آداب مستمعین برای فیض بردن از کلام شیخ | شرح و تفسیر

 آداب مستمعین برای فیض بردن از کلام شیخ | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

 آداب مستمعین برای فیض بردن از کلام شیخ | شرح و تفسیر

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر سوم ابیات 3602 تا 3617

نام حکایت : وفات یافتن بلال رضی الله عنه با شادی

بخش : 6 از 10 ( تشبیه نص به وحی و قیاس به عقل جزیی )

مثنوی معنوی مولوی

خلاصه حکایت وفات یافتن بلال رضی الله عنه با شادی

بلالِ حبشی هنگامی که بر اثرِ ضعفِ مزاج مانند هلالِ ماه ، لاغر و نزار شده بود . در آستانۀ مرگ قرار گرفت . همسرش از دیدن این منظرۀ غم انگیز گریست و گفت : واویلا که مرگت فرا رسیده . بلال گفت : غم مدار که اینک وقتِ شادمانی است نه اندوه . چرا که من در این سرای سپنج در غرقابه رنج و بلا غوطه ور بودم و حالا وقتِ آن رسیده که قفسِ مِحنت و ابتلا بشکند و …

متن کامل « حکایت وفات یافتن بلال رضی الله عنه با شادی » را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .

متن کامل اشعار آداب مستمعین برای فیض بردن از کلام شیخ

ابیات 3602 الی 3617

3602) بر مَلولان ، این مکرّر کردن است / نزدِ من عُمرِ مکرّر بُردن است

3603) شمع از برقِ مُکرّر بر شود / خاک از تابِ مُکرّر زر شود

3604) گر هزاران طالبند و ، یک مَلول / از رسالت باز می مانَد رسول

3605) این رسولانِ ضمیرِ رازگو / مُستَمع خواهند ، اِسرافیل خُو

3606) نخوتی دارند و ، کبری چون شهان / چاکری خواهند از اهلِ جهان

3607) تا ادب هاشان بجا گه نآوری / از رسالتشان چگونه بر خوری ؟

3608) کی رسانند آن امانت را به تو / تا نباشی پیششان راکع دو تُو ؟

3609) هر ادبشان کی همی آید پسند ؟ / کآمدند ایشان ز ایوانِ بلند

3610) نه گدایانند کز هر خدمتی / از تو دارند این مُزّوِر مِنّتی

3611) لیک با بی رغبتی ها ای ضمیر / صدقۀ سلطان بیفشان ، وا مگیر

3612) اسبِ خود را ، ای رسولِ آسمان / در ملولان منگر و ، اندر جهان

3613) فرّخ آن تُرکی که استیزه نهد / اسبش اندر خندقِ آتش جهد

3614) گرم گرداند فَرَس را آنچنان / که کند آهنگِ اوجِ آسمان

3615) چشم را از غیر و غیرت دوخته / همچو آتش خشک و ، تر را سوخته

3616) گر پشیمانی بر او عیبی کند / آتش اوّل در پشیمانی زند

3617) خود ، پشیمانی نروید از عدم / چون ببیند گرمیِ صاحب قدم

شرح و تفسیر آداب مستمعین برای فیض بردن از کلام شیخ

بر مَلولان ، این مکرّر کردن است / نزدِ من عُمرِ مکرّر بُردن است


مولانا در این بخش به آداب لازم برای استماع کلامِ شیخ می پردازد و چگونگی آن را با ذکر تمثیل شرح می دهد . این مطلب در غالب کُتبِ صوفیه نیز وارد شده امّا مولانا از زاویه ای دیگر بدان می نگرد . از آن جمله سهروردی در لزوم استماع کلام شیخ سخنی دارد که مضمون آن اینست : همان سان که صیادان در امواجِ دریا ، آن به آن مترصّد صید مروارید و سایر جواهرند . مستمعان نیز باید مترصّد صید جواهر کلمات شیخ باشند ( عوارف المعارف ، ص 164 ) .

معنی بیت : سخنانی که من می گویم برای افرادِ بیتاب و دلتنگ ، حرف هایی تکراری به نظر می رسد امّا تکرار سخنان من ، مایۀ حیاتِ مضاعف و زندگی دوباره می شود . [ مثلاََ در قرآن کریم نیز بسیاری از مطالب تکرار شده است و یا آیه ای مکرر آمده است . امّا مسلماََ این تکرار نه تنها مایۀ خستگی و دلتنگی مستمع نمی شود بلکه باعثِ احیای قلب او می گردد . ]

اینگونه ابیات نشان می دهد که ظاهراََ عده ای از مریدان و مستمعان به هنگام تقریر مثنوی ملالت و خستگی نشان می داده اند . چنانکه در بیت 194 دفتر دوم بدین امر اشاره شده است . ]

شمع از برقِ مُکرّر بر شود / خاک از تابِ مُکرّر زر شود


برای مثال ، شمع از استمرارِ شعله های نور فروزان می ماند و خاک نیز از تابشِ مستمرِ آفتاب به معدن طلا مبدّل می گردد . [ به اعتقاد قدما کان های لعل و طلا بر اثر تابش مستمر آفتاب پدید می آید . مولانا با اشاره به این موضوع ، نکته ای اخلاقی و تربیتی را موردِ تأکید قرار داده و آن ، نقش تکرار و ممارست در پرورش آدمیان است . ]

گر هزاران طالبند و ، یک مَلول / از رسالت باز می مانَد رسول


هر گاه هزاران نفر طالبِ موضوعی باشند و در آن میان یک نفر خسته و ملول شده باشد و به استماع آن موضوع رغبت نشان ندهد . گوینده در بیان آن موضوع فرو می ماند .

این رسولانِ ضمیرِ رازگو / مُستَمع خواهند ، اِسرافیل خُو


این رسولانِ الهی که اسرارِ ربّانی را بیان می کنند ، خواهانِ شنونده مطیعی هستند که خوی و صفت اسرافیل را داشته باشد . [ در مصراع دوم ، شنوندۀ اسرارِ الهی به اسرافیل تشبیه شده است و این به دو وجه قابل حمل است .

وجه اول : آنکه این تشبیه برای بیان شدّتِ طلب و کمالِ انتظار شنونده است . یعنی همانطور که اسرافیل از بدوِ خلقت ، شیپور مخصوص بر لب دارد و منتظر فرا رسیدن امر الهی است . مستمع اسرار الهی نیز باید سراپا شوق و طلب و انتظار باشد تا اینکه لسان الغیب اولیاء به بیان اسرار بپردازد .

وجه دوم : تشبیه مستمع به اسرافیل برای بیان این نکته است که همانطور که اسرافیل با دمیدن در صُور ، جهان را بر باد فنا می دهد و آنگاه با دَمی دیگر به بقا می رساند . مستمع طالب نیز باید با استماع کلامِ اولیاء ، خرمن هستی های موهوم را بر باد فنا بدهد و بعد از فنا به بقای الهی رسد ( شرح مثنوی ولی محمد اکبرآبادی ، دفتر سوم ، ص 249 ) .

خوارزمی گوید : صفت اسرافیل آن است که از اولِ فطرت ، دهان بر صُور نهاده است و گوش بر استماع فرمان گشاده و بی آنکه لاحق شود یک دَم نمی زند و تا هنگامِ نفخِ صور انتظار می کشد لاجرم چون بعد از انتظار و مراعاتِ ادب در حضرت پروردگار ، نَفَس زند ، خاصیتِ اِماته و اِحیا و اعاده و ابداع که مخصوص حضرت کبریا بوده در نَفَسِ مبارک او پیدا آید ( جواهرالاسرار ، دفتر سوم ، ص 646 ) ]

نخوتی دارند و ، کبری چون شهان / چاکری خواهند از اهلِ جهان


اینان که شاهان معنوی و سلاطین حقیقی اند مانند شاهان دارای کبر و غرورند . از اینرو خواهان تسلیم و انقیاد جهانیان هستند .

تا ادب هاشان بجا گه نآوری / از رسالتشان چگونه بر خوری ؟


اگر تو نسبت به اینان که بیان کننده اسرارِ الهی اند ، شرط ادب را بجا نیآوری . چگونه می توانی از رسالتِ آنان بهره مند شود ؟

کی رسانند آن امانت را به تو / تا نباشی پیششان راکع دو تُو ؟


تا در برابرشان تعظیم و تکریم نکنی یعنی تا در برابرشان اظهار فروتنی نکنی کی ممکن است که آن امانتِ الهی را به تو رسانند ؟ [ راکع = رکوع کننده / دوتُو = خمیده ، دولا ]

هر ادبشان کی همی آید پسند ؟ / کآمدند ایشان ز ایوانِ بلند


این مردان کاملِ الهی ، چون بسیار عالی مقام هستند کی ممکن است که هر نوع ادبی هر چند در سطحِ نازل بپذیرند ؟

نه گدایانند کز هر خدمتی / از تو دارند این مُزّوِر مِنّتی


ای ریاکار ، این عارفان کامل ، خوی گدایی ندارند که در مقابلِ هر خدمتی که تو به آنان می کنی رهینِ منّتِ تو شوند . [ زیرا ادب و خدمتی نزد این بزرگان مقبول است که خالص باشد و نه آلوده به رنگ و ریا ]

لیک با بی رغبتی ها ای ضمیر / صدقۀ سلطان بیفشان ، وا مگیر


این بیت نوعی استدراک برای بیت 3604 همین بخش است . زیرا از آن بیت ممکن است چنین توهّم شود که رسولانِ الهی و داعیانِ راهِ حقیقت همینکه عدم رغبت مردم دیدند باید دست از تلاش و مجاهده و هدایتِ مردم بردارند . مولانا در اینجا چنین توهّمی را دفع می کند و در خطاب به ضمیر خود و یا ضمیر همۀ صاحبدلان می گوبد :

معنی بیت : ای دل هر چند که از ناحیۀ مردم ، بی میلی ها و بی رغبتی هایی در استماع کلامِ حق می بینی . لیکن هدایای شاهانه را نثار آنان کن و دریغ مدار . یعنی اسرار شاهِ وجود را برای آنان بیان کن و در این راه کوتاهی مکن .

اسبِ خود را ، ای رسولِ آسمان / در ملولان منگر و ، اندر جهان


ای رسول الهی به افسردگان و پژمردگان نگاه مکن ، بلکه مرکوبِ همّتِ خود را در عرصۀ ایثار و ارشاد به جولان د رآور .

فرّخ آن تُرکی که استیزه نهد / اسبش اندر خندقِ آتش جهد


خوشا به حال آن جنگاوری که در عرصۀ ایثار و ارشاد مجاهده کند و اسبِ خود را از خندقِ آتش بجهاند .( تُرک = در اینجا به معنی جنگاور و مجاهدِ دلاور است / اِستیزه نهد = جنگ و جهاد کند ، دلاوری و جنگاوری از خود نشان دهد ) [ بیان حقیقت انصافاََ کاری بس دشوار است . این کار خاصه در جامعه ای که اهلِ باطل است ، از هر کسی برنمی آید . چرا که داعی حقیقت باید از نام و ننگ و فقدان لذّاتِ شاهانه و موقعیّات خسروانه و ترکِ ریاساتِ ظاهره نهراسد . حضرت مولانا خطیر بودن این کار را به خندقی پُر آتش تشبیه کرده است . ]

گرم گرداند فَرَس را آنچنان / که کند آهنگِ اوجِ آسمان


پیام رسانِ حقیقت باید اسبِ همّت و ارادۀ خود را چنان گرم کند که قصدِ رسیدن به اوج آسمان را بکند .

چشم را از غیر و غیرت دوخته / همچو آتش خشک و ، تر را سوخته


چنین پیام رسانِ از خود گذشته ای باید چشمِ خود را از غیر حق و تعصّباتِ حق ستیزانه مردمان فروبندد . یعنی نباید به غیر حق و دشمنی ها و اذّیت های مردمانِ نادان توجّه کند . بلکه باید مانند آتش ، تر و خشک را بسوزاند . یعنی باید همه را موردِ ارشادِ خود قرار دهد .

گر پشیمانی بر او عیبی کند / آتش اوّل در پشیمانی زند


هر گاه چنین کسی موردِ طعن و نکوهش ندامت و پشیمانی قرار گیرد . او ابتدا ندامت و پشیمانی را می سوزاند . [ اگر در راهِ ارشاد مردم بر اثرِ ایذاء و قدح اوباش دچار پشیمانی شود ، ریشۀ پشیمانی را با اخگر عشق و شوق می سوزاند . ]

خود ، پشیمانی نروید از عدم / چون ببیند گرمیِ صاحب قدم


هر گاه پشیمانی ، ثباتِ قدمِ مجاهدِ راهِ حقیقت را ببیند . هرگز او را دچار خود نمی سازد . یعنی وقتی کسی ثابت قدم باشد اصلاََ پشیمانی در کارش نخواهد بود . [ بنابراین اگر مجاهدِ راهِ حقیقت ، پشتگرم و با همّت باشد ، پشیمانی به او دست نمی دهد امّا اگر سُستی و فتور نشان دهد قطعاََ پشمانی گریبانش بگیرد . ]

شرح و تفسیر بخش قبل                      شرح و تفسیر بخش بعد

دکلمه آداب مستمعین برای فیض بردن از کلام شیخ

خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر سوم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟