شرح و تفسیر غزل شماره 7 دیوان سعدی شیرازی

شرح و تفسیر غزل شماره 7 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر غزل شماره 7 دیوان سعدی شیرازی

شاعر : ابو محمد مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی

کتاب : دیوان اشعار

قالب شعر : غزل

آدرس شعر : شرح و تفسیر غزل شماره 7 دیوان سعدی شیرازی

غزلیات سعدی
متن کامل ابیات 1 الی 11

1) مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا / گر تو شکیب داری ، طاقت نماند ما را

2) باری ، به چشمِ احسان در حالِ ما نظر کن / کز خوانِ پادشاهان راحت بُوَد گدا را

3) سلطان که خشم گیرد بر بندگان حضرت / حکمش رسد ، ولیکن حدّی بود جفا را

4) من بی تو زندگانی ، خود را نمی پسندم / کآسایشی نباشد بی دوستان بقا را

5) چون تشنه جان سپردم ، آنگه چه سود دارد / آب از دو چشم دادن بر خاکِ من گیا را

6) حالِ نیازمندی در وصف می نیاید / آنگه که بازگردی گویم ماجرا را

7) بازآ و جان شیرین از من ستان به خدمت / دیگر چه برگ باشد درویش بی نوا را ؟

8) یارب تو آشنا را مهلت دِه و سلامت / چندان که باز بینند دیدارِ آشنا را

9) نَه مُلک پادشاه را در چشمِ خوب رویان / وَقعی است ای برادر ، نه زهد پارسا را

10) ای کاش برفتادی بُرقَع ز رویِ لیلی / تا مدّعی نماندی مجنون مبتلا را

11) سعدی ، قلم به سختی رفته ست و نیکبختی / پس هر چه پیشت آید ، گردن بِنه قضا را

شرح و تفسیر غزل شماره 7 دیوان سعدی شیرازی

مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا / گر تو شکیب داری ، طاقت نماند ما را


ای یار عاشقی و شکیبایی ما از اندوه بیرون شد . اگر تو تاب شکیبایی داری ، ما توانِ تحملِ دوری از تو را نداریم . [ مشتاقی = آرزومندی و عاشقی ]

باری ، به چشم احسان در حال ما نظر کن / کز خوان پادشاهان راحت بُوَد گدا را


ای یار ، از آنجا که گدایان از خوان پادشاهان آسایش می یابند ، تو نیز که پادشاهِ کشورِ حُسنی ، یک بار به دیدۀ لطف بر ما که نیازمند لطف تو هستیم ، نظری بیفکن . [ باری = به هر حال ، خلاصه / احسان = خوبی و نیکی ، بخشش / نظر کردن = نگاه کردن / خوان = سفرۀ فراخ و گشاده / راحت = آسایش و آرامش ]

سلطان که خشم گیرد بر بندگان حضرت / حکمش رسد ، ولیکن حدّی بُوَد جفا را


اگر پادشاهی بر بندگان درگاهِ خویش خشم گیرد بر این کار تواناست . اما ظلم و ستم نیز اندازه ای دارد . یعنی ای معشوقی که پادشاه کشور حُسن و زیبایی هستی ، با اینکه می توانی بر ما خشم بگیری ولی بیش از این بر ما ستم روا مدار . [ حضرت = درگاه و پیشگاه / حکم = فرمان و دستور / ولیکن = اما ، ولی ]

من بی تو زندگانی ، خود را نمی پسندم / کآسایشی نباشد بی دوستان بقا را


من نمی پسندم که بی تو زنده باشم زیرا در زندگی بدون دوستان ، آسایشی وجود ندارد .

چون تشنه جان سپردم ، آنگه چه سود دارد / آب از دو چشم دادن بر خاکِ من گیا را ؟


وقتی محروم از تو و تشنه ، جان دادم . چه سودی دارد که با دو چشم گریان ، گیاهِ سریرآورده از گورم را آبیاری کنی ؟

حال نیازمندی در وصف می نیاید / آنگه که باز گردی ، گویم ماجرا را


چگونگی و احوال نیاز ما به تو وصف ناپذیر است . هنگامی که تو باز آمدی ، این ماجرا را بیان خواهیم کرد . [ نیازمندی = شوق و اشتیاق ، خواهش و تمنا ، احتیاج و نیاز به معشوق ]

بازآ و جان شیرین از من ستان به خدمت / دیگر چه برگ باشد درویش بی نوا را ؟


باز آ و جان شیرین مرا به مانند تحفه ای بپذیر زیرا درویش بینوایی چون من ، زادِ دیگری برای تقدیم کردن ندارد . [ خدمت = هدیه و تحفه و پیشکش / برگ = توشه و آذوقه ، مال و دارایی / درویش = فقیر و تهی دست / بی نوا = بی ساز و سامان ]

یارب ، تو آشنا را مهلت دِه و سلامت / چندان که باز بیند دیدارِ آشنا را


خدایا به عاشق آنقدر که بتواند دیدار معشوق را باز بیند . سلامت و فرصت عنایت فرما . [ یا رب = خدایا ، شبه جمله است که در مقام شگفتی نیز بکار می رود / آشنا = یار و دوست ، در اینجا به معنا بکار رفته است . در مصراع اول به معنی عاشق و در مصراع دوم به معنی معشوق / دیدار = چهره ]

نَه مُلک پادشا را در چشمِ خوب رویان / وَقعی است ای برادر ، نه زهد پارسا را


ای برادر ، در نظر زیبا رویان ، نه فرمانروایی سلاطین ارزش و اعتباری دارد و نه پرهیزِ پارسایان . [ خوب رویان = زیبا رویان / وقع = اعتبار و عزت ، قدر و منزلت ]

ای کاش برفتادی بُرقَع ز روی لیلی / تا مدُعی نماندی مجنون مبتلا را


ای کاش نقاب و روی بندِ لیلی از روی چهره اش فرو می افتاد و همگان چهرۀ زیبای او را می دیدند تا دیگر برای مجنونِ گرفتارِ عشق ، هیچ ملامتگری باقی نمی ماند . [ برقع = نقاب و روی بند / مدّعی = سرزنش کننده / مبتلا = دلباخته و عاشق ]

_ لیلی و مجنون = لیلی ، دختر مهدی بن سعد یا مهدی بن ربیعه بود که مجنون بن قیس بن ملوّح عاشق او شد و در عشق او سر به بیابانها نهاد و در فراق معشوقه شعرها گفت و خاک ها بر سر ریخت . در ادب عرفانی فارسی ، لیلی مظهر عشق ربّانی و الوهیت و مجنون مظهر روحِ ناآرامِ بشری که بر اثر دردها و رنج ها ی جانکاه ، دیوانه شده و در صحرای جنون و دلدادگی سرگردان است و در جستجویِ وصالِ حق به وادی عشق درافتاده و می خواهد به مقامِ قربِ حضرتِ لایزال واصل شود اما بدین مقام نمی رسد ، مگر آن روزی که از قفسِ تن رها شود . از داستان عشقِ لیلی و مجنون شاید بیش از هر داستانِ عشقی دیگری در ادب فارسی سخن گفته شده است . ادب غنایی فارسی و ترکی مملوّ است از داستان این دو دلداده که سرآغاز آن تقریباََ از « لیلی و مجنونِ نظامی گنجوی » است . این اثر بعدها موردِ توجه و تقلید شعرای متعدد قرار گرفته است . ( فرهنگ اساطیر )

سعدی ، قلم به سختی رفته ست و نیکبختی / پس هر چه پیشت آید ، گردن بِنِه قضا را


ای سعدی ، قلمِ سرنوشتِ ، سعادت تو را در تحمل سختی ها رقم زده است . پس هر چه را که برایت پیش می آید ، بپذیر و در برابر حکمِ الهی تسلیم باش . [ قضا = سرنوشت ، حکم الهی / قلم = کنایه از قلمِ سرنوشت / گردن نهادن = کنایه از تسلیم شدن ، اطاعت و فرمانبرداری کردن ]

دکلمه غزل شماره 7 دیوان سعدی شیرازی

زنگینامه سعدی شیرازی

افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …

متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی

در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .

این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …

متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح غزلهای سعدی – جلد اول و دوم – نوشته دکتر محمدرضا برزگر خالقی و دکتر تورج عقدایی – انتشارات زوّار

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟