غزل شماره 164 دیوان غزلیات سعدی شیرازی

شرح و تفسیر غزل شماره 164 دیوان غزلیات سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر غزل شماره 164 دیوان غزلیات سعدی شیرازی

شاعر : ابو محمد مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی

کتاب : دیوان اشعار

قالب شعر : غزل

آدرس شعر : غزل شماره 164 دیوان غزلیات سعدی شیرازی

غزلیات سعدی
متن کامل ابیات 1 الی 10

1) دیدار یارِ غایب دانی چه ذوق دارد ؟ / ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد

2) ای بوی آشنایی ، دانستم از کجایی / پیغام وصل جانان پیوند روح دارد

3) سَودای عشق پختن عقلم نمی پسندد / فرمان عقل بُردن عشقم نمی گذارد

4) باشد که خود به رحمت یاد آورند ما را / ورنه ، کدام قاصد پیغام ما گذارد ؟

5) هم عارفان عاشق دانند حال مسکین / گر عارفی بنالد ، یا عاشقی بزارد

6) زهرم چو نوشدارو از دستِ یارِ شیرین / بر دل خوش است ، نوشم بی او نمی گوارد

7) پایی که برنیاید روزی به سنگ عشقی / گوییم جان ندارد ، یا دل نمی سپارد

8) مشغول عشق جانان گر عاشقی است صادق / در روز تیرباران باید که سَر نخارد

9) بی حاصل است یارا ، اوقات زندگانی / الّا دمی که یاری با همدمی برآرد

10) دانی چرا نشیند سعدی به کُنج خلوت ؟ / کز دست خوب رویان بیرون شدن نیارد

شرح و تفسیر غزل شماره 164 دیوان غزلیات سعدی شیرازی

دیدار یارِ غایب دانی چه ذوق دارد ؟ / ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد


آیا می دانی که دیدن یاری که مدّت ها از نظر دور بوده است چه لذّتی دارد ؟ درست بدان سان که ابری بر تشنه در بیابان مانده ببارد و او را از هلاکت نجات بخشد . [ ذوق = نشاط و شادی / مصراع دوم پاسخ سؤال مصراع اوّل است ]

ای بوی آشنایی ، دانستم از کجایی / پیغام وصل جانان پیوند روح دارد


ای یاری که بوی آشنایی از تو به مشام می رسد ، دریافتم که از کجا وزیدن گرفته ای . آری ، پیام وصل جانان با روح عاشق پیوند دارد و او آن را به خوبی درمی یابد . [ جانان = معشوق و محبوب همچون جان عزیز / پیوند روح دارد = با روح پیوسته است و معنوی و روحانی است ]

سَودای عشق پختن عقلم نمی پسندد / فرمان عقل بُردن عشقم نمی گذارد


خیال عشق در سر پروراندن مورد پسند عقلم نیست و عشق هم نمی گذارد که از خواسته های عقل پیروی کنم . [ سودای عشق پختن = کنایه از خیال و آرزوی عشق در سر پروردن ]

باشد که خود به رحمت یاد آورند ما را / ورنه ، کدام قاصد پیغام ما گذارد ؟


امید است که محبوب خود از سر رحمت و شفقت از ما یادی کند . وگرنه ، کدام قاصد می تواند پیام ما را به وی رساند ؟ [ باشد که = امید است که / قاصد = پیام آور ، پیک / پیغام گذاردن = پیام رساندن ]

هم عارفان عاشق دانند حال مسکین / گر عارفی بنالد ، یا عاشقی بزارد


اگر عارفی ناله سر کند یا عاشقی زار بگرید ، فقط عارفان عاشق به احوال این مسکینان آگاهی می یابند . [ هم = قید تأکید است ، همانا / مسکین = درمانده و بیچاره / بزارد = ناله و زاری کند ]

زهرم چو نوشدارو از دستِ یارِ شیرین / بر دل خوش است ، نوشم بی او نمی گوارد


زهر از دست یارِ شیرین حرکات ، بر دلم خوش و دلنشین است . امّا نوش بی او برایم گوارا نیست . [ نوشدارو = پادزهر ، نام معجونی است که شیرین مزه و مفرّح قلب و مقوّی معده و دوایی است که دفع جمیع آلام و جراحت ها کند / یار شیرین = یار شیرین حرکات و زیبا / نوش = شهد و عسل ، هر چیز شیرین ]

پایی که برنیاید روزی به سنگ عشقی / گوییم جان ندارد ، یا دل نمی سپارد


اگر کسی در دوران زندگی خویش روزی پایش به سنگ عشق نخورد و عاشق نشود . به نظر ما یا زنده نیست یا درد عشق به جان ندارد تا دل سپارد . [ پای به سنگ برآمدن = کنایه از به بلا گرفتار شدن / دل سپردن = کنایه از عاشق شدن ]

مشغول عشق جانان گر عاشقی است صادق / در روز تیرباران باید که سَر نخارد


کسی که در عشق بازی جانان صادق است ، اگر تیر جفا و بلای عشق بر سرش ببارد ، نباید از پیش آن بگریزد بلکه باید آن را به جان بخرد . [ سر خاراندن = کنایه از بهانه و عذر آوردن ]

بی حاصل است یارا ، اوقات زندگانی / الّا دمی که یاری با همدمی برآرد


ای دوست ، روزهای زندگی جز لحظه هایی که یاری با همدمِ خویش با آن سرخوش بوده است ، حاصلی ندارد . [ اِلّا = حرف استثنا ، جر اینکه ، مگر ]

دانی چرا نشیند سعدی به کُنج خلوت ؟ / کز دست خوب رویان بیرون شدن نیارد


آیا می دانی که چرا سعدی به کنج خلوت می شد ؟ زیرا از دست زیبارویان نمی تواند بیرون رود . [ خلوت = عزلت و گوشه نشینی / خوب رویان = جمع خوب روی به معنی زیبارویان / یارستن = توانستن / بیرون شدن = کنایه از گریختن و رها شدن ]

شرح و تفسیر غزل 163                     شرح و تفسیر غزل 165

بخش خالی. برای افزودن محتوا صفحه را ویرایش کنید.

دکلمه غزل شماره 164 دیوان غزلیات سعدی شیرازی

زندگینامه سعدی شیرازی

افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …

متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی

در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .

این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …

متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح غزلهای سعدی – جلد اول و دوم – نوشته دکتر محمدرضا برزگر خالقی و دکتر تورج عقدایی – انتشارات زوّار

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟