برچسب برای بایگانی : دیوان سعدی شیرازی

(1) برخیز تا یک سو نهیم این دلقِ ازرق فام را / بر باد قلّاشی دهیم این شرکِ تقوا...

(1) امشب سبکتر می زنند این طبلِ بی هنگام را / یا وقتِ بیداری غلط بوده ست مرغ بام...

(1) وه که گر من باز بینم روی یارِ خویش را / تا قیامت شُکر گویم کِردگارِ خویش را (2)...

(1) دوست می دارم من این نالیدن دلسوز را / تا به هر نوعی که باشد ، بگذرانم روز...

(1) وقت طَرَب خوش یافتم آن دلبرِ طنّاز را / ساقی بیار آن جامِ می ، مطرب بزن آن...

(1) با جوانی سرخوش است این پیر بی تدبیر را / جهل باشد با جوانان پنجه کردن پیر را (2)...

(1) گر ماه من برافکند از رُخ نقاب را / بُرقع فرو هلد به جمال ، آفتاب را (2) گویی...

(1) زاندازه بیرون تشنه ام ، ساقی بیار آن آب را / اوّل مرا سیراب کن ، وآنگه بده...

(1) مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا / گر تو شکیب داری ، طاقت نماند ما را (2) باری...