شرح و تفسیر گفتن نابینایی سایل که دو کوری دارم

شرح و تفسیر گفتن نابینایی سایل که دو کوری دارم در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر گفتن نابینایی سایل که دو کوری دارم

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر دوم ابیات 1993 تا 2009

نام حکایت : انکار موسی بر مناجات شبان

بخش : 7 از 13

مثنوی معنوی مولوی
داستان و حکایت

روزی حضرت موسی (ع) به چوپانی برخورد کرد که با زبانی ساده و بی پیرایه خدا را یاد می کرد . مثلاََ می گفت : ای خدا ، تو کجا هستی که من نوکری تو را کنم . موزه ات را رفو کنم و شانه بر گیسوانت کشم . شپش های جامه ات را بِکُشم و از شیر گوسفندان به تو غذا دهم . دستان و پاهایت را نوازش کنم و جایِ خوابِ تو را پاک و پاکیزه کنم . و از این جملات و تعابیر بسیار گفت . تا آنکه حضرت موسی (ع) برآشفت و او را نکوهش کرد . چوپان نیز دل شکسته و غمین راهِ بیابان در پیش گرفت و

متن کامل حکایت انکار موسی بر مناجات شبان را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .

متن کامل ابیات 1993 الی 2009

1993) بود کوری کو همی گفت : الامان / من دو کروی دارم ای اهلِ زمان

1994) پس دوباره رحمتم آرید هان / چون دو کوری دارم و من در میان

1995) گفت : یک کوریت می بینیم ما / آن دگر کوری چه باشد ؟ وانما

1996) گفت : زشت آوازم و ناخوش نوا / زشت آوازی و کوری شد دو تا

1997) بانگِ زشتم مایۀ غم می شود / مِهرِ خلق از بانگِ من کم می شود

1998) زشت آوازم به هر جا که رود / مایۀ خشم و غم و کین می شود

1999) بر دو کوری رَحم را دو تا کنید / این چنین ناگُنج را گُنجا کنید

2000) زشتیِ آواز کم شد زین گِلِه / خلق شد بر وی به رحمت یک دِله

2001) کرد نیکو ، چون بگفت او راز را / لطفِ آوازِ دلش ، آواز را

2002) و آنکه آوازِ دلش هم بَد بُوَد / آن سه کوری دوریِ سَرمَد بُوَد

2003) لیک وهّابان که بی علّت دهند / بوک دستی بر سَرِ زشتش نهند

2004) چونکه آوازش خوش و ، مظلوم شد / زو دلِ سنگین دلّان چون موم شد

2005) نالۀ کافر چو زشت است و شَهیق / ز آن نمی گردد اجابت را رفیق

2006) اِحسَؤُ بر زشت آواز آمده ست / کو ز خونِ خلق ، چون سگ بود مَست

2007) چونکه نالۀ خرس ، رحمت کش بُوَد / ناله ات نَبوَد چنین ، ناخوش بُوَد

2008) دان که با یوسف تو گرگی کرده یی / یا ز خونِ بی گناهی خورده یی

2009) توبه کُن ، وز خورده استفراغ کُن / ور جراحت کهنه شد ، رَو داغ کُن

شرح و تفسیر گفتن نابینایی سایل که دو کوری دارم

بود کوری کو همی گفت : الامان / من دو کروی دارم ای اهلِ زمان


نابینایی بود که همواره می گفت : ای مردم روزگار ، من دو نوع کوری (عیب) دارم .

خلاصه حکایت : نابینایی می نالید و با حالی زار می گفت : ای مردم ، من گرفتار دو نوع عیب هستم . یکی آنکه چشمانم جایی را نمی بیند و دیگر آنکه صدای ناهنجاری دارم . از اینرو بر من رحم و عطوفت آرید . وقتی که مردم دیدند او اینگونه به نقصِ خود اعتراف می کند . بر او رحم آوردند .

مأخذ این حکایت در محاضرات راغب ، ج 2 ، ص 174 و شرح نهج البلاغه ، ج 4 ، ص 517 آمده است . ( مأخذ قصص و تمثیلات مثنوی ، ص 65 )

مولانا در ابیاتِ پیشین در ضرورتِ خضوع و خاکساری و زاری صادقانه بیانی فرمود و اینک در بسطِ آن می گوید همینکه آن نابینا در نزدِ مردم به نابینایی و بَدآوازیِ خود فروتنانه اعتراف کرد . دلِ آنان نرم شد و ز آن پس صوتِ ناهنجارِ او به گوشِ آنان دلنشین آمد . این حکایت بیانگر یکی از قواعد زیبایی شناسی مثنوی است . و آن اینکه زیبایی به درون است نه برون ، به هر حال منظورِ حکایت این است که وقتی آدمی خاضعانه به درگاهِ الهی تضرّع کند موردِ رحمت حق قرار گیرد .

پس دوباره رحمتم آرید هان / چون دو کوری دارم و من در میان


پس بهوش باشید که باید نسبت به من دو چندان مهربانی کنید . زیرا دو نوع کوری دارم و در میان آن دو کوری قرار گرفته ام .

گفت : یک کوریت می بینیم ما / آن دگر کوری چه باشد ؟ وانما


یکی از آن میان به او گفت : ما یک کوری تو را می بینیم . پس آن کوری دیگرِ تو کدام است ؟ نشان بده .

گفت : زشت آوازم و ناخوش نوا / زشت آوازی و کوری شد دو تا


آن نابینا گفت : من آوازی زشت و نوایی ناخوشایند دارم . پس آوازی زشت و نابینایی دو عیبِ من است .

بانگِ زشتم مایۀ غم می شود / مِهرِ خلق از بانگِ من کم می شود


آوازِ زشتِ من باعثِ اندوهگین شدن مردم می شود . و در نتیجه محبّتِ مردم بر اثر این آواز نامطلوب ، نسبت به من کم می شود .

زشت آوازم به هر جا که رود / مایۀ خشم و غم و کین می شود


آوازِ زشتِ من به هر جا که رسد . مایۀ خشم و اندوه و دشمنی مردم با من می شود .

بر دو کوری رَحم را دو تا کنید / این چنین ناگُنج را گُنجا کنید


پس شما ای مردم به این کوریِ مضاعفِ من ، دو چندان رحم کنید . و بدین وسیله کسی را که در هیچ جا ، جایی ندارد و در هیچ دلی پذیرفته نمی شود . در دلِ خود جایی به او دهید .

زشتیِ آواز کم شد زین گِلِه / خلق شد بر وی به رحمت یک دِله


بر اثرِ این صدق قول و عرضِ حال ، زشتی آواز و صدای ناخوشایند او در نظر مردم کم شد . بطوری که مردم یک دل و متّحد نسبت به او ترّحم آوردند .

کرد نیکو ، چون بگفت او راز را / لطفِ آوازِ دلش ، آواز را


آن نابینا همینکه رازِ دلش را آشکار کرد و به عیبِ خود اعتراف نمود . پس لطافتِ آوازِ دلش صدای حنجرۀ او را نیز خوشایند ساخت .

و آنکه آوازِ دلش هم بَد بُوَد / آن سه کوری دوریِ سَرمَد بُوَد


ولی آن کس که آوازِ دلش نیز ناخوشایند باشد . این سه کوری سبب می شود که او برای همیشه از درگاهِ حق دور شود .

لیک وهّابان که بی علّت دهند / بوک دستی بر سَرِ زشتش نهند


ولی بخشندگان ، بدونِ علّت می بخشند . باشد که دستی بر سرِ زشتِ او کشند . ( وهّاب = بسیار بخشنده ) [ آنکه صفتِ بخشندگی در او به نحوِ بارزی ظهور دارد . بخشش و دَهشِ او مُعَلَّل به غَرَض نیست . او واهبِ بالذّات است . انبیاء و اولیاء الله ، افاضاتِ بی غَرَض می کنند و هیچگونه مزد و پاداشی در قبالِ کوشش های او نمی جویند . بدین رو حتّی کوردلان و درشتخویانِ ناسازگار را نیز موردِ لطفِ خود قرار می دهند . و دستِ ارشاد بر سرشان می کشند . ]

چونکه آوازش خوش و ، مظلوم شد / زو دلِ سنگین دلّان چون موم شد


همینکه صدای آن بینوا ، دلنشین و شگفت انگیز شد . دلِ انسان های قسیّ القلب مانند موم نرم و لطیف گردید .

نالۀ کافر چو زشت است و شَهیق / ز آن نمی گردد اجابت را رفیق


از آنرو که نالۀ کافر ، زشت و همچون بانگِ خران است . مورد اجابتِ حق قرار نمی گیرد . [ شَهیق = به درون کشیدن نَفَس ، دَم ، و زفیر = مقابل آن است به معنی بازدَم و خارج کردن نَفَس . ( قاموس قرآن ، ج 4 ، ص 87 ) بانگِ زیر و بم خران نیز بدان موسوم است . ( شرح اسرار ، ص 145 ) . در آیه 106 سورۀ هود آمده است « امّا سیه روزان ، در آتش سوزان باشند و چون خران ، بانگِ اندوهبار برکشند » ]

اِحسَؤُ بر زشت آواز آمده ست / کو ز خونِ خلق ، چون سگ بود مَست


خطاب «دور شوید» متوجه شخصی است که دارای آوازِ زشت باشد . زیرا او بر اثر خوردنِ خونِ مردمان هار و مست شده است . [ اِحسَنؤُ = به معنی طرد شدن و طرد کردن است . این واژه را در راندن سگان بکار می برند . در آیه 108 سورۀ مومنون آمده است « حق تعالی گویدشان : دور شوید و با من به سخن نیایید » ]

چونکه نالۀ خرس ، رحمت کش بُوَد / ناله ات نَبوَد چنین ، ناخوش بُوَد


در جایی که نالۀ خرس ، ترحّم انگیز باشد ولی ناله و فریادِ تو چنین نباشد . این بسی ناخوشایند است .

دان که با یوسف تو گرگی کرده یی / یا ز خونِ بی گناهی خورده یی


پس بدان که تو نسبت به یوسف ، خویِ گرگی و تهاجم نشان داده ای .یا اینکه خون بی گناهی را درآشامیده ای .

توبه کُن ، وز خورده استفراغ کُن / ور جراحت کهنه شد ، رَو داغ کُن


از کارهای زشتی که کرده ای توبه کن و هرآنچه از حرام و ناروایی ، شکمِ خود آکنده ای از دهان بیرون ریز . و هر گاه زخمی ، کهنه و مزمن گردد . چاره این است که آن را داغ کنی . [ مصراع دوم اشاره به ضرب المثل « آخرین درمانِ زخم ، داغ کردن آن است » در طب قدیم ، بعضی از جراحاتِ وخیم و ناسور را با آهنِ تافته داغ می کردند تا بهبودی یابد . مراد از این ضرب المثل این است که وقتی وسائل سخت و آسان بی اثر ماند . وسائل سخت و پیچیده را با کار گیرند . ( امثال و حکم ، ج 1 ، ص 19 ) هر گاه آدمی در طریق نفس و هوی گام سپارد . رفته رفته خوی حیوانی در او پدید می آید و چون در آن صفات راسخ شد . چاره ای نیست جز آتشِ ریاضت . ]

بخش خالی. برای افزودن محتوا صفحه را ویرایش کنید.

دکلمه گفتن نابینایی سایل که دو کوری دارم

دکلمه گفتن نابینایی سایل که دو کوری دارم

زنگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر دوم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات

Tags:
اولین نفری باشید که نظرتان را ثبت می کنید

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟