جواب آن مثل منکران از رسالت خرگوش | شرح و تفسیر در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

جواب آن مثل منکران از رسالت خرگوش | شرح و تفسیر

شاعر : مولانا جلال الدین محمد بلخی

کتاب : مثنوی معنوی

قالب شعر : مثنوی

آدرس شعر : مثنوی معنوی مولوی دفتر سوم ابیات 2806 تا 2840

نام حکایت : آن دزد که پرسیدندش که چه می کنی نیم شب در پای دیوار

بخش : 2 از 9 ( جواب آن مثل منکران از رسالت خرگوش )

خلاصه حکایت آن دزد که پرسیدندش که چه می کنی نیم شب در پای دیوار

دزدی در نیمه های شب دیوارِ منزلی را سوراخ می کرد کسی او را دید و گفت : آهای پدر جان ، در این شبِ تاریک ، داری چه می کنی ؟ دزد گفت : دارم دُهل می زنم . آن شخص گفت : پس کو صدای دُهل …

متن کامل « حکایت آن دزد که پرسیدندش که چه می کنی نیم شب در پای دیوار » را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید .

متن کامل اشعار جواب آن مثل منکران از رسالت خرگوش

ابیات 2806 الی 2840

2806) سِرِ آن خرگوش دان دیوِ فَضول / که به پیشِ نَفسِ تو آمد رسول

2807) تا که نَفسِ گُول را محروم کرد / ز آبِ حیوانی که از وَی خِضر خَورد

2808) بازگونه کرده یی معنیش را / کفر گفتی ، مستعد شو نیش را

2809) اضطرابِ ماه گفتی در زُلال / که بترسانید پیلان را شغال

2810) قصۀ خرگوش و پیل آری و آب ؟ / خَشیتِ پیلان ز مَه در اضطراب ؟

2811) این چه مانَد آخِر ای کورانِ خام ؟ / با مًهی که شد زبونش خاص و عام

2812) چه مَه و ؟ چه آفتاب و ؟ چه فلک ؟ / چه عقول و؟ چه نفوس و ؟ چه مَلَک ؟

2713) آفتابِ آفتابِ آفتاب / این چه می گویم ؟ مگر هستم به خواب ؟

2814) صد هزاران شهر را خشمِ شهان / سرنگون کرده ست ای بَدگمرهان

2815) کوه بر خود می شکافد صد شکاف / آفتابی چون خَراسی در طواف

2816) خشمِ مردان ، خشک گرداند سحاب / خشمِ دل ها کرد عالَم ها خراب

2817) بنگرید ای مُردگانِ بی حَنوط / در سیاستگاهِ شهرستانِ لوط

2818) پیل خود چه بوَد ؟ که سه مرغِ پَران / کوفتند آن پیلکان را استخوان

2819) اَضعفِ مرغان اَبابیل است و او / پیل را بدرید و ، نپذیرد رفو

2820) کیست کو نشنید آن طوفانِ نوح ؟ / یا مَصافِ لشکرِ فرعون و روح ؟

2821) روحشان بشکست و اندر آب ریخت / ذرّه ذرّه آبشان بر می گسیخت

2822) کیست کو نشنید احوالِ ثمود ؟ / و آنکه صر صر ، عادیان را می ربود ؟

2823) چشم ، باری در چنان پیلان گشا / که بُدندی پیل کُش اندر وَغا

2824) آنچنان پیلان و شاهانِ ظَلوم / زیرِ خشمِ دل ، همیشه در رُجوم

2825) تا ابد از ظلمتی در ظلمتی / می روند و ، نیست غَوثی ، رحمتی

2826) نامِ نیک و بَد مگر نشنیده اید ؟ / جمله دیدند و شما نادیده ادید ؟

2727) دیده را نادیده می آرید لیک / چشمتان را واگشاید مرگ نیک

2828) گیر عالَم پُر بُوَد خورشید و نور / چون روی در ظلمتی مانند گور

2829) بی نصیب آیی از آن نورِ عظیم / بسته روزن باشی از ماهِ کریم

2830) تو درونِ چاه رفتستی ز کاخ / چه گنه دارد جهان هایِ فراخ ؟

2831) جان که اندر وصفِ گرگی مانَد او / چون ببیند رویِ یوسف را ؟ بگو

2832) لحنِ داودی به سنگ و کُه رسید / گوشِ آن سنگین دلانَش کم شنید

2833) آفرین بر عقل و بر انصاف باد / هر زمان ، واَللهُ اَعلَم بِالرّشاد

2734) صَدِّقُوا رُسلاََ کِراماََ یا سَبا / صَدِّقُوا رُوحاََ سَبا ها مَن سَبا

2835) صَدِّقُوهم ، هُم شُمُوسُ طالِعَة / یُومِنُوکُم مِن مَخازی اَلقارِعَة

2836) صَدِّقُوهُم ، هُم بُدورِِ زاهِرَة / قَبلَ أن یُلقُوکُمُ بالسّاهِرَة

2837) صَدِّقُوهُم ، هُم مَصابیحُ الدُّجا / اَکرِمُوهُم ، هُم مَفاتیحُ الرّجا

2838) صَدِّقُوا مَن لَیسِ یَرجُو خَیرَکُم / لا تَضِلُّو ، لا تَصُدُّوا غَیرَکُم

2839) پارسی گوییم ، هین تازی بهل / هندویِ آن تُرک باش ای آب و گِل

2840) هین گواهی هایِ شاهان بشنوید / بگرویدند آسمان ها ، بگروید

شرح و تفسیر جواب آن مثل منکران از رسالت خرگوش

سِرِ آن خرگوش دان دیوِ فَضول / که به پیشِ نَفسِ تو آمد رسول


پیامبران الهی در جوابِ منکران گفتند : آن خرگوشی که شما آن را به عنوان مثال کردید در واقع همان شیطانِ فضول است که پیشِ نَفسِ تو به رسالت آمد .

تا که نَفسِ گُول را محروم کرد / ز آبِ حیوانی که از وَی خِضر خَورد


تا اینکه بالاخره نَفسِ کودنِ تو را از نوشیدنِ آبِ حیاتی که خِضر خورد . محروم کرد . [ مراد از آبِ حیات ، علم و عرفان و عشق به حق تعالی است که استعدادِ ظهور و فیضان آن در هر انسانی وجود دارد به شرطِ آنکه از شیطان نَفس و غولِ هوی متابعت نکند و در وادی عشق و ریاضت قدم نهد . چشمۀ آبِ حیات علم و معرفت در چنین کسی جوشیدن می گیرد و اِلّا این چشمه آنگونه که عوام النّاس خیال می کنند که روی زمین و در ظلمات و در نقطه ای معیّن قرار گرفته نیست . آب حیوان = شرح بیت 574 دفتر اوّل / خضر = شرح بیت 224 دفتر اوّل ]

بازگونه کرده یی معنیش را / کفر گفتی ، مستعد شو نیش را


تو ای منکر ستیزه گر ، معنی آن مثال را وارونه کرده ای . زیرا آن مثال در واقع نقدِ حالِ توست که به ما اِسناد داده ای . حالا که دچارِ کفر و ناسپاسی حق شده ای ، آماده نیشِ عِقاب باش . [ بازگونه = واژگونه ]

اضطرابِ ماه گفتی در زُلال / که بترسانید پیلان را شغال


ای نادان تو چنین نقل کردی که لرزش و نوسان تصویر ماه در آبِ صاف ، موجبِ ترسیدن فیل ها شد یعنی آن شغالِ پیام آور ( خرگوش ) فیل ها را ترساند .

قصۀ خرگوش و پیل آری و آب ؟ / خَشیتِ پیلان ز مَه در اضطراب ؟


ای نادان ، قصۀ خرگوش و فیل و آبِ صاف را نقل می کنی و ترسیدن فیل ها را از لرزش و نوسان تصویرِ ماه به عنوان مثال ذکر می کنی ؟

این چه مانَد آخِر ای کورانِ خام ؟ / با مًهی که شد زبونش خاص و عام


ای کوردلانِ خام اندیش می دانید که لرزش و نوسانِ تصویرِ ماه در میانِ آب به چه چیزی شبیه است ؟ اگر نمی دانید اینک بدانید که این ماه به آن ماهی شبیه است که خاص و عام در برابرش سر تسلیم و خضوع فرود آوردند . [ یعنی تجلیّاتِ الهی ، عام و خاصِ خلایق را شامل می شود ( المنهج القوی ، ج 3 ، ص 378 ) ]

چه مَه و ؟ چه آفتاب و ؟ چه فلک ؟ / چه عقول و؟ چه نفوس و ؟ چه مَلَک ؟


ماه چیست ؟ آفتاب چیست ؟ فلک چیست ؟ و عقول چیست ؟ و ارواح چیست ؟ و فرشتگان چیست ؟

آفتابِ آفتابِ آفتاب / این چه می گویم ؟ مگر هستم به خواب ؟


حضرت حق تعالی ، آفتابِ آفتابِ آفتاب است . ولی این تشبیه هم صحیح نیست . دارم چه می گویم ؟ مگر در خوابم ؟ [ مولانا به کرّات در مثنوی به نقصِ تشبیهات و تمثیلات در بارۀ حق تعالی تأکید کرده است . امّا در عین حال چاره ای هم نیست زیرا برای تقریب اذهان باید متوسل به مَثَل شد . چنانکه اسلوبِ پسندیدۀ قرآنی و کُتُبِ آسمانی نیز همین است . خوارزمی گوید : تمثیلی که لایقِ آن حضرت است در عقولِ بشری نگنجد ( جواهرالاسرار ، دفتر سوم ، ص 606 ) ]

صد هزاران شهر را خشمِ شهان / سرنگون کرده ست ای بَدگمرهان


مولانا پس از وصفِ تنزیهی حضرت حق ، به توصیفِ نوّاب و خلفای او یعنی انبیاء و اولیاء  می پردازد و می فرماید : ای گمراهانِ بدسگال ، خشم آن شاهان ( انبیاء و اولیاء ) صدها هزار شهر را ویران و واژگون کرده است . [ اشاره است به آیه 4 سورۀ اعراف « بسا شهرها که ویران کردیم . کیفرِ ما ایشان را فرو گرفت در حالی که در خوابِ شبانه و یا خوابِ نیمروز غنوده بودند » ]

کوه بر خود می شکافد صد شکاف / آفتابی چون خَراسی در طواف


کوه از تجلّیِ شکوه و عظمتِ شاهانِ ولایت و نبوّت بر خود می شکافد و صد شکاف برمی دارد . یعنی متلاشی می شود زیرا تابِ جلالتِ آنان را ندارد و آفتابِ جهانتاب با همۀ عظمت و بزرگی ، پیرامونِ آن شاهانِ حقیقی که مرکزِ دایره وجودند مانندِ آسیاب می گردد و می چرخد . ( خراس = آسیاب ) [ انسان کامل نقطه پرگارِ وجود است و عالم بر مدارِ او دایر است . ]

خشمِ مردان ، خشک گرداند سحاب / خشمِ دل ها کرد عالَم ها خراب


خشمِ آن مردان الهی ، ابرها را می خشکاند . یعنی ابرها را بی باران می کند و موجبِ خشکسالی و قحطی می شود . همینطور خشمِ آن مردان ، جهان های مختلف را به ویرانی می کشد .

بنگرید ای مُردگانِ بی حَنوط / در سیاستگاهِ شهرستانِ لوط


ای مُرده های زنده نما به کیفرگاهِ شهرهای لوط نگاه کنید . [ حنوط = در لغت به معنی موادِ خوشبویی است که پس از غسل دادنِ میّت بدان می زنند . پاره ای از این مواد ، جسد را تا زمان های طولانی از پوسیدگی حفظ می کند . مُردگانِ بی حنوط کسانی هستند که ظاهراََ زنده اند . یعنی دارای حیاتِ حیوانی اند . امّا بر حسبِ باطن مُرده اند . زیرا فاقدِ حیاتِ معنوی و زندگانی روحی و اخلاقی هستند . قرآنِ کریم نیز اینگونه انسان ها را «مُرده» خطاب می کند . به عنوان نمونه آیه 80 سورۀ نمل . ]

پیل خود چه بوَد ؟ که سه مرغِ پَران / کوفتند آن پیلکان را استخوان


فیل دیگر چه بود که چند پرندۀ در حالِ پرواز ، استخوانِ آن فیلانِ بیچاره را در هم کوبیدند . [ عدد «سه» در اینجا برای بیان تقلیل است نه عددی معیّن . بیت فوق اشاره است به داستانِ حملۀ ابرهه و پرندگانِ ابابیل ، که توضیح آن در شرح بیت 1314 دفتر اوّل آمده است . ]

اَضعفِ مرغان اَبابیل است و او / پیل را بدرید و ، نپذیرد رفو


ناتوان ترین پرندگان ، پرندۀ ابابیل است که با همۀ ضعف و کوچکی لشکر فیل ها را چنان از هم درید که جبران آن ممکن نبود . [ اَبابیل = دستۀ پرندگان ]

کیست کو نشنید آن طوفانِ نوح ؟ / یا مَصافِ لشکرِ فرعون و روح ؟


چه کسی است که ماجرای طوفانِ نوح و یا نبردِ سپاه فرعون و جبرییل را نشنیده باشد ؟ [ منظور از «روح» در اینجا حضرت روح الامین یا جبرییل است . مفسرانِ قرآنِ کریم در ذیل آیه 50 سورۀ بقره نقل کرده اند که وقتی دریا به امرِ حق شکافته شد . فرعون بر اسبی نر سوار بود . در این موقع جبرییل آمد و بر اسبی ماده سوار شد و پیشاپیشِ اسبِ فرعون حرکت کرد . اسبِ فرعون در پیِ او به راه افتاد تا آنکه به کامِ دریا فرو رفت و فرعون به هلاکت رسید ( مجمع البیان ، ج 1 ، ص 107 ) . مصاف = جای صف بستن ، میدان جنگ ، جای ایستادن ]

روحشان بشکست و اندر آب ریخت / ذرّه ذرّه آبشان بر می گسیخت


جبرییل ، سپاه فرعون را در هم شکست و همه را به آبِ دریا فرو ریخت و آب نیز آنان را ذره ذره از هم متلاشی کرد .

کیست کو نشنید احوالِ ثمود ؟ / و آنکه صر صر ، عادیان را می ربود ؟

کیست که سرگذشتِ قومِ ثمود را نشنیده باشد ؟ و چه کسی این خبر را نشنیده که بادِ صرصر ، قومِ عاد را می ربود و به هوا بلند می کرد و پاره پاره شان می نمود . [ رجوع شود به شرح بیت 2509 دفتر اوّل / صرصر = شرح بیت 805 دفتر سوم ]

چشم ، باری در چنان پیلان گشا / که بُدندی پیل کُش اندر وَغا


به هر حال چشمِ خود را باز کن و آن قدرتمندانی را ببین که از فرطِ قدرت و غایتِ نیرومندی حتّی فیل را از پای درمی آوردند . [ منظور از «پیلان» در مصراع اوّل ، اقوامی نظیر عاد ، ثمود ، فرعون و نمرود و پهلوانان و بهادرانِ آنان است ( شرح کبیر انقروی ، جزو دوم ، دفتر سوم ، ص 1092 ) . وَغا = جنگ ، داد و فریاد ]

آنچنان پیلان و شاهانِ ظَلوم / زیرِ خشمِ دل ، همیشه در رُجوم


آنگونه فیل ها و شاهانِ ستمکار که همواره آماجِ سنگبارانِ خشمِ صاحبدلان اند . [ رجوم = جمع رَجم به معنی سنگ و سنگسار کردن ]

تا ابد از ظلمتی در ظلمتی / می روند و ، نیست غَوثی ، رحمتی


این اقوامِ ستمگر تا ابد از یک تاریکی به تاریکی دیگر می روند و برای آنها هیچ نوع یاری و رحمتی نیست . [ غوث = در لفظ به معنی یاری و یاری کردن است امّا در اصطلاحِ صوفیان به قطب و یا قطب الاقطاب اطلاق می شود . زیرا موردِ التجای مردمان است ، شرح بیت 2129 دفتر اوّل ]

نامِ نیک و بَد مگر نشنیده اید ؟ / جمله دیدند و شما نادیده ادید ؟


ای فریفتگان مگر شما نامِ نیک و بَد را نشنیده اید ؟ همۀ مردم ماجرای انبیاء و اولیاء و اخبارِ منکران و حق ستیزان را شنیده اند امّا شما هنوز نشنیده اید ؟ یعنی در حقیقت شنیده اید امّا عبرت نگرفته اید . [ امیر مؤمنان (ع) می فرماید « چه بسیار است مایه های عبرت آموزی و چه اندک است ، عبرت گرفتن ( نهج البلاغه ، حکمت شماره 289 ) ]

دیده را نادیده می آرید لیک / چشمتان را واگشاید مرگ نیک


شما حق ستیزان ، چیزی را که دیده اید وانمود می کنید که واقعاََ هنوز ندیده اید . یعنی تجاهل و تغافل می کنید و خود را به آن راه می زنید که اصلاََ آن را ندیده اید و چیزی درک نکرده اید امّا بدانید که مرگ ، چشمِ باطنِ شما را خوب باز خواهد کرد . [ چنانکه به فحوای آیه 22 سورۀ ق ، پس از آنکه آدمی بدان نشئه درآید . پرده های دنیوی از برابرِ چشمانش فرو می افتد و حقایق عالم را ادراک خواهد نمود . رجوع شود به شرح بیت 1690 دفتر اوّل ]

گیر عالَم پُر بُوَد خورشید و نور / چون روی در ظلمتی مانند گور


فرض کن که جهان از خورشید و انوارِ آن آکنده باشد امّا وقتی که تو در جایی تاریک مانندِ گور ، خود را مخفی کرده ای . [ ادامه معنا در بیت بعد آمده است ]

بی نصیب آیی از آن نورِ عظیم / بسته روزن باشی از ماهِ کریم


در آن صورت تو از انوارِ درخشان و عظیمِ آن بی بهره خواهی بود و روزنۀ قلبت از درخشش آن ماه که کریمانه و بی دریغ بر همگان می تابد بسته می ماند . [ منظور از «ماهِ کریم» تجلیّاتِ حضرت حق تعالی است که بی دریغ است و معلّل به هیچ علّتی نیست زیرا حضرت وهّاب ، رحمتِ واسعۀ خود را بر همۀ موجودات افاضۀ وجود می فرماید . ]

تو درونِ چاه رفتستی ز کاخ / چه گنه دارد جهان هایِ فراخ ؟


تو که از کاخ به درونِ چاه رفته ای ، جهان های پهناور چه گناهی دارند ؟ یعنی تو که از مرتیۀ عالی فضل و کمال روحی و اخلاقی به چاهِ تنزّلاتِ معنوی و اخلاقی فروافتاده ای . بزرگانِ علم و معرفت و پرچمدارانِ فضل و کمال چه گناهی دارند ؟ بلکه ابلاغِ پیام کرده اند .

جان که اندر وصفِ گرگی مانَد او / چون ببیند رویِ یوسف را ؟ بگو


برای مثال ، آن روحی که در صفاتِ حیوانی و درندگی مانده باشد . بگو ببینم چنین کسی چگونه می تواند جمالِ با کمالِ یوسفِ حقیقت را مشاهده کند ؟

لحنِ داودی به سنگ و کُه رسید / گوشِ آن سنگین دلانَش کم شنید


مثال دیگر ، آوازِ دلنوازِ حضرت داود (ع) سنگ و کوه را نیز شنوا کرد . امّا آن حق ستیزانِ سنگدلی که در عهدِ آن حضرت بودند آن آواز را کمتر شنیدند . [ مصراع دوم تداعی گر مضمون آیه 74 سوره بقره است که قلبِ برخی از انسان های مسخ شده از سنگ هم سخت تر است . طبق آیه 10 سورۀ سبا ، کوه ها و پرندگان نیز با داود (ع) همنوا و هم تسبیح شدند . رجوع شود به شرح بیت 703 دفتر سوم ]

آفرین بر عقل و بر انصاف باد / هر زمان ، واَللهُ اَعلَم بِالرّشاد


همواره بر عقل و انصاف ، درود و آفرین باد . و خداوند به راهِ راست داناتر است .

صَدِّقُوا رُسلاََ کِراماََ یا سَبا / صَدِّقُوا رُوحاََ سَبا ها مَن سَبا


ای قوم سبا ، آن رسولانِ بزرگوار را تصدیق کنید و تصدیق کنید آن روحی را که خداوند به کمندِ عشقِ خود گرفتار کرده است . [ سَبا = در مصراع دوم به معنی اسیر کردن است ]

صَدِّقُوهم ، هُم شُمُوسُ طالِعَة / یُومِنُوکُم مِن مَخازی اَلقارِعَة


رسولانِ بزرگوارِ الهی را که به منزلۀ خورشید پرتو گستر هستند تصدیق کنید تا ایشان شما را از مایه های خواری و رسوایی روزِ رستاخیز در پناهِ خود گیرند .

صَدِّقُوهُم ، هُم بُدورِِ زاهِرَة / قَبلَ أن یُلقُوکُمُ بالسّاهِرَة


رسولانِ بزرگوارِ الهی را تصدیق کنید که آنها ماه های تابان اند . پیش از آنکه فرشتگان شما را به عرصۀ قیامت افکنند . [ اگر «یُلقُوا» را در مصراع دوم «یَلقُوا» بخوانیم معنی مصراع دوم اینست : پیش از آنکه آن رسولان ، شما را در عرصۀ قیامت ملاقات کنند . ]

صَدِّقُوهُم ، هُم مَصابیحُ الدُّجا / اَکرِمُوهُم ، هُم مَفاتیحُ الرّجا


رسولان بزرگوار الهی را تصدیق کنید که اینان چراغ های ظلمات و تاریکی ها هستند . آنان را گرامی بدارید که ایشان کلیدهای امیدند .

صَدِّقُوا مَن لَیسِ یَرجُو خَیرَکُم / لا تَضِلُّو ، لا تَصُدُّوا غَیرَکُم


رسولانِ بزرگوارِ الهی را تصدیق کنید که از شما امید و انتظارِ نیکی ندارند . گمراه نشوید و دیگران را از طریقِ حق باز ندارید .

پارسی گوییم ، هین تازی بهل / هندویِ آن تُرک باش ای آب و گِل


بهتر است به فارسی حرف بزنیم . پس عربی حرف زدن را فعلاََ کنار بگذار . ای انسانی که خمیر مایه ات از آب و گل است . بندۀ حضرتِ معشوق باش . [ در اینجا «هندو» کنایه از بنده و خادم و «ترک» کنایه از معبودِ حقیقی است . توضیح « آب و گل » در شرح بیت 1817 دفتر دوم آمده است . ]

هین گواهی هایِ شاهان بشنوید / بگرویدند آسمان ها ، بگروید


بهوش باشید و گواهی ها و تأییداتِ آن شاهان را که بارِ رسالت بر دوش گرفته اند . بشنوید که حتی آسمانیان و فرشتگان نیز به آنان ایمان آورده اند . پس شما نیز به آنان ایمان آورید .

شرح و تفسیر بخش قبل شرح و تفسیر بخش بعد

دکلمه جواب آن مثل منکران از رسالت خرگوش

خلاصه زندگینامه مولانا جلال الدین محمد بلخی

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی بوده است . از این رو در طی قرون و اعصار ، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است . او در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد . پدر او محمدحسین  خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلما یاد کرده اند . بهاء ولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود و خرقه او به احمد غزالی می پیوست و در علم عرفان و …

متن کامل زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

خلاصه معرفی کتاب مثنوی معنوی مولوی

مثنوی معنوی کتابی تعلیمی و درسی در زمینه عرفان ، اصول تصوف ، اخلاق ، معارف و …است . مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف معروف شده است . مثنوی معنوی دریای ژرفی است که می توان در آن غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت با آنکه تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقت الحقیقت سنائی و گلشن راز شبستری از مهمترین و عمیق ترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار می رفتند ولی با ظهور مثنوی معنوی مولانا و جامعیت و ظرافت و نکته های باریک و …

متن کامل معرفی جامع کتاب مثنوی معنوی مولوی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.

منابع و مراجع :

  1. شرح جامع مثنوی معنوی – دفتر سوم – تالیف کریم زمانی – انتشارات اطلاعات
Tags:
فقیه

Share
Published by
فقیه

Recent Posts

غزل شماره 14 دیوان غزلیات شمس تبریزی / شرح و تفسیر

1) ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا…

1 سال ago

غزل شماره 172 دیوان غزلیات سعدی شیرازی / شرح و تفسیر

1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد 2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را…

1 سال ago

غزل شماره 13 دیوان غزلیات شمس تبریزی / شرح و تفسیر

1) ای بادِ بی آرامِ ما ، با گُل بگو پیغام ما / که : ای گُل ، گُریز اندر…

1 سال ago

غزل شماره 171 دیوان غزلیات سعدی شیرازی / شرح و تفسیر

1) مگر نسیم سَحر بوی یار من دارد / که راحت دل امّیدوار من دارد 2) به پای سرو درافتاده…

1 سال ago

غزل شماره 12 دیوان غزلیات شمس تبریزی / شرح و تفسیر

1) ای نوبهارِ عاشقان ، داری خبر از یارِ ما ؟ / ای از تو آبستن چمن ، و ای…

1 سال ago

غزل شماره 170 دیوان غزلیات سعدی شیرازی / شرح و تفسیر

1) غلام آن سبک روحم که با ما سر گران دارد / جوابش تلخ و ، پنداری شِکر زیر زبان…

1 سال ago