ، سرد و سازگار است و به نوزاد آسیبی نرسانده است . ( مجمع البیان ، ج 7 ، ص 240 و 241 )
موسی و فرعون در مثنوی بیش از آنکه به صورتِ حقیقتِ شخصیّه مطرح باشند به صورتِ حقیقتِ نوعیّه مطمح نظر است . به دیگر سخن ، موسی و فرعون به دو فردِ خاص در مقطعی از تاریخ محدود نمی شوند . بلکه صفات و ممیّزاتِ هر یک از آن دو در طولِ تاریخ در یکایک انسان ها ظهور می کند . از اینروست که شمسِ تبریزی در مقالات خود بدین مطلب تصریح کرده است . موسی مظهرِ روحِ ایمانی و عقلِ معاد است و فرعون مظهرِ نَفسِ امّاره و سرکش و عقلِ معاش . بنابراین موسی و فرعون به صورت حقیقتِ نوعیّه در انسان ها ظهور می کنند . چنانکه مولانا در انتهای این حکایت ، مقصودِ خود را بازمی گوید :
آنچه در فرعون بود ، آن در تو هست / لکن اژدرهات ، محبوسِ چَه است
ای دریغ این جمله احوالِ تو است / تو بر آن فرعون برخواهیش بست
شرح و تفسیر اشعار ” حکایت خواب دیدن فرعون آمدن موسی را و تدارک اندیشیدن ” در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدار جان مطالعه نمائید .
بخش اوّل : شرح و تفسیر در خواب دیدن فرعون به دنیا آمدن موسی (ع) را
بخش دوم : شرح و تفسیر به میدان خواندن بنی اسرائیل را برای حیلت منع ولادت موسی (ع)
بخش سوم : شرح و تفسیر بازگشتن فرعون از میدان شهر ، شاد به تفریق بنی اسرائیل
بخش چهارم : شرح و تفسیر جمع آمدن عِمران با مادر موسی (ع)
بخش پنجم : شرح و تفسیر وصیت کردنِ عِمران ، جُفتِ خود را
بخش ششم : شرح و تفسیر پیدا شدن ستارۀ موسی (ع) بر آسمان و غریو منجمان
بخش هفتم : شرح و تفسیر خواندن فرعون زنانِ نوزاده را سوی میدان
بخش هشتم : شرح و تفسیر به وجود آمدن موسی و آمدن عوانان به خانۀ عِمران
بخش نهم : شرح و تفسیر وحی آمدن به مادر موسی که موسی را به آب افکن
حکایت مارگیری که اژدهای فسرده را مُرده پنداشت
بخش دهم : شرح و تفسیر مارگیر و اژدهای فسرده و به بغداد آوردن آن
بخش یازدهم : شرح و تفسیر تهدید کردن فرعون و جواب گفتن موسی (ع)
بخش دوازدهم : شرح و تفسیر مهلت موسی (ع) به فرعون تا ساحران را جمع کند
حکایت فرستادن فرعون به مداین در طلب ساحران
بخش سیزدهم : شرح و تفسیر رفتن مأموران فرعون به مداین در طلب ساحران
بخش چهاردهم : شرح و تفسیر خواندن ساحران پدر را از گور و پرسیدن از او
بخش پانزدهم : شرح و تفسیر جواب گفتن ساحر مُرده با فرزندان خود
بخش شانزدهم : شرح و تفسیر تشبیه کردن قرآن مجید را به عصای موسی
1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…
1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…
1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…
1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…
1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…