شرح و تفسیر غزل شماره 8 دیوان حافظ

شرح و تفسیر غزل شماره 8 دیوان حافظ شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر غزل شماره 8 دیوان حافظ شیرازی

شاعر : شمس الدین محمد حافظ شیرازی

کتاب : دیوان اشعار

قالب شعر : غزل

آدرس شعر : دیوان اشعار حافظ شیرازی غزل شماره 8

دیوان حافظ شیرازی
متن کامل ابیات 1 الی 9

1)ساقیا برخیز و در ده جام را / خاک بر سر کن غم ایام را

2) ساغر می در کفم نه تا ز بر / بر کشم این دلق ارزق فام را

3) گرچه بد نامی است نزد عاقلان / ما نمی خواهیم ننگ و نام را

4) باده در ده چند از این باد غرور / خاک بر سر نفس نافرجام را

5) دود آه سینه نالان من / سوخت این افسردگان خام را

6) محرم راز دل شیدای خود / کس نمی بینم ز خاص و عام را

7) با دلارامی مرا خاطر خوشست / کز دلم یکباره برد آرام را

8) ننگرد دیگر به سرو اندر چمن / هر که دید آن سرو سیم اندام را

9) صبر کن حافظ به سختی روز و شب / عاقبت روزی بیابی کام را

شرح و تفسیر غزل شماره 8 دیوان حافظ شیرازی

ساقیا برخیز و در ده جام را / خاک بر سر کن غم ایام را


ای ساقی برخیز و جام می را بدستم ده و خاک بر سرِ ایام کن . یعنی باده بنوشیم و مست شویم و غم ایام را چنان فراموش کنیم که انگار زیر خاک مدفون است .

ساغر می بر کفم نه تا ز بر / برکشم این دلق ارزق فام را


ای ساقی ، ساغر می را بر کفم نِه . یعنی به دستم ده تا این خرقۀ ازرق یعنی کبود رنگ را از تن بیرون آورم . یعنی مست شوم و خرقه را چاک زنم و از تن به درآرم و دور اندازم . این بیت تعریض است به شیخ حسن ازرق پوش و پیروانش . چه این گروه همگی جامۀ کبود رنگ پوشند . [ ساغر = قدح . زِ بَر = از تنم . دلق = خرقه . ازرق فام = کبود رنگ ]

ازرق پوشان خلفاء و مریدان حسن ازرق پوش است . این ازرق پوشان همگی از صوفیان خلوتی اند و به مناسبت لباس کبود رنگی که به تن می کردند به این اسم مشهور شده اند . این فرقه از صوفیه با اصحاب پیرِ گلرنگ (شیخ محمود عطار شیرازی) مخالف بوده اند حتی گاه گاه بین شان اختلاف به جایی می رسید که منجر به شتم و ناسزا می گشت .

گرچه بدنامی است نزد عاقلان / ما نمی خواهیم ننگ و نام را


ای ساقی ، اگر چه باده نوشیدن و مست گشتن و جامه چاک زدن و بیرون انداختن آن نزد عاقلان بدنامی است اما ما مقید نام و ناموس و ننگ و عار نیستیم . زیرا ما مریدان رِندِ مخموریم .

باده در ده چند از این باد غرور / خاک بر سر نفس نافرجام را


ای ساقی ، باده بده تاکی از این بادِ غرور یعنی با غرور ، عُمر ضایع کردن تا کی . خاک بر نَفسِ بدفرجام یعنی نفسی که هرگز اصلاح پذیر نبوده و نیست . یعنی غیر از باده نوشی ، تابع مقتضیات نفس بودن ، تضییع عمر است .

دود آه سینه نالان من / سوخت این افسردگان خام را


دود آه سینۀ سوزان من این افسردگان بی تجربه را سوزاند . یعنی این ازرق پوشان را . [ افسردگان خام = تعبیری است از اشخاص ناقابل زیرا این دو نوع صفت در هر شیی مذموم است علی الخصوص در انسان ]

محرم راز دل شبهای خود / کس نمی بینم ز خاص و عام را


از خاص و عام کسی را محرمِ رازِ دلِ دیوانه خود نمی بینم . یعنی در تمام عالم یک همراز پیدا نمی شود که آدمی اسرار دل خود را برایش فاش نماید تا که اندکی بارِ غمِ دل تخفیف یابد . مَثَلِ مشهوری می گوید : « اگر نگویم می میرم و اگر بگویم اسرار فاش می شود »

با دلارامی مرا خاطر خوشست / کز دلم یکباره برد آرام من


دلم با دلآرامی خوش است . با دلآرامی که یکباره قرار و راحت را از من سلب نمود . [ دلآرام = باعث آرامش دل ، مراد از دلآرام در اینجا ممکن است جانانِ خواجه باشد و شاید اشاره است به شیخ محمود که مرید خواجه بود ]

ننگرد دیگر به سرو اندر چمن / هر که دید آن سرو سیم اندام را


هرگز در چمن به سرو ننگرد هر که آن سرو و سیم اندام را دید . یعنی کسی که زیبای بشری را ببیند . هرگز یک بار دیگر به زیبای ناتراشیده نظر نمی کند . [ سیم اندام = دارای اندام نقره ای که مراد شکل و سیما است ]

صبر کن حافظ به سختی روز و شب / عاقبت روزی بیابی کام را


ای حافظ ، روز و شب در برابر سختی ها و ناگواری ها صبر کن تا مرادت را بیابی یعنی به مرادت برسی زیرا الصبر مفتاح و الفرج است . [ منتها = غایت و نهایت ]

دکلمه غزل شماره 8 دیوان حافظ شیرازی

دکلمه غزل شماره 8 دیوان حافظ شیرازی

زنگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی

به اتفاق تذکره نویسان لقب اصلی او شمس الدین است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست برمی آید :

به سوی جنت اعلی روان شد / فرید عهد ، شمس الدین محمد

نویسنده مقدمۀ دیوان حافظ او را «شمس الملة و الدین» یاد کرده و یکی از دیوانهای چاپی حافظ «شمس الدین والدنیا» نوشته ، بدیهی است که لقب او همان شمس الدین بوده و «ملت» و «دنیا» زائد است .

پس از وفات او اهلِ ذوق و عرفان وی را با القاب ذیل خوانده و ستوده اند .

بلبل شیراز ، لسان الغیب ، خواجۀ عرفان ، خواجه شیراز ، ترجمان الحقیقت ، کاشف الحقایق ، ترجمان الاسرار ، مجذوب سالک ، ترجمان السان و غیره . نام وی به اتفاق همه صاحبان تذکره ، محمد است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست ، تایید می شود .

یگانه سعدی ثانی ، محمدِ حافظ / از این سراچه فانی به دارِ راحت رفت

تخلص خواجه ، حافظ است . و …

متن کامل زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی

ا

متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح سودی بر حافظ – جلد اول – ترجمۀ عصمت ستارزاده – انتشارات نگاه

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟