شرح و تفسیر غزل شماره 5 دیوان حافظ

شرح و تفسیر غزل شماره 5 دیوان حافظ شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

شرح و تفسیر غزل شماره 5 دیوان حافظ شیرازی

شاعر : شمس الدین محمد حافظ شیرازی

کتاب : دیوان اشعار

قالب شعر : غزل

آدرس شعر : دیوان اشعار حافظ شیرازی غزل شماره 5

دیوان حافظ شیرازی
متن کامل ابیات 1 الی 13

1) دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را / دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

2) کشتی نشستگانیم ای باد شرطه برخیز / باشد که باز بینیم دیدار آشنا را

3) ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون / نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

4) در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل / هات الصبوح هبوا یا ایهاالسکارا

5) ای صاحب کرامت شکرانه سلامت / روزی تفقدی کن درویش بینوا را

6) آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است / با دوستان مروت با دشمنان مدارا

7) در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند / گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را

8) آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند / اشهی لنا و احلی من قبلته العذارا

9) هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی / کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را

10)سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد / دلبر که در کف او موم است سنگ خارا

11) آئینه سکندر جام می است بنگر / تا بر تو عرضه دارند احوال ملک دارا

12) خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند / ساقی بده بشارت رندان پارسا را

13) حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود / ای شیخ پاک دامن معذور دار ما را

شرح و تفسیر غزل شماره 5 دیوان حافظ شیراز ی

دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را / دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا


ای صاحبدلان ، دلم از دست می رود محض رضای خدا تدبیری کنید . با این وصف مصراع دوم حکم تعلیل را پیدا می کند یعنی : زیرا که راز پنهان آشکار می شود . [ راز پنهان = معانی که سالک در نتیجه سلوک خود به آنها می رسد . اسرار گویند که شاید مراد شاعر از راز پنهان ، همان اسرار ربوبیت است . ]

– تعبیر دوم : ای صاحبدلان ، دلم از دست می رود به حق خدا حیف است که راز پنهان آشکار گردد . به هر حال ، استمداد از صاحبدلان است که برای وصلت چاره ای بکنند .

کشتی نشستگانیم ای باد شزطه برخیز / باشد که باز بینیم دیدار آشنا را


ما کشتی نشستگانیم یعنی کشتی مان روی آب متوقف گشته و حرکت نمی کند . ای باد موافق بلند شو و وزیدن بگیر . شاید که آن یار آموخته و یا شناگر را دوباره ببینم . [ ای یاران صاحبدل موافق ، من بیش از حد مضطرب و دلتنگم . چاره ای بکنید و تدبیری بیندیشید شاید که جمال با کمال و مبارک یار را مشاهده نمایم و این اضطراب و دلتنگی از من بر طرف گردد . ممکن است خواجه این غزل را در انصراف از غزل هند سروده باشد ]

کشتی نشستگان = گروهی که کشتی شان در دریا نشسته و حرکت نمی کند . باد شرطه = باد موافق را گویند که مراد از صاحبدلان موافق حالش است . آشنا = به دو معنا برمی خورد . یکی آموخته و دیگری شناگر در آب .

ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون / نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا


محبت ده روزه فلک یعنی اینکه فلک برای مدت موقت بر وفق مرادت می چرخد تماماََ مکر و حیله است و بی اعتبار و بی فایده می باشد . پس ای یار ، نیکی در حق یاران را فرصت شمار . یعنی تا فرصت در دست است احسان را از یاران دریغ مکن . [ افسانه = در ترکی «چیست آن» تعبیر می شود و در فارسی «چیستان» است و در عربی «اسطوره» است . افسون = حیله و مکر ، و نیز وِردی که زیر لب خوانند و به روی مریض فوت کنند ]

در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل / هات الصبوح هبوا یا ایهاالسکارا


در حلقه می و گل یعنی در مجلس باده و گل ، دیشب بلبل خوش نغمه سرایی کرد که بیدار شوید . وقت شراب صبح فوت شد ای باده نوشان . و به تعبیر دیگر : زمان شرابی که به هنگام صبح خورده می شود فوت شد . بیدار شوید و متنبه گردید ای باده نوشان . [ الصبوح ، نام شرابی است که هنگام صبح خورده می شود و مراد از سکارا ، باده نوشان است نه سرخوشان به معنی مست . زیرا سرخوشان به دلیل مستی قادر به تهیه چیزی نیستند . هبوا = بیدار شوید و متنبه گردید . مل = شراب . ]

ای صاحب کرامت شکرانه سلامت / روزی تفقدی کن درویش بینوا را


ای صاحب احسان و کرم یعنی ای شخص کریم و نیکوکار به شکرانه سلامت خود از جمیع آفات و بلایا یک روز لااقل درویش بی نوا را مورد تفقد قرار داده ، تجسس و تفحصی از حالش بکن . یعنی احوالش را بپرس . مراد از صاحب کرامت ، جانان است و مراد از درویش بی نوا ، عاشق بیچاره است و شاید هم مراد از صاحب کرامت ، قوام الدین حسن و مراد از درویش بی نوا ، خودِ خواجه باشد . [ کرامت = خوبی کردن . سلامت = دور بودن از بلایا . شکرانه = صدقه ای است که وقتی انسان از عهده شکری نتواند بدر آید برای جبران آن صدقه می دهد . تفقد = رسیدگی به حال کسی و خاطر او را بدست آوردن . نوا = در این جا به معنی انتظام حال است ]

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است / با دوستان مروت با دشمنان مدارا


سبب راحتی و آسایش دو دنیا تفسیر این دو حرف است : با دوستان با ملایمت رفتار کردن و با دشمنان ودارا نمودن و کسی که عامل این دو جمله باشد در دنیا هرگز رنج نمی کشد . [ دو حرف = وقتی کلام از حیث لفظ مختصر و از جهت معنا مفصل باشد به آن کلام دو حرف گویند . گیتی = جهان ]

در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند / گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را


ما را در محله نیکنامی گذر ندادند یعنی از ازل ما را جزء سعدا خلق نکردند که اسممان به نیکی مشهور شود . حال اگر تو این تقدیر را نمی پسندی . حکم وضع ازلی خدا را تغییر ده یعنی مرا جزء سعدا کن . [ نیک نامی = کسی که دارای نام خوب است . گذر = عبور . قضا = در اینجا مراد از صنع و قدرت یزدانی است . جایز است به معنای حکم الله هم باشد ]

آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند / اشهی لنا و احلی ای قبلته العذارا


آن تلخ وش یعنی آن شرابی که صوفی آن را ام الخبائث خواند برای ما لذیذتر و با مزه تر از بوسۀ فرزندان دختر است . این معنی مطابق ذوق شعرا است اما در حقیقت معنای شعر این است : مراد از صوفی شخص حضرت محمد (ص) است چه ایشانند که خمر را ام الخبائث نامیده اند . یعنی این بیان پیامبر (ص) که شراب را ام الخبائث نام نهاده اند . برای ما از بوسۀ فرزندان اناث ، لذیذتر و شیرین تر است .

هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی / کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را


وقتی تنگدست و بینوایی ، سعی کن که باده بنوشی و مست شوی زیرا این کیمیا هستی . گدا را ، قارون می کند . مراد اینکه ، وقتی شخص باده نوشید در عالم مستی خود را پادشاه عالم تصور می کند هر چند بسیار فقیر باشد . [ کیمیا = فنی که بوسیله بعضی حیل ، مس و آهن و غیره را به طلا تبدیل نمایند و از آن جهت است که کیمیا را حیله هم گویند و به کسانی که دائم به این کار اشتغال دارند اصحاب حیله گویند ]

سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد / دلبر که در کف او موم است سنگ خارا


مطیع و منقاد دلبر شو و سرکشی مکن زیرا دلبر تو را چون شمع می سوزاند و می گدازد . دلبر که سنگ سخت یا سخت ترین سنگ ها در دست او چون موم نرم است . یعنی برای اینکه دلبرت باشد تسلیم و انقیاد لازم است زیرا عناد و سرکشی سبب برودت گشته و باعث دوری می گردد . پس شرط وصال جانان ، تسلیم است .

آئینه سکندر جام می است بنگر / تا بر تو عرضه دارند احوال ملک دارا


باده قدح چون آیینه اسکندر است یعنی هر خاصیتی که آن داشت باده قدح هم دارد و هر چه بخواهی نشانت می دهد . حالا نگاه کن تا احوال مملکت را به تو عرضه کند تا هیچ چیز برایت مجهول نماند .

– دارا پدر اسکندر است و همینکه وفات کرد . داراب به جای پدرش به تخت سلطنت نشست . پس اسکندر با برادرش به جنگ پرداخت و می گفت : نصف مملکت پدرم به من می رسد اما داراب زیر بار اطاعت نرفت . پس هر بار که اسکندر قصد جنگ با برادرش می کرد . داراب که جام جهان نما در اختیارش بود تمام حالات اسکندر را در آن مشاهده می کرد و هر حیله و فنی که اسکندر برای جنگ بکار می برد . داراب به کمک همین جام جهان نما از آن واقف بود و بدین تدبیر تمام تدابیر اسکندر را خنثی می کرد . اما اسکندر از احوال برادرش بی خبر بود و هیچگونه وسیله ای نداشت که متقابلا تدابیر برادر را باطل کند و عملیات او را بلااثر گذارد . بالاخره اسکندر به حکماء متوسل شد و گفت : چاره ای بسازید که ما هم از کارهای داراب و از وضع مملکتش مطلع گردیم .

حکمای یونان در اسکندریه آیینه ای ساختند به طول یک میل که تمام اقلیم سبعه را در آن آیینه تماشا می کردند . پس مراد خواجه از آیینه اسکندر همین آیینه است .

خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند / ساقی بده بشارت رندان پارسا را


زیبایان فرسی گو بخشندگان عمرند یعنی بر جان آدمی روح تازه می بخشند . ای ساقی به عابد و زاهد و به پیران رهنما مژده بده بیایند و ملازم خدمت شریفشان باشند و با شنیدن کلمات روح افزای آنان ، جوانی را از سر گیرند . این سخن خواجه دلیل بر حلاوت و ملاحتی است که در زبان فارسی وجود دارد و بر آدمی ذوق و شوق و صفا می بخشد .

حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود / ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را


حافظ این خرقه شراب آلوده را به اختیار خود نپوشیده است . ای شیخ پاکدامن ما را معذور بدار . یعنی من که حافظ ام به اختیار خود شرب نوش و باده پرست نشده ام بلکه هر کاری که می کنم به حکم ازلی است .

دکلمه غزل شماره 5 دیوان حافظ شیراز ی

دکلمه غزل شماره 5 دیوان حافظ شیراز ی

زنگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی

به اتفاق تذکره نویسان لقب اصلی او شمس الدین است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست برمی آید :

به سوی جنت اعلی روان شد / فرید عهد ، شمس الدین محمد

نویسنده مقدمۀ دیوان حافظ او را «شمس الملة و الدین» یاد کرده و یکی از دیوانهای چاپی حافظ «شمس الدین والدنیا» نوشته ، بدیهی است که لقب او همان شمس الدین بوده و «ملت» و «دنیا» زائد است .

پس از وفات او اهلِ ذوق و عرفان وی را با القاب ذیل خوانده و ستوده اند .

بلبل شیراز ، لسان الغیب ، خواجۀ عرفان ، خواجه شیراز ، ترجمان الحقیقت ، کاشف الحقایق ، ترجمان الاسرار ، مجذوب سالک ، ترجمان السان و غیره . نام وی به اتفاق همه صاحبان تذکره ، محمد است و آن از بیت ذیل که از قطعه در تاریخ وفات اوست ، تایید می شود .

یگانه سعدی ثانی ، محمدِ حافظ / از این سراچه فانی به دارِ راحت رفت

تخلص خواجه ، حافظ است . و …

متن کامل زندگینامه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

معرفی کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی

ا

متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار حافظ شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح سودی بر حافظ – جلد اول – ترجمۀ عصمت ستارزاده – انتشارات نگاه

Tags:
3s یادداشت ها
  1. Amir 4 سال پیش

    آئینه سکندر جام می است بنگر / تا بر تو عرضه دارند احوال ملک دارا
    در شرح این بیت گفته شده دارا پدر اسکندر است!
    “دارا” همان داریوش است، مورخین، شرق شناسان و زبان شناسان تاریخی، اتفاق نظر دارند که دارا صورت تحول یافته داریوش از فارسی باستان به فارسی میانه است. البته ممکن ست حافظ به داستانها مشهور آن دوره درباره اسکندر اشاره داشته باشد که کلا با اسکندر بعنوان یک شخصیت تاریخی متفاوت است. ودر ان افسانه ها دارا هم به پدر او تبدیل شده باشد.

  2. مریم 3 سال پیش

    کشتی *شکستگانیم
    باشد که باز *بینم
    تا بر تو عرضه *دارد
    ممنون از سایت خوبتون میشه بگین دکلمه ها از کیه؟

    • یونس 3 سال پیش

      سلام ، دکلمه با صدای استاد موسوی گرما رودی هست .

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

تماس با دیدارجان

لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال فرمایید.

درحال ارسال

وارد شوید

اطلاعات خود را فراموش کرده اید؟