شرح و تفسیر غزل شماره 172 دیوان غزلیات سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شرح و تفسیر غزل شماره 172 دیوان غزلیات سعدی شیرازی
شاعر : ابو محمد مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی
کتاب : دیوان اشعار
قالب شعر : غزل
آدرس شعر : غزل شماره 172 دیوان غزلیات سعدی شیرازی
1) هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد
2) چه کار اندر بهشت آن مدّعی را / که میل امروز با حوری ندارد ؟
3) چه ذوق از ذکر پیدا آید آن را / که پنهان شوق مذکوری ندارد ؟
4) میان عارفان صاحب نظر نیست / که خاطر پیش منظوری ندارد
5) اگر سیمرغی اندر دام زلفی / بمانَد ، تابِ عصفوری ندارد
6) طبیب ما یکی نامهربان است / که گویی هیچ رنجوری ندارد
7) ولیکن چون عسل بشناخت سعدی / فغان از دست زنبوری ندارد
هر آن ناظر که منظوری ندارد / چراغ دولتش نوری ندارد
هر نگرنده ای که معشوقی برای نگریستن نداشته باشد ، دولت و اقبالش چراغی بی نور است . [ ناظر = چشم / منظور = کنایه از معشوق ]
چه کار اندر بهشت آن مدّعی را / که میل امروز با حوری ندارد ؟
آن لاف زنی که امروز و در دوران حیات خویش به معشوق حوروش عشق نمی ورزد ، فردا به بهشت که جایگاه حوران است ، نخواهد رفت . [ مدّعی = ادعا کننده و لاف زن و کسی که دعوی هنر و عشق کند ولی کم مایه و دروغگوست / حوری = زیبارویی که موی و چشمی سیاه و پوستی سفید دارد و یا زیبا چشمی که سیاهی چشمان او کاملاََ سیاه و سفیدی آن کاملاََ سفید باشد / امروز = کنایه از این دنیا ]
چه ذوق از ذکر پیدا آید آن را / که پنهان شوق مذکوری ندارد ؟
آن کسی که در نهان اشتیاقی برای دیدن معشوق ندارد ، از ذکر نام یار و محبوب چه لذّتی درمی یابد ؟ [ ذوق = نشاط و شادی / ذکر = یاد ، دعا ، کلماتی که مرشد به سالک می آموزد و او موظف است که همیشه در زیر لب تکرار نماید / شوق = اشتیاق و آرزومندی و آن جَستن دل است برای دیدن معشوق ، در نزد عارفان آتشی است که خداوند در دل اولیای خود قرار می دهد / مذکور = کنایه از معشوق و محبوب ]
میان عارفان صاحب نظر نیست / که خاطر پیش منظوری ندارد
آن کسی که دل به معشوقی سپرده باشد ، در میان عارفان ، صاحب دل شناخته نمی شود .[ عارفان = دانایان و شناسندگان / صاحب نظر = روشن دل و آگاه ، آن که به چشم دل در کارها نگرد / خاطر = فکر و اندیشه ، دل ]
اگر سیمرغی اندر دام زلفی / بمانَد ، تابِ عصفوری ندارد
اگر پرنده ای قدرتمند چون سیمرغ اسیر دام زلف معشوق گردد . به اندازۀ گنجشکی تحمّل نتواند کرد . [ تاب = نیرو و توان / عصفور = گنجشک ]
طبیب ما یکی نامهربان است / که گویی هیچ رنجوری ندارد
طبیب ما نامهربانی است که گویی اصلاََ بیمار رنجوری ندارد . [ رنجور = بیمار ]
ولیکن چون عسل بشناخت سعدی / فغان از دست زنبوری ندارد
امّا وقتی سعدی عسل و شیرینی معشوق را شناخت و لذّت آن را دریافت ، دیگر از دست زنبور ملامتگر و نیش او آه و فغانی نخواهد کرد .
شرح و تتفسیر غزل 171 شرح و تفسیر غزل 173
افصح المتکلّمین ، مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی ، یکی از ستارگان قَدَرِ اوّل آسمان شعر و ادب فارسی است . وی به تقریب در سال 606 هجری قمری در شیراز و در خانواده ای که به تعبیر خودش ، همه از عالمان دین بودند ، دیده به جهان گشود . در کودکی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی و تربیت جدِ مادریش قرار گرفت …
متن کامل زندگینامه سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
در میان آثار منظوم سعدی ، غزل هایش جایگاه ویژه ای دارد . بی تردید بخشی از شهرت سعدی از رهگذر سروده شدن این غزل ها تحقق یافته است . زیرا با مطالعه این سروده هاست که خواننده درمی یابد سعدی در یافته های عاطفی و احساسی خویش را در نهایت فصاحت و بلاغت به نظم کشیده و در اختیار مخاطب قرار داده است .
این غزل ها افزون بر جذابیت و دلفریبی و افزونی که در صورت آنها مشاهده می شود ، در بُعدِ معنایی آینه ای است از افکار انسان دوستانه ، عشق بع هستی و حیات بشری ، عنایت به عوالم روحانی و ماورایی ، تجربه های بشری که سعدی آنها را در سفرهایش و …
متن کامل معرفی جامع کتاب دیوان اشعار سعدی شیرازی را در مرکز تخصصی شعر و عرفان مطالعه نمایید.
منابع و مراجع :
- شرح غزلهای سعدی – جلد اول و دوم – نوشته دکتر محمدرضا برزگر خالقی و دکتر تورج عقدایی – انتشارات زوّار
چقدر سایتتون خوبه، چقدر لذت بردم، خدا قوت