غزل شماره 93 دیوان خواجه حافظ شیرازی | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
غزل شماره 93 دیوان خواجه حافظ شیرازی | شرح و تفسیر
شاعر : شمس الدین محمد حافظ شیرازی
کتاب : دیوان اشعار
قالب شعر : غزل
آدرس شعر : غزل شماره 93 دیوان خواجه حافظ شیرازی
متن کامل ابیات غزل شماره 93 دیوان خواجه حافظ شیرازی
ابیات 1 الی 8
1) چه لطف بود که ناگاه رشحۀ قلمت / حقوقِ خدمتِ ما عرضه کرد بر کرمت
2) به نوک خامه رقم کردۀ مرا / که کارخانۀ دوران مباد بی رقمت
3) نگویم از منِ بیدل به سهو کردی یاد / که در حسابِ خِرد نیست سهو بر قلمت
4) مرا ذلیل مگردان به شکرِ این نعمت / که داشتِ دولتِ سرمد عزیز و محترم است
5) بیا که با سرِ زلفت قرار خواهم کرد / که گر سرم برود برندارم از قدمت
6) ز حالِ ما دلت آگه شود مگر وقتی / که لاله بردمد از خاکِ کشتگانِ غمت
7) روانِ تشنۀ ما را به جرعه ای دریاب / چو میدهند زلالِ خضر ز جامِ جمت
8) همیشه وقتِ تو ای عیسیِ صبا خوش باد / که جانِ حافظِ دلخسته زنده شد به دمت
شرح و تفسیر غزل شماره 93 دیوان خواجه حافظ شیرازی
چه لطف بود که ناگاه رشحۀ قلمت / حقوقِ خدمتِ ما عرضه کرد بر کرمت
مهربانی بسیار بزرگی بود که ناگهان تراوش قلمِ تو حقِ چاکری دیرینۀ ما را به پیشگاه کرمِ تو بیان کرد . خلاصه تو حقوقِ خدمتِ سابقۀ ما را به کُل فراموش کرده بودی ، این یادآوری از لطفِ قلمت بود که تو را متوجه کرد . [ رشحه = تراوش ]
به نوک خامه رقم کردۀ مرا / که کارخانۀ دوران مباد بی رقمت
با نوکِ قلم ، سلامی به من نوشته ای که کارگاهِ روزگار هیچوقت بی اسم و رسم تو نباشد یعنی با نبودن تو دنیا هم نباشد . [ کارخانه دوران = مراد از جهان است ]
نگویم از منِ بیدل به سهو کردی یاد / که در حسابِ خِرد نیست سهو بر قلمت
من نمی گویم که مرا به سهو یاد کردی یعنی از منِ بیدل که یاد کرده ای ، قصدی نداشتی . و بلکه سهواََ این نامه را نوشتی ، زیرا در حساب عقل سهو نیست بر قلمت یعنی از قلمت سهو صادر نمی شود . [ بیدل = عاشق / سهو = اشتباه ، غفلت و فراموشی ]
مرا ذلیل مگردان به شکرِ این نعمت / که داشتِ دولتِ سرمد عزیز و محترم است
مرا خوار مگردان به شکرانۀ این نعمت که طالع سرمد تو را عزیز و محترم کرده . یعنی دولت ازلی و ابدی تو را عزیز و محترم کرده . [ سرمد = همیشه و دایم ، صفت دولت است ]
بیا که با سرِ زلفت قرار خواهم کرد / که گر سرم برود برندارم از قدمت
برگرد که می خواهم به سرِ گیسوی تو پیمان ببندم که اگر سرِ من در این عشق به بادِ فنا رود . از قدمت برندارم یعنی به هر کجا که بروی خاکِ پایت باشم .
ز حالِ ما دلت آگه شود مگر وقتی / که لاله بردمد از خاکِ کشتگانِ غمت
دل از حالِ ما خبردار می شود . امّا وقتی از ما خبر می گیرد که از خاکِ مُردگان غمِ تو لاله روییده است یعنی بعد از مرگ ما از احوال ما آگاه می شود . [ جز آن هنگام که عاشقان تو در خاک خفته و لاله از گورشان روییده باشد از حالشان نمی پرسی . ]
روانِ تشنۀ ما را به جرعه ای دریاب / چو میدهند زلالِ خضر ز جامِ جمت
جانِ تشنۀ ما را با یک جرعه سیراب کن وقتی که از جامِ جم ، آبِ حیاتت می دهند که خضر نوشیده است . یعنی وقتی باده می نوشی روانِ تشنۀ ما را به جرعه ای از آن تسلی بخش . [ روان = روح ]
همیشه وقتِ تو ای عیسیِ صبا خوش باد / که جانِ حافظِ دلخسته زنده شد به دمت
ای صبای عیسی وش ، اوقات و احوالت همیشه خوش باشد زیرا جانِ حافظِ دلخسته با نفسِ جان بخش و روح افزای تو زنده شد . یعنی با وزیدنت از کوی جانان به جانِ حافظِ مِسکین حیات بخشیدی .
دکلمه غزل شماره 93 دیوان خواجه حافظ شیرازی
خلاصه زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی
به اتفاق تذکره نویسان لقب اصلی او شمس الدین است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست برمی آید :
به سوی جنت اعلی روان شد / فرید عهد ، شمس الدین محمد
نویسنده مقدمۀ دیوان حافظ او را «شمس الملة و الدین» یاد کرده و یکی از دیوانهای چاپی حافظ «شمس الدین والدنیا» نوشته ، بدیهی است که لقب او همان شمس الدین بوده و «ملت» و «دنیا» زائد است .
پس از وفات او اهلِ ذوق و عرفان وی را با القاب ذیل خوانده و ستوده اند .
بلبل شیراز ، لسان الغیب ، خواجۀ عرفان ، خواجه شیراز ، ترجمان الحقیقت ، کاشف الحقایق ، ترجمان الاسرار ، مجذوب سالک ، ترجمان السان و غیره . نام وی به اتفاق همه صاحبان تذکره ، محمد است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست ، تایید می شود .
یگانه سعدی ثانی ، محمدِ حافظ / از این سراچه فانی به دارِ راحت رفت
تخلص خواجه ، حافظ است . و …
متن کامل زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
خلاصه معرفی کتاب دیوان اشعار شمس الدین محمد حافظ شیرازی
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
- شرح سودی بر حافظ – جلد اول – ترجمۀ عصمت ستارزاده – انتشارات نگاه